#کرامات_شهدا
#معجزات_شهدا
#بهشت_شهدا
❣چند سال قبل اتوبوسی از دانشجویان دختر یکی از دانشگاههای بزرگ کشور آمده بودند جنوب. چشمتان روز بد نبیند... آنقدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند😒
***************
😞 وضع ظاهرشان فوقالعاده خراب بود. آرایش آنچنانی، مانتوی تنگ و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.
*************
🤬اخلاقشان را هم که نپرس... حتی اجازه یک کلمه حرف زدن به راوی را نمیدادند، فقط میخندیدند و مسخره میکردند و آوازهای آنچنانی بود که...
*************
🤔از هر دری خواستم وارد شوم، نشد که نشد؛ یعنی نگذاشتند که بشود...
***************
🙄دیدم فایدهای ندارد! گوش این جماعت اناث، بدهکار خاطره و روایت نیست که نیست!
**********
😶باید از راه دیگری وارد میشدم... ناگهان فکری به ذهنم رسید... اما... سخت بود و فقط از #شهدا برمیآمد...
************
🤲سپردم به خودشان و شروع کردم.
❣گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم!
🤣خندیدند و گفتند: اِاِاِ ... حاج آقا و شرط!!! شما هم آره حاج آقا؟؟؟
🙂گفتم: آره!!!
🙃گفتند: حالا چه شرطی؟
🔰گفتم: من شما را به یکی از مناطق جنگی میبرم و معجزهای نشانتان میدهم، اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا کردید، قول بدهید راهتان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل کنید.
🤨گفتند: اگر نتوانستی معجزه کنی، چه؟
😑گفتم: هرچه شما بگویید.
😲گفتند: با همین چفیهای که به گردنت انداختهای، میایی وسط اتوبوس و شروع میکنی به رقصیدن!!!
⚡️اول انگار دچار برقگرفتگی شده باشم، شوکه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به 🩸شهدا افتادم و دوباره کار را به آنها سپردم و قبول کردم.
☺️دوباره همهشون زدند زیر خنده که چه شود!!! حاج آقا با چفیه بیاد وسط این همه دختر و...
❣در طول مسیر هم از جلفبازیهای این جماعت حرص میخوردم و هم نگران بودم که نکند شهدا حرفم را زمین بیندازند؟ نکند مجبور شوم...! دائم در ذکر و توسل بودم و از شهدا کمک میخواستم...
☘میدانستم در اثر یک حادثه، یادمان شهدای طلائیه سوخته و قبرهای آنها بیحفاظ است...
✨از طرفی میدانستم آنها اگر بخواهند، قیامت هم برپا میکنند، چه رسد به معجزه!!!
🌈به طلائیه که رسیدیم، همهشان را جمع کردم و راه افتادیم ... اما آنها که دستبردار نبودند! حتی یک لحظه هم از شوخیهای جلف و سبک و خواندن اشعار مبتذل و خندههای بلند دست برنمیداشتند و دائم هم مرا مسخره میکردند.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
کنار قبور مطهر شهدای طلائیه که رسیدیم،
😡 یک نفر از بین جمعیت گفت: پس کو این معجزه حاج آقا! ما که اینجا جز خاک و چند تا سنگ قبر چیز دیگهای نمیبینیم! به دنبال حرف او بقیه هم شروع کردند: حاج آقا باید...
🤲برای آخرین بار دل سپردم. یا اباالفضل گفتم و از یکی از بچهها خواستم یک لیوان آب💦 بدهد.
💧💧💧💧💧💧💧
آب را روی قبور مطهر پاشیدم و...
💐تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد... عطری که هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمیشود! همه اون دخترای بیحجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری که طلائیه را پر کرده بود. طلائیه آن روز بوی بهشت میداد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
😢همهشان روی خاک افتادند و غرق اشک شدند! سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه میزدند ... #شهدا خودی نشان داده بودند و دست همهشان را گرفته بودند. چشمهاشان رنگ خون گرفته بود و صدای محزونشان به سختی شنیده میشد. هرچه کردم نتوانستم آنها را از روی قبرها بلند کنم. قصد کرده بودند آنجا بمانند. بالاخره با کلی اصرار و التماس آنها را از بهشتیترین خاک دنیا بلند کردم ...
