eitaa logo
بهشت شهدا🌷
145 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
786 ویدیو
15 فایل
🌟 پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله):  «یَشفَعُ یَوْمَ الْقِیامَةِ الأَنْبِیاءُ ثُمَّ الْعُلَماءُ ثُمَّ الشُّهَداءُ»؛ (روز قیامت نخست انبیاء شفاعت مى کنند سپس علما، و بعد از انها شهدا) #هر_خانواده_معرف_یک_شهید 🌷خادم الشهدا @Maedehn313 @z_h5289
مشاهده در ایتا
دانلود
7.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫💫💫💫💫💫 🍃اگر شهیدان به خصوص شهدای گمنام نبودند، اکنون ما بودیم که گمنام بودیم و نامی از ما وجود نداشت. دشمنان در میان ما رخنه کرده بودند 🌱 و اگر این شهدا نبودند، اکنون شاید خود ما به کلی از تاریخ محو و نابود میشدیم. آنها حاضر شدند تا از خود بگذرند تا ما بمانیم و آرامشی که اکنون داریم را داشته باشیم. ✨✨✨✨✨✨✨ بخش عظیمی از آزادی کشورمان را مدیون شهدا هستیم که گمنام مانده اند و نامی از آنها یافت نشده. این شهدا حاضر شدند تا نام گمنام بر تابوت آنها درج شود اما آب خوش از گلوی دشمن رد نشود. اگر این شهدا نبودند، شاید وضعیتی آرامی که الان داریم متفاوت بود و شاید آزادی ای که الان داریم را دیگر نداشتیم 🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/behshtshohada 🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باران می‌بارد،انگار لالایی میگوید،یاس آرام می‌شود و میخوابد... صدای انتظار به گوش میرسد،بوی خاک می آید،غربت به آسانی لمس میشود🥀 یاس خود را در بیابانی برهوت میبیند،مادری را می‌بیند که چندین فانوس در دست دارد و هر کدام را در جایی معین می‌گذارد سپس لبخند می زند و با زمین سخن میگوید،از زیر آن شن ها صدا های مختلف می آید که تشکر می‌کنند و او را می ستایند.💗 هوا از عطر گل محمدی پر می‌شود هنگامی که مادر به یکی از صدا ها میگوید دیگر وقت رفتن است...صدا گریه کنان میگوید نه آخر من به شما عادت کردم من که مادری جز شما ندارم❤️‍🩹 مادر لبخند می‌زند و میگوید همه شما برای همیشه پسران من خواهید بود... مدتی بعد گروهی می‌آیند و آن صدا را میابند،آری آن صدا شهید گمنامی بود که پیدا شده اما چرا غربت بیشتر احساس می‌شود... شهید بی قراری می‌کند،در تابوتی پر از عشق ملت و روکشی از پرچم ایمان و ایران راهی دیارش میشود😇 اما این هیاهو دیگر چیست؟ وقتی به شهر می‌رسد،پدری که چند سال پیش جوانش را با عطر نرگس راهی جبهه کرد میگوید:(آری این پسر من است،پسر من،او وقتی از جبهه برمی‌گشت بوی گل نرگس میداد.) از آن طرف مادری که ورد زبانش پسرم،پاره تنم،است می آید و میگوید:(نه این پسر من است کلی نذر کردم که تا دوباره برگردد،دیشب به خوابم آمد و گفت که می آید او هیچ وقت به من دروغ نمی‌گوید...) چه می توان گفت با پدر داغدیده همراه شود یا مادر منتظر؟ آنقدر بحث بالا می‌گیرد که می‌گویند حق با این مادر منتظر است، همیشه حس مادری درست میگوید. یاس هم تایید می‌کند،آخر آن مادر نورانی حتما صدای نذر و نیاز های مادر شهید به درگاه خدا را شنیده و از او خواسته که پسر جوانش به خانه برگردد وگرنه چه دلیلی داشت که آن شب مادر نورانی گفت: باید برگردی! تشییع تمام می‌شود با شکوهی بسیار،یاس خوشحال است که شهید مادرش را یافته اما شهید هنوز بی قراری می‌کند مانند کودکی که دلش برای مادرش تنگ شده باشد،شاید میخواهد مادرش با او سخن بگوید🥲 مادر سخن ها از انتظارش میگوید،سنگ قبر را می‌بوسد و قربان صدقه اش می‌رود. یاس اما می‌بیند که شهید آرام اشک می‌ریزد و میگوید:از خدا میخواهم آرام جان واقعی ات را بیابی. شب که می‌شود از دور مادر نورانی با فانوسی به دست به مزارش نزدیک میشود،شهید میگوید:ای کاش می‌توانستم انتظارش را به سر آورم و آرام جانش باشم،همان گونه که شما هستی... یاس گیج می‌شود،آخر مادر نورانی هر شب به دیدار شهدای گمنام میرفت،اما... چندین روز بعد معلوم می‌شود که پسر جوان هنوز مانند مادرش گمنام است،آخر میدانید پسر آن مادر از اسارت عراقی ها برمیگردد🥀 شهید با احساسی ما بین اشک و لبخند به یاس میگوید میدانی خیلی خوشحالم خیلی،چون هنوز گمنام هستم و مادرم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است😭 آسمان میغرد و بیشتر اشک میرزد انگار خواب یاس را دیده که اینگونه میگرید. یاس از خواب میپرد با صورتی خیس و عطر نرگسی که در هوا پیچیده.‌.. ⚘️⚘️⚘️ به یاد گلزار شهدای تکاب https://eitaa.com/behshtshohada
1_4162691993.mp3
6.25M
🚩زیارت عاشورا (همراه با روضه) 🌷ثواب آن هدیه به ارواح مطهر چهارده معصوم(ع) و «لبیک یاحسین جانم» صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌ ↙️ https://eitaa.com/behshtshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 ✨✨✨✨✨✨ 💫صفحه_۱۴۹ 🌷هر روز یک صفحه از هدیه به شهدا🌷 ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
17.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔🌱°• دخترها بابایی نیستند؛ باباها دختری‌اند! این را وقتی حسین(علیه‌السلام) با سر به دیدن رقیه آمد؛ فهمیدیم! نماهنگ | 🏴🏴🌷🏴🌷🏴🏴 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهشت شهدا🌷
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 رمان شب #بدون_تو_هرگز 39 ❣ "برمی گردم..." 🔷 وجودم آتش گرفته بود ... می سوختم و ضجه م
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 رمان شب 40 🌷 "خون و ناموس..." 🔥آتیشِ برگشت سنگین تر بود ... فقط معجزه مستقیمِ خدا ما رو تا بیمارستان سالم رسوند ... از ماشین پریدم پایین و دویدم توی بیمارستان تا کمک کنم ... ⭕️ بیمارستان خالی شده بود ... فقط چند تا مجروح با همون برادرِ سپاهی اونجا بودن ... تا چشمش بهم افتاد با تعجب از جا پرید ... باورش نمی شد من رو زنده می دید ... 🔹مات و مبهوت بودم ... - بقیه کجان؟ ... آمبولانس پر از مجروحه ... باید خالی شون کنیم دوباره برگردم خط ... 🔶به زحمت بغضش رو کنترل کرد ... - دیگه خطی نیست خواهرم ...خط سقوط کرد ...الان اونجا دست دشمنه ...😔 ✅ یهو حالتش جدی شد ... - شما هم هر چه سریع تر سوارِ آمبولانس شو برو عقب ... فاصله شون تا اینجا زیاد نیست ... بیمارستان رو تخلیه کردن ... اینجا هم تا چند دقیقه دیگه سقوط می کنه ... یهو به خودم اومدم ... - علی ... علی هنوز اونجاست ... ❤️ و دویدم سمت ماشین ... 🔷 دوید سمتم و درحالی که فریاد می زد، روپوشم رو چنگ زد ... - می فهمی داری چه کار می کنی؟ ... بهت میگم خط سقوط کرده ... هنوز تو شوک بودم ... ❇️ رفت سمتِ آمبولانس و درِ عقب رو باز کرد ... جا خورد ... سرش رو انداخت پایین و مکثِ کوتاهی کرد ... - خواهرم سوار شو و سریع تر برو عقب ... اگر هنوز اینجا سقوط نکرده بود ... بگو هنوز توی بیمارستان مجروح مونده... بیان دنبال مون ... من اینجا، پیششون می مونم ... 