بهشت شهدا🌷
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #رویای_نیمه_شب ❣قسمت بیست و هشتم ✨وزیر با بی حوصلگی گفت: آدم بی ملاحظه ای هستی! خوب است
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت بیست و نهم
✨به ابوراجح کمک کردم تا برخیزد.
_کاش به اینجا نمی آمدم! راست گفته اند که زبان تلخ و گزنده ای داری؛ مثل عقرب.
🍁ابوراجح با بی باکی گفت: اگر سرباز خشنی می فرستادی تا این دو پرنده را به زور از من بگیرد و ببرد، بدتر و زشت تر از این نمی توانست رفتار کند! حالا که این طور شد، من قوهایم را نه هدیه می دهم و نه می فروشم. من گفته ام و باز می گویم که رفتار شما با شیعیان، بدتر از رفتاری است که با غیر مسلمانان و کافران دارید و می بینی که راست گفته ام!
وزیر به سوی پرده رفت و آن را چنگ زد.
_قوهایت باشد برای خودت. با این وضعی که به وجود آوردی، اگر آنها را در دارالحکومه ببینم به یاد تو می افتم و من هرگز نمی خواهم تو را به یاد بیاورم. به راستی که وجود تو شرم است!
ابوراجح خونی را که از بینی اش راه افتاده بود، با دستمال پاک کرد و گفت: مثل باج گیران به حمامم آمدی، با تکبر حرف زدی، عصبانی شدی. مثل دیوانگان به من حمله کردی. می خواستی پرندگانی که دوست شان دارم و به کسب و کارم رونق می دهند، با تهدید از من بگیری. از همه بدتر، مقابل حاضران تحقیرم کردی. کتکم زدی. هنوز هم طلب کاری! اگر ذره ای انصاف داشته باشی، می توانی قضاوت کنی که وجود چه کسی شوم است!
چشم های وزیر از خشم دودو می زد. فکری به خاطرش رسید. بر خود مسلط شد. با صدایی که می لرزید، گفت: می بینم که از جان خود گذشته ای! راست می گویی. من شوم هستم. پس بدان تا این حمام را بر سرت خراب نکنم، رهایت نخواهم کرد.
_از تو و آن دارالحکومه به خدا پناه می برم! انگار به روزی که باید جوابگوی اعمالتان باشید ایمان ندارید. این قدرت و مقام زودگذر و فانی، شما را فریفته. پس هر چه می خواهید بکنید!
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
💍💝https://eitaa.com/behshtshohada💍💝
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت سی
✨وزیر سر جنباند.
_تعجب می کنم که چرا آمدنم را غنیمت نشمردی. می توانستی با گشاده رویی، دل از این دو پرنده بکنی و مرا شاد و خشنود روانه کنی. به نفعت بود.
🍁ابوراجح دستمال خونی را نشان داد.
_همین قصد را داشتم. اشتباهم این بود که کلمه حقی بر زبان آوردم. حالا هم که طوری نشده. در این میان، من یک سیلی خورده ام. اینکه نباید سبب کدورت خاطر شما بشود! قوها را بردارید و ببرید. دو _سه روزی دل تنگ می شوم. خودم را به این تسکین می دهم که قوهایم زندگی بهتری دارند و غرق در ناز و نعمت اند.
وزیر قبل از آنکه در پس پرده ناپدید شود، گفت: امروز به هم ریخته ام؛ قوها پیش خودت بماند تا ببینم تصمیم چه خواهد بود.
از آنچه در آن چند دقیقه پیش آمد، بهت زده بودم. ابوراجح دست و صورت خود را شست و آب کشید. او را به اتاقی که در راهرو بود، بردم تا استراحت کند. به بالش که تکیه داد، گفت: کار من دیگر تمام است. اگر خیلی خوش شانس باشم به سیاه چال می افتم. فکر نکنم این وزیر بی کفایت، دست از سرم بردارد. مرد کینه توزی است.
پنجره اتاق به حیاط خلوت باز بود. سجاده ابوراجح کنار پنجره پهن بود. کتاب هایش توی طاقچه، کنار هم چیده شده بود. مسرور ظرف انگور را آورد، جلو ابوراجح گذاشت و رفت. ابوراجح به شوخی گفت: صحنه قشنگی نبود. نمی خواستم پس از مدت ها که به دیدنم آمدی، شاهد آن باشی، اما فایده اش این بود که برای چند دقیقه، عشق و عاشقی را از یادت برد.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
💍💝https://eitaa.com/behshtshohada💍💝
🕗 #وقت_سلام
به صحنش رسیدم، که باران🌦 گرفت
دل مردهام لحظهای جان گرفت
غریبانه غرق زیارت شدم
لبم بوی آیات قران گرفت
با یک سلام زائر آقا شوید✋
اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً*
*مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِك*َ 🍀
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
علی فانی - دعای فرج.mp3
3.91M
🕘#قرارِعاشقۍ❤️
🎤 علی #فانی
🗓روز_سوم
🔮『هر زمان جوانۍ دعاےفرجمهدے(عج) رازمزمہ ڪند...همزمان #امامزمان(عج) دستهاے مبارڪشان رابہ سوے آسمان بلند میکنند و براے آن جوان دعا میفرمایند؛چہ خوش سعادتند ڪسانیڪہ حداقل روزے یڪبار #دعایفرج را زمزمہ مۍڪنند:)』
بهنیّٺ #شهید_محمدرضا_صفری مےخوانیم 🌱
📿چله ی #دعای_فرج
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💝بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💝
ششمین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷🕊
🔰امروز سه شنبه ۳ مهر۱۴۰۳
🌹 «چهارمین » روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا
🌷شهیدان والامقام #یزدانخواه
🔷مزار: گلزار شهدا،فر یدونکنار
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌹🕊زیارتنامهی شهدا🕊🌹
🤲بسم رب الشهدا و الصدیقین
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
💐#شادی_روح_شهدا_صلوات💐
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
"كارگر شهید «#نوروزعلی_یزدانخواه»
✨قرعه کشی بین پدر و پسر کارگر برای حضور در عملیات کربلای 4✨
🌷🍃شهید «نوروزعلی یزدانخواه» در دوم بهمن 1309 در فریدونکنار به دنیا آمد و در چهارم دی 1365 در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید.
❤️بانوی فداكار «شهربانو ثمنی» همسر كارگر شهید «نوروزعلی یزدانخواه» و مادر 🌷شهیدان قربانعلی
🌷 رحیم (كارگر شهید)
🌷 طوبی
🌷و خدیجه
🥀شهادت 5 تن از اعضای خانواده اش را این گونه روایت میكند:
👩👧👧دخترانم «طوبی» و «خدیجه» در سال 1357، دو ماه قبل از پیروزی انقلاب در شهر فریدونكنار شهید شدند. 👩👧دختر عزیزم «طوبی» كلاس چهارم بود و «خدیجه» 3 سال بیشتر نداشت.
✊ در آن روزهای پرشور من هر ازگاهی در تظاهراتها شركت میكردم. اما آن روز نرفتم و «طوبی» به عادت همیشه «خدیجه» را به كول گرفت و به تظاهرات رفت. در میان راه «قربانعلی» پسرم از آن دو خواست به خانه برگردند.
👈 همان لحظه مأموران حمله كردند. بچههایم به منزل شهید ساداتی پناه بردند.
😔 اما یكی از گلولهها به سینه «طوبی» كه پشت در پنهان شده بود، اصابت كرد و خدیجه نیز كه در دوش طوبی بود به شهادت رسید.
😞بعد از انقلاب قاتل او را شناختیم اما همسرم از او گذشت و او را بخشید.
👩👦فرزند دیگرم «قربانعلی» اوایل سال 1361 از میان ما پركشید. او عاشقانه و غریبانه در حین انجام مأموریت و مبارزه با منافقین آسمانی شد.
🕊۲ سال بعد از انقلاب، من مادر ۳ شهید بودم، اما دوست داشتم همسر و دیگر فرزندم در میدان جنگی رسمی تر از این حرفها به شهادت برسند.
🕊 واقعا به آن ۳ شهید راضی نبودم. من غبطه میخوردم، بلکه حتی حسادت میکردم به مادران شهدایی که بچههای شان در خط مقدم جبهه به شهادت رسیده بودند.
🥀هنوز اربعین شهادت قربانعلی نرسیده بود که یک شب، همسرم به من گفت: «اگر من هم بخواهم با رحیم عازم جبهه شوم، رضایت میدهی؟» 🌷جواب دادم: «مراسم چهلم قربانعلی با من، تنهایی از پس همه کارها برمیآیم، تو و رحیم با خیال راحت بروید منطقه» و رفتند.
