eitaa logo
بهشت شهدا🌷
147 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
777 ویدیو
15 فایل
🌟 پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله):  «یَشفَعُ یَوْمَ الْقِیامَةِ الأَنْبِیاءُ ثُمَّ الْعُلَماءُ ثُمَّ الشُّهَداءُ»؛ (روز قیامت نخست انبیاء شفاعت مى کنند سپس علما، و بعد از انها شهدا) #هر_خانواده_معرف_یک_شهید 🌷خادم الشهدا @Maedehn313 @z_h5289
مشاهده در ایتا
دانلود
1_4162691993.mp3
6.25M
🚩زیارت عاشورا (همراه با روضه) 🌷ثواب آن هدیه به ارواح مطهر چهارده معصوم(علیهم السلام) و شهدای والامقام رحمانی «لبیک یاحسین جانم» صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 ✨✨✨✨✨✨ 💫صفحه_۱۹۳ 🌷هر روز یک صفحه از هدیه به شهدا🌷 ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 ؛ خلبانی را از 🛩🛫 ✍ شهید بابایی قرار بود اخراج بشود ولی موقعی که ژنرال آمریکایی اقامه نماز اول وقت را دید نظرش عوض شد. ‎‎ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهشت شهدا🌷
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #رویای_نیمه_شب ❣قسمت سی و دو ✨جز سه زن خدمتکار، دیگر خانم ها صورت شان را با حریر نازکی پ
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت سی و سه ✨شبحی از لبخندش را دیدم. داشت از موقعیت خودش لذت می برد. معلوم بود مادر و خواهرانش خیلی دوستش دارند. بیش از حد به او میدان داده بودند. خیال می کرد می تواند صاحب هر چیزی که بخواهد بشود. 🍁حسابدار، سفارش ها را تند و تند یادداشت می کرد. به او گفتم چنین بنویسد: یک سری کامل، شامل انگشتر، النگو، گردن بند، بازوبند، کمربند، موگیر و خلخال، از مدل دو اژدها. بیرون مغازه، محافظ ها به مشتری ها می گفتند یا بروند و یا دور بایستند و منتظر بمانند تا خرید خانم های دارالحکومه تمام شود. بالاخره پس از ساعتی خانم ها از مغازه دل کندند و برای رفتن حاضر شدند. به اندازه فروش یک هفته مان، خرید کرده و یا سفارش داده بودند. همسر حاکم به پدربزرگ گفت: پس فردا هاشم را به دارالحکومه بفرستید تا بهای آنچه خریدیم پرداخت شود. پدربزرگ همراه با تعظیم، سیاهه ای از آنچه را خریده بودند به او داد و گفت: هر طور میل شماست؛ اما اگر اجازه بدهید، خودم به دارالحکومه بیایم. زن ها می خواستند از مغازه بیرون بروند که قنواء با اشاره،چیزی را به مادرش یادآوری کرد. مادرش گفت: یکی را بفرستید تا جواهرات و اشیای گران بها و تزیینی دارالحکومه را صیقل دهد و آنها را تعمیر می خواهد، مرمت کند. پدربزرگ گفت: اگر صلاح می دانید جواهرات را بدهید خدمتکاری بیاورد. ما اینجا همه مواد و ابزارهای لازم را برای صیقل و تعمیر داریم. _حمل آن همه جواهرات به بیرون از دارالحکومه، هم مشکل است و هم خلاف احتیاط. کسی را که می فرستید باید از پس فردا، در دارالحکومه، مشغول به کار شود. پدربزرگ فکری کرد و گفت: نعمان برای این کار مناسب است. او جلادهنده ها را خوب می شناسد و در مرمت و تعمیر، استاد است. ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 ﷻ 💍💝https://eitaa.com/behshtshohada💍💝
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت سی و چهار ✨قنواء گفت: بهتر است هاشم را بفرستید. چهره اشراف زادگان را دارد. مادرش مرا ورانداز کرد و از پدربزرگ پرسید: کارش چطور است؟ 🍁پدربزرگ از زیر دستار، پشت گوشش را خاراند و گفت: در کارهای زرگری مهارت خوبی دارد. زیباترین کارهایی که خریدید، از طرح ها و یا ساخته های اوست، اما دوست ندارم از من دور شود. هاشم هنوز خیلی جوان است؛ آداب دارالحکومه را به خوبی نمی داند. اجازه دهید نعمان در خدمت شما باشد. قنواء پشت چشم نازک کرد و گفت: این قدر حرفتان را تکرار نکنید! از طرح های این جوان خوشم آمد. می خواهم اگر فرصت کردم، چگونگی طراحی کردنش را ببینم. او را در دارالحکومه خواهیم دید. مادرش راه افتاد تا از مغازه بیرون برود. _اتاقی را به عنوان کارگاه برایش در نظر می گیریم. دست مزدش پس از پایان کار، پرداخت می شود. قنواء قبل از رفتن، آهسته به من گفت: آنچه را سفارش دادم باید آنجا بسازی. دوست دارم کار کردنت را ببینم. گفتم: ساختن آنها به یک کارگاه مجهز نیاز دارد. قنواء شانه بالا انداخت. _هر چه لازم است، برایت آماده می شود. زن ها که رفتند، پدربزرگ به من گفت: حق با تو بود. نباید تو را از کارگاه به فروشگاه می آوردم. اما من کنجکاو شده بودم دارالحکومه را از نزدیک ببینم. اتاقم در طبقه دوم خانه مان بود. آنجا را به سلیقه خودم آراسته بودم. چند تا از طراحی هایم، یادگارهایی از پدرم و اشیای ظریفی که در سفرها خریده بودم، به در و دیوار آویزان کرده بودم. همان جا می خوابیدم. تختم کنار پنجره بود و شب ها به آسمان نگاه می کردم تا به خواب می رفتم. پیش از آنکه ریحانه را در مغازه ببینم، احساس خوشبختی می کردم. ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 ﷻ 💍💝https://eitaa.com/behshtshohada💍💝
12.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀 اِی چاره‌ی بیچاره‌ها اِی سقف بالاسر آواره‌ها... (علیه السلام) 🕯🕯🕯🕯🕯🕯🕯🕯 https://eitaa.com/behshtshohada
🕗 به صحنش رسیدم، که باران🌦 گرفت دل مرده‌ام لحظه‌ای جان گرفت غریبانه غرق زیارت شدم لبم بوی آیات قران گرفت با یک سلام زائر آقا شوید✋ اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً* *مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِك*َ 🍀 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا