eitaa logo
بهشت شهدا🌷
145 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
745 ویدیو
15 فایل
🌟 پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله):  «یَشفَعُ یَوْمَ الْقِیامَةِ الأَنْبِیاءُ ثُمَّ الْعُلَماءُ ثُمَّ الشُّهَداءُ»؛ (روز قیامت نخست انبیاء شفاعت مى کنند سپس علما، و بعد از انها شهدا) #هر_خانواده_معرف_یک_شهید 🌷خادم الشهدا @Maedehn313 @z_h5289
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊 مادر مے گفت: با نذر و نیاز به دنیا اومد و بزرگش ڪردم. هفت بار واسش قربونے ڪردم تو این سالها تا ۱۹ ساله شد. رفت تو شلمچه روز عید قربان در راه خدا قربانے شد.... 🔹وصیت نامه: مادر جان! شفاعت شما را در روز قیامت نزد فاطمه زهرا(س) مے ڪنم.... ♥️🕊. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💝بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💝 ششمین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷🕊 🔰امروز پنج شنبه ۱۹ مهر۱۴۰۳ 💐 « بیستمین » روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا 💐 🌷 شهید والامقام 💠 لبیک حق : ۲۱ سالگی ♦️مزار:گلزار شهدا،شهر قدس (تهران) ‌ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌹🕊زیارتنامه‌ی شهدا🕊🌹 🤲بسم رب الشهدا و الصدیقین اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 💐💐 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطرات مکرم امیری قینرجه فرزند شهید: نوروزعلی امیری قینرجه فرزند چراغعلی امیری قینرجه متولد سال 1338 در روستای گوله گوله که در تاریخ1359/10/16 در منطقه عملیاتی سوسنگرد به شهادت رسید. یک سرباز بوده که در راه دین اسلام به درجه رفیع شهادت نائل آمد و علت شهادت اصابت ترکش به ناحیه سر بوده است. در نوجوانی مادرش را از دست داده و یتیمی بر سرش سایه افکنده است و با توجه به شدت انقلاب و بضاعت مالی پدرش کارگری کرده و از رفتن به مدرسه باز مانده است و دو برادر بزرگتر داشت و ایشان در تأمین مخارج خانواده کمک حال آنها بود. 🌾 دارای اخلاق خوب و پسندیده بوده است. پدرم زودتر از برادران بزرگش ازدواج کرده است. چند سال قبل از انقلاب در فعالیتهای گروههای انقلابی شرکت می کرد. قبل از پیروزی انقلاب همراه با مادرم راهی تهران شده و در خانه ای محقر اجاره نشین شدند. در این شهرستان هم کارگری می کرد. 🌹🍃بعد از پیروزی انقلاب به خدمت مقدس سربازی می رود و من و مادرم به خانه پدربزرگم رفتیم تا بعد از اتمام خدمت مقدس سربازی به تهران برگردیم. 😔در اواخر خدمت به علت اصابت ترکش به درجه ‌رفیع شهادت نائل می آید. در آن موقع من کمتر از دو سال داشتم و متأسفانه هیچ خاطره ای از ایشان به یاد ندارم. ایشان در شهر قدس در گلزار شهدای بهشت فاطمه دفن شده است. ایشان اولین شهید روستای خودشان است. من دو سال داشتم پدرم شهید شد. https://eitaa.com/behshtshohada
🌷🍃فرزند چراغعلي به سال 1338 در یکی از روستاهای شهرتکاب در يك خانواده زحمتكش به دنيا آمد . و از همان اوايل طفوليت آرام و ساكت بود كه اين كار وي هميشه اطرافيانش را به خود جلب مي‌كرد و پس از اين كه به سن نوجواني رسيد دوش به دوش پدرش به كار و فعاليت پرداخت و پس از مدتي ازدواج نمود و ثمره ازدواجش يك دختر مي باشد . 🌾ايشان همچنان به كار و فعاليت مشغول بودند و با اين كه سوادي نداشتند به نماز و روزه و اركان ديني به ويژه واجبات ديني اهميت خاصي مي دادند و ايشان چون مادر خويش را در دوران كودكي از دست داده بودند و هميشه در كارها يار و ياور پدر خويش بودند . 🌾در اين ايام بود كه لباس مقدس سربازي را به تن نمود و در جبهه ها حضور يافت و در قزوين دوره آموزشي خود را گذراند و از همان جا نيز به منطقه اعزام شد 🥀 و در سال  شانزدهم دی 1359در منطقه عملياتي سوسنگرد بر اثر اصابت تركش خمپاره به ناحيه سينه و قلب و گردن و پا و شكم به درجه رفيع شهادت نائل آمدند" 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220716-WA0016.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🚩 ✅ با نوای استاد علی فانی 🌷ثواب آن هدیه به ارواح مطهر چهارده معصوم(علیهم السلام) ، شهید والامقام وشهدای مقاومت «لبیک یاحسین جانم» صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 ✨✨✨✨✨✨ 💫صفحه_۲۰۷ 🌷هر روز یک صفحه از هدیه به شهدا🌷 ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهشت شهدا🌷
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #رویای_نیمه_شب ❣قسمت هفتاد و هفت ✨تا نزدیکی حمام، ابوراجح را همراهی کردم. موقع خداحافظی،