🌞روز عملیات کربلای 4 سردار حاج بصیر میان پدر و پسر قرعه انداخت تا یك نفر از آنان در عملیات شركت كند اما همسرم قرعه را قبول نكرد. آنها هر دو در عملیات شركت كردند.
https://eitaa.com/behshtshohada
🥀"وقتی همسرم شهید شد رحیم نزد حاج بصیر رفت و گفت: «حاجی، من فرزند شهید شدم.»
🍃 حاج بصیر به رحیم گفت: پیكر بیجان پدر را به عقب انتقال دهد. اما رحیم پیكر پدر را بوسید، به آن عطر زد، بعد سلاحش را برداشت و به راه افتاد.
🌷حدوداً 50 متر از پیكر پدر فاصله نگرفته بود كه روح بیقرارش به پدر پیوست. پیكر رحیم متلاشی شده بود و از تسبیح اش او را شناسایی كردند.
🌺«شهربانو ثمنی» در ادامه روایت میکند: تازه حضرت آقا، رهبر شده بودند. ما رفتیم خدمت شان، همراه تعدادی دیگر از مادران شهدا. مادر شهید شیرودی هم بود. خیلیها بودند.
📌 من همان جا میکروفن را گرفتم و به ایشان گفتم: «برای انقلاب و ولایت فقیه، هنوز یک دو پسر دیگر هم دارم، تازه خودم هم هستم». این را که گفتم، مادر شیرودی با یک لهجه غلیظ مازنی و خیلی بلند گفت: «من هم هستم تا چشم دشمن شما کور شود». بعد، دیگر مادران شهدا هم همین جمله را تکرار کردند.»
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
دانلود+زیارت+عاشورا+فرهمند+++متن.mp3
12.11M
#زیارت_عاشورا
🎤 استاد#فرهمند
#فایل_صوتی👆
🚩#روز_چهارم
#چله_زیارت_عاشورا
هدیه به چهارده معصوم(علیهم السلام)
و شهیدان والامقام #یزدانخواه
🔰امام باقرع میفرمایند:
اگرمردم میدانستند زيارت امام حسين علیه السلام چه ارزشی داردازشدت
شوق وعلاقه میمردند ....
«وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند»
🔹شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟ امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان. آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟!
امام صادق فرمود: مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟
يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن.
🔸#زيارت_عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه بهفريادتان برسد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫#هر_روز_با_قرآن
✨✨✨✨✨✨
#تلاوت_روزانه_قرآن
💫صفحه_۱۹۲
#استاد_شاکر_نژاد
#قرآن_کریم
🌷هر روز یک صفحه از #قرآن
هدیه به شهدا🌷
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
#هر_روز_حتماً_قرآن_بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید #حسین_بواس
قسمتی از وصیت نامه :
خــــدایا
ایـن بنــده کـوچـک و خطاکارت
را با همه این بدی ها و ناتوانیم
بپذیر
و بر سـرم منت گذار
و شهادت راهت را
نصیب من بگردان
#هدیه_به_روح_شهدا_صلوات
| شهید مدافع حرم حسین بواس❤️ |
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
بهشت شهدا🌷
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #رویای_نیمه_شب ❣قسمت سی ✨وزیر سر جنباند. _تعجب می کنم که چرا آمدنم را غنیمت نشمردی. می
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت سی و یک
✨ابوراجح خندید و من هم بی اختیار به خنده افتادم.
_اگر پدربزرگ بیچاره ات بفهمد اینجا چه اتفاقی افتاد، دیگر نمی گذارد پیش من بیایی.
🍁باز هم خندیدیم. انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده بود. ابوراجح خوشه ای انگور تعارف کرد و گفت: بگیر و بخور که قسمت و روزی خودمان است.
آن را گرفتم و با لذت مشغول خوردن شدم. مسرور سرک کشید تا ببیند چه خبر است. نمی توانست باور کند که می خندیم. با دیدن چشم های گرد شدهٔ او باز به خنده افتادیم.
_خوب شد که ماندی و با چشم های خودت دیدی که حکومت با ما چگونه رفتار می کند.