🚌به اتوبوس که رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل کردم، حالا نوبت شماست، که دیدم روسریها کاملا سر را پوشاندهاند و چفیهها روی گردنشان خودنمایی میکند.
💫💫💫💫💫💫💫
هنوز بیقرار بودند... چند دقیقهای گذشت... همه دور هم جمع شده بودند و مشورت میکردند...
🔰پرسیدم: به کجا رسیدید؟ چیزی نگفتند.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
❣سال بعد که برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها کردهاند و به جامعهالزهرای قم رفتهاند ... آری آنان سر قولشان به شهدا مانده بودند ..."
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ساعت به وقت عاشقی🍃🌺 08:00
🌹السلام علیک یا امام الرئوف🌹
یه سلام دوباره براے کسایے که قلبشون کبوتر حــــرمه* 🕊
*کسایے که*
*دلشون با اسم امام مهربون آروم مےگیره* 💚💜
*عاشقانه و با شوق،*
*زمزمه کن صلوات خاصه امام رضا (علیهالسلام)
*اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً*
*مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِك*َ 🍀
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
49.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌مقام معظم رهبری:
🌹امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست .
📽 کلیپ توسل به چهل #شهید گرانقدر در دومین چله ی زیارت عاشورا وصلوات
💌دعوتنامه ای از طرف شهدا
🔰در کانال #بهشت_شهدا منتظر عزیزان هستیم
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#کلیپ
#چله_توسل_به_شهدا
[🌷https://eitaa.com/behshtshohada🌷]
May 11
💫 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 💫
💚اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ 💚
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🔰لیست اسامی شهدای سومین دورهی چله ی #زیارت_عاشورای
کانال #بهشت_شهدا 🔰
✨ شروع از1403/02/21 روز جمعه ✨
🌺مصادف با ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🌺
🕊شهدای والامقام :
🌷۱. شهدای #گمنام
🌷۲. شهید #سید_رضا_طاهر
🌷۳. شهید#جواد_محمدی
🌷۴. شهید #مرتضی_عطائی
🌷۵. شهید #عبدالرزاق_بحری
🌷۶. شهید #احمد_علیزاده
🌷۷.شهید #حسین_اصدق
🌷۸. شهید #محمد_جهان_آرا
🌷۹. شهید #ایوب_حیرتی
🌷۱۰.شهید #محمد_رضا_دهقان
🌷۱۱. شهید #جلال_اعتماد
🌷۱۲. شهید #محمد_علی_قربانی
🌷۱۳. شهید #حسین_رشیدی
🌷۱۴. شهید #یونس_رحیمی
🌷۱۵. شهید #عربعلی_یزدانی
🌷۱۶. شهید #سبزعلی_قنبریان
🌷۱۷. شهید #محمد_کمال_حبیبی
🌷۱۸.شهید #محمد_اسلامی_نسب
🌷۱۹.شهید
#حاج_عباس_الطافی
🌷۲۰. شهید #حسین_قجه_ای
🌷۲۱. شهید #محمود_رستمی
🌷۲۲. شهید #حاج_حسین_خرازی
🌷۲۳. شهید #سیروس_ژیانی
🌷۲۴. شهید #یوسف_قربانی
🌷۲۵. شهید #عبداله_رضایی
🌷۲۶.شهید #حمید_قبادی_نیا
🌷۲۷. شهید #صمد_الستی
🌷۲۸. شهید #حاج_حسین_بصیر
🌷۲۹.شهید #بلال_معینی
🌷۳۰. شهید #رحیم_ترکمندی
🌷۳۱.شهید #قدرت_اله_کاظمی
🌷۳۲. شهید #رضا_سید_ارونقی
🌹۳۳.شهید #ابراهیم_مرادی
🌹۳۴. شهید #فیض_اله_خیاطی
🌹۳۵. شهید #خیراله_قدمی
🌹۳۶.شهید #مهدی_ایمانی
🌹۳۷.شهید #توفیق_فرضی
🌹۳۸ شهید #حمید_آذین_پور
🌹۳۹ شهید #حمید_احمدی
🌹۴۰شهید#سید_حسن_دستواره
[💕https://eitaa.com/behshtshohada💕]
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
May 11
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫#هر_روز_با_قرآن
✨✨✨✨✨✨
#تلاوت_روزانه_قرآن
💫صفحه_ 57
#استاد_دباغ
#قرآن_کریم
🌷هر روز یک صفحه از #قرآن
هدیه به شهدا🌷
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
8.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #حرم
🍃 آماده سازی مقدمات گل آرایی حرم مطهر حضرت
معصومه سلام الله علیها
🌸توسط خادمین امام رضا و حضرت معصومه سلام الله علیهما🌸
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت هشتاد و هفت
📝عکس یادگـــــاری♡
🌷یک شبِ سرد زمستانی بود،
کسی از سوز و سرما جرأت بیرون آمدن از خانه را نداشت، تمام اعضای خانواده در یک اتاق کوچک دور بخاری نفتی جمع شده بودیم.