🔸سوتِ خمپاره ها به بیمارستان نزدیک تر می شد ... سر چرخوند و نگاهی به اطراف کرد ... - بسم الله خواهرم ... معطل نشو ... برو تا دیر نشده ... 🚐 سریع سوارِ آمبولانس شدم ... هنوز حالِ خودم رو نمی فهمیدم ... - مجروح ها رو که پیاده کنم سریع بر می گردم دنبالتون ... ✅ اومد سمتم و در رو نگهداشت ... - شما نه ... اگر همه مون هم اینجا کشته بشیم ... ارزشِ گیر افتادن و اسارتِ ناموسِ مسلمان ، دستِ اون بعثی های از خدا بی خبر رو نداره ... "جون میدیم ... ناموسِ مون رو نه ..." یا علی گفت... و در رو بست ... 🔷 با رسیدنِ من به عقب ، خبرِ سقوطِ بیمارستان هم رسید ...😞 ✍🏼 پ.ن: "شهید سید علی حسینی" در سن ۲۹ سالگی به درجه رفیعِ شهادت نائل آمد ... پیکرِ مطهر این شهید هرگز بازنگشت ‌.... جهتِ شادی ارواحِ طیبه شهدا صلوات...🌷 📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀 🦋کانال بهشت شهدا: https://eitaa.com/behshtshohada💝
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 رمان شب 41 🌷 "که عشق آسان نمود اول ..." 🔹نه دلی برای برگشتن داشتم ... نه قدرتی ... همون جا توی منطقه موندم ... ده روز نشده بود، باهام تماس گرفتن ... - سریع برگردید ... موقعیت خاصی پیش اومده...📞 ✈️ رفتم پایگاه نیرو هوایی و با پروازِ انتقالِ مجروحین برگشتم تهران ... دل توی دلم نبود ... نغمه و اسماعیل بیرونِ فرودگاه با چهره های داغون و پریشان منتظرم بودن ... انگار یکی خاکِ غم و درد روی صورتشون پاشیده بود ... ⭕️ سکوتِ مطلق توی ماشین حاکم بود ... دست های اسماعیل می لرزید ... لب ها و چشم های نغمه ... هر چی صبر کردم، احدی چیزی نمی گفت ... - به سلامتی ماشین خریدی آقا اسماعیل؟ - نه زن داداش ... صداش لرزید... - امانته ... 🔶 با شنیدن "زن داداش" نفسم بند اومد و چشم هام گُر گرفت... بغضم رو به زحمت کنترل کردم.... - چی شده؟ ... این خبرِ فوری چیه که ماشین امانت گرفتید و اینطوری دو تایی اومدید دنبالم....؟⁉️ 🔷 صورتِ اسماعیل شروع کرد به پریدن ... زیر چشمی به نغمه نگاه می کرد ... چشم هاش پر از التماس بود ... ✅ فهمیدم هر خبری شده ... اسماعیل دیگه قدرتِ حرف زدن نداره ... ⛔️ دوباره سکوت، ماشین رو پُر کرد ... - حالِ زینب اصلاً خوب نیست ... 🔹بغضِ نغمه شکست ... - خبرِ شهادتِ علی آقا رو که شنید تب کرد ... به خدا نمی خواستیم بهش بگیم ... گفتیم تا تو برنگردی بهش خبر نمیدیم ... باور کن نمی دونیم چطوری فهمید...😔 💢 جملاتِ آخرش توی سرم می پیچید ... نفسم آتیش گرفته بود ... و صدای گریه ی نغمه حالم رو بدتر می کرد ... چشم دوختم به اسماعیل ... گریه امانِ حرف زدن به نغمه نمی داد... 😭 - یعنی چقدر حالش بده؟ ... 🔸بغضِ اسماعیل هم شکست ... - تبش از ۴۰ پایین تر نمیاد ... سه روزه بیمارستانه ...💉🌡 صداش بریده بریده شد ... - ازش قطعِ امید کردن ... گفتن با این وضع..... 🔹 دنیا روی سرم خراب شد ... اول علی ... حالا هم زینبم ... 📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀 🦋کانال بهشت شهدا: https://eitaa.com/behshtshohada💝
🕗 همیشه عاشق گنبد طلا شدن خوب است و از دو دست تو حاجت روا شدن خوب است میان صحن تو از خود رها شدن خوب است فقط به محضر سلطان گدا شدن خوب است   با یک سلام زائر آقا شوید✋ اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً* *مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِك*َ 🍀 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