پدربزرگ چند بار به دارالحکومه فراخوانده شده بود تا بهترین نمونه های جواهرات و زینت آلات را به خانواده حاکم عرضه کند و بفروشد. اولین بار بود که خانواده حاکم قرار بود به مغازه بیایند، همه چیز را از نزدیک ببینند و آنچه را می خواستند همانجا انتخاب کنند. پدربزرگ دستور داد علاوه بر مغازه، کارگاه و زیرزمین را هم مرتب کنند. بعید نبود خانم ها هوس کنند به کارگاه و زیرزمین هم سرک بکشند.
دو محافظ سیاه پوست وارد مغازه شدند. بی حرف و حدیثی به کارگاه و زیرزمین و همه جا را پاییدند و توی صندوق ها و گنجه ها را گشتند تا مطمئن شوند چیز مشکوکی وجود ندارد. قوس شمشیر زیر رداهایشان معلوم بود. خانم ها که آمدند، محافظ ها بیرون ایستادند تا مراقب اوضاع باشند.
خانم ها بیست نفری می شدند. همسر وزیر و همسران کارپردازان دارالحکومه هم بودند. حاکم چند دختر داشت. جز کوچکترینِ آنها، بقیه ازدواج کرده بودند. آنها هم بودند. خانم ها عقب تر از همسر حاکم ایستادند و احترام گذاشتند. دختران حاکم، بدون توجه به مادر، با قیل و قال، به جواهرات و زینت آلات اشاره می کردند و درباره زیبایی و ارزش هر کدام نظر می دادند.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
💍💝https://eitaa.com/behshtshohada💍💝
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت سی و دو
✨جز سه زن خدمتکار، دیگر خانم ها صورت شان را با حریر نازکی پوشانده بودند. تنها چشم شان پیدا بود. دو تا از زرگرها پایین آمده بودند و با شربت و شیرینی پذیرایی می کردند.
🍁احساس کردم کوچکترین دختر حاکم را قبلا دیده ام. در این دو هفته گذشته، چندبار به مغازه آمده بود و جواهرات گران بهایی خریده بود. پدربزرگ می گفت لابد دختر بازرگانی ثروتمند است.
با دیدن یکی از زن های خدمتکار، مطمئن شدم که آن مشتری ثروتمند، همان دختر حاکم است. هر بار تنها با همان خدمتکار آمده بود. با خود گفتم: با علاقه ای که این دختر به طلا و جواهرات دارد، بیچاره مردی که همسرش خواهد شد!
به خودم جواب دادم: زیاد هم بد نیست. با این همه طلا و جواهری که دارد، شوهرش می تواند خود را مرد ثروتمندی بداند. می دانستم نامش قِنواء است. تمام جوانان حلّه این را می دانستند. مشهور بود که دختر ماجراجویی است. گاهی به طور ناشناس در بازار و کوچه ها و محله ها پرسه می زد. حتی شنیده بودم چندبار خود را به شکل پسرها درآورده و در بازار، دست فروشی و شعبده بازی کرده است.
لوله های کاغذ را باز کردم و طرح هایم را به همسر حاکم نشان دادم.
قنواء کنارش ایستاده بود و پوزخندزنان به توضیحات من گوش می داد. خواهرانش از پشت سر او گردن می کشیدند. همان طور که فکرش را می کردم، طرح انگشتری که در آن دو اژدها، نگینی از الماس را به
دندان گرفته بودند، توجهشان را جلب کرد. قنواء به من چشم دوخت و گفت: من یک سری کامل از این مدل را می خواهم؛ خیلی زیبا و ظریف، و خیلی زود.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
💍💝https://eitaa.com/behshtshohada💍💝
شهید کاظم عاملو به ما میگفت :
اگر خوب باشید دیدن امام عصر(عج)
کار مشکلی نیست.
گفت اگر کارهایی که میگم انجام بدید،
حتماً به آرزوتون میرسید.
«پاک باشید، با وضو باشید،
نماز اول وقت بخوانید و...»
خودش هم بسیار مقید بود که با وضو باشد حتی اگر نیمه شب از خواب بیدار میشد وضو میگرفت و دوباره میخوابید.
📕برشی از کتاب #سه_ماه_رویایی
خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
📸عکس شهید والامقام کاظم عاملو در کنار شهید سعیدرضا عربی(سمت چپ)❤️
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🕗 #وقت_سلام
به صحنش رسیدم، که باران🌦 گرفت
دل مردهام لحظهای جان گرفت
غریبانه غرق زیارت شدم
لبم بوی آیات قران گرفت
با یک سلام زائر آقا شوید✋
اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً*
*مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِك*َ 🍀
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