🔹️هر از گاهی که از پنجره نگاه می انداختم. زمین را پوشیده از برف می دیدم. شیر آب هم یخ زده بود، وضعیّت رفاهی جالبی نداشتیم، در همین سوز و سرما درِ منزل به صدا در آمد، اوّلش فکر کردیم صدای باد است و خیالاتی شده ایم ولی نه ،انگار کسی با مشت به در می کوبید،
🌷همسرم نگاهی به من انداخت و گفت: شاید کسی مشکلی برایش پیش آمده و کار واجبی دارد، بروم در را باز کنم، ببینم کیست؟ شوهرم از جا برخاست جُبّه اش را پوشید و با پاروی چوبی به زحمت راه باریکی را تا رسیدن به درِ منزل باز کرد
🔹️همه با کنجکاوی از نیم دایرۀ غبارگرفتۀ شیشۀ پنجره به در چشم دوخته بودیم .برایمان جالب بود بدانیم این کسی که این وقت شب پشت در آمده کیست و با ما چکار دارد
🌷همسرم در را باز کرد، مردی که چهره اش را پوشانده بود وارد منزل شد و پس از مکثی کوتاه با شوهرم به سمت اتاقمان حرکت کرد با دستپاچگی گفتم: مهمان آمده، بچه ها! چادر سر کنید
🔹️آن شخص پشت سر همسرم وارد اتاق شد، شال و کلاهش را که برداشت تازه متوجّه شدم او برادرم محمّد است، لبخندی زد و سلامی داد و همه را بوسید ، مثل همیشه دست پُر آمده بود، وقتی وسایل را به دستم میداد از سوز سرما انگشتانش یخ زده بود،
🌷دستش را گرفتم و کنار بخاری :نشاندم، گفتم: چه اجباری بود خودت را این قدر به زحمت بیندازی داداش جان! لبخندی زد و گفت : آبجی! اگر خدا بخواهد فردا صبحِ زود عازمم .
پرسیدم: کجا به سلامتی؟ گفت: جبهه.
🔹️گفتم: در این هوای سرد!! مگر مجبوری؟! بگذار سرما بشکند بعد برو. گفت: چه اشکالی دارد، من که تنها نیستم خیلی ها جلوتر از من رفته اند آنها هم جان و خانمان دارند و عزیز خانواده شانند، بالاتر از رزمندگان دیگر که نیستم، هر چه خدا بخواهد همان می شود
🌷 ساعتی نشست و قدری با بچه ها بگو و بخند کرد چایش را که خورد زیپ کاپشن اش را باز کرد و عکسی را از جیبش بیرون آورد و به من داد،
خوب نگاه کردم، عکس خودش بود، خندیدم و گفتم از شوخ طبعی های تو چه کنم؟!!
این چه کاریست که می کنی؟
🔹️ سرش را پایین انداخت و گفت: آبجی لحظات سختی در پیش دارم،
احساس می کنم این بار خدا مرا به آرزویم می رساند، ولی به مادر چیزی نگو دلش می گیرد، این عکس را نزد خود نگهدار؛هر وقت دلتنگم شدی با او سخن بگو،
🌷زبانم بند آمده بود، گریه کردم.
از جایش برخاست و نگذاشت حتّی همسرم او را تا درِ منزل بدرقه کند.
برادرم رفت و تصویر زیبایش را در قاب چشمانم به یادگارگذاشت...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