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت هفتاد و نه ✨مقابل سندی که ایستادم، دیگر از اضطراب و کنجکاوی روز قبل، در من اثری نبود. 🍁سندی برخاست و با تکان دادن سر و نشان دادن دندان های پوسیده اش به من خوش آمد گفت. در همان حال، سه ضربه به در زد. بدون توجه به اطراف، به آب نما نزدیک شدم. حس می کردم از پنجره های دارالحکومه به من نگاه می کنند. مگس های سمجِ مخصوص آن باغ، باز به سراغم آمدند. کسانی که روی پله ها انتظار می کشیدند، بی اختیار به احترام من برخاستند. فکر کردند از صاحب منصب های دارالحکومه ام که چنان آزاد و بی پروا به طرف ایوان ورودی می روم. تنها امینه در اتاق بود. داشت آیینه را گردگیری می کرد. صندوقی چوبی و منبت کاری شده، گوشه ای گذاشته شده بود. اتاق تفاوت دیگری با روز قبل نداشت. _برای کار من، جای دیگری در نظر گرفته شده؟ امینه به صندوق اشاره کرد. _بنا به دستور بانویم قنواء،در همین اتاق مشغول به کار خواهید شد. آنچه از وسایل و ابزار احتیاج دارید، در این صندوق است. به صندوق نزدیک شدم تا بازش کنم، قفل بود. _کلیدش کجاست؟ امینه پیش آمد و قفل را امتحان کرد. _نمی دانم. چیزی به من نگفته اند. دو خدمتکار، آن را آوردند و بدون هر توضیحی رفتند. شاید فراموش کرده اند قفل را باز کنند. لبه سکو نشستم و انبه رسیده ای را گاز زدم. _بگویید بیایند قفل را باز کنند. هر چه زودتر کارم را شروع کنم، زودتر هم تمام می شود. تعظیم کرد و به شمع دان نقره ایِ روی طاقچه که چند شمع کافوری روی شاخه های آن بود، دستمال کشید. _تا دقیقه ای دیگر می روم. کنار پنجره رفتم. به رودخانه و پل نگاه کردم. چشم انداز بی نظیری بود. دوست داشتم اتاقم چنین چشم اندازی داشته باشد. _امروز با بانویت قنواء چه نمایشی ترتیب داده اید؟ _ایشان دیگر حال و حوصلهٔ نمایش ندارند. _حق دارند. کار سختی است که هر بار بخواهد، خود را سیاه کند. امینه با خشمی ناگهانی به طرفم آمد و گفت: لطفا مؤدب باشید آقا! این شمایید که دوستش ندارید و می خواهید او را به بازی بگیرید، اما من نمی گذارم. 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت هشتاد ✨سفارش های ابوراجح و پدربزرگ به یادم آمد. باید خون سردی ام را حفظ می کردم. 🍁_بازی تازه ای در کار است؟ مگر قرار است من دوستش داشته باشم؟ _خیلی دلتان بخواهد! علاقه بانویم به شما دوامی نخواهد داشت. به زودی از اینجا رانده خواهید شد. _عجب! پس قنواء به من علاقه دارد و تو که یک خدمتکاری، به من حسادت می کنی. نمی توانی قبول کنی که قنواء روزی ازدواج می کند و می رود دنبال زندگی اش. او خواستگاران زیادی دارد و دیر یا زود با یکی از آنها ازدواج می کند. _گیرم که بانویم ازدواج کنند، من همیشه در خدمتشان خواهم بود. _لابد آن وقت به شوهرش حسادت می کنی و قنواء مجبور می شود عذرت را بخواهد. _او هرگز چنین نمی کند! _خودت که عروسی کردی، دیگر رغبتی به فرمان بردن از یک دختر بازیگوش نخواهی داشت. _بیچاره بانویم قنواء که خیال می کند شما می توانید شوهر خوبی برایش باشید. _دیروز که تو را کنار پله ها دیدم، به نظرم رسید دختر باهوش و تربیت شده ای باشی.زهی خیال باطل، بهتر است به کارت برسی و با من حرف نزنی. فراموش نکن که من و تو برای کار این جاییم. من یکی اگر به اختیار خودم بود، پایم را دیگر اینجا نمی گذاشتم. پدربزرگم اصرار کرد و من آمدم. حالا که آمده ام بگذار فقط به کارم فکر کنم. _داستان عجیبی است! ریحانه به دیگری علاقه دارد، شما به او، قنواء به شما، پسر وزیر به او، من به پسر وزیر، و این رشته سر دراز دارد. _نمی خواهم نام ریحانه اینجا سر زبان ها بیفتد. بلند خندید. _ریحانه! دختر فقیری که گلیم می بافد و نوه ابونعیم زرگر، صاحب چند مغازه و نخلستان، به او دل باخته. خیلی خنده دار است. ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 ﷻ 💝💍https://eitaa.com/behshtshohada💍💝
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 قسمت هشتاد و یک ✨حدس زدم می خواهد به هر بهانه ای که شده، عصبانی ام کند. پوزخندی زدم تا نشان دهم تیرش به سنگ خورده است. 🍁_برای من مهم نیست که ریحانه گلیم می بافد و پدرش ثروتمند نیست. اگر پسر وزیر، مانند قنواء، بازیگر خوبی باشد، آن دو به درد هم می خورند. تو هم بهتر است به فکر خودت باشی، وگرنه چطور می توانی تحمل کنی که بانویت قنواء، مرد مورد علاقه ات را از چنگت درآورده؟ امینه کنترل خود را از دست داد. با یک جهش، شمشیری را از دیوار جدا کرد. آن را از غلاف بیرون کشید. سعی کردم وحشت زده نشوم. _لابد باز نمایشی در کار است و قنواء از روزنه ای سرگرم تماشای ماست. از ظرف میوه، سیبی برداشتم و به طرفش انداختم. خواست آن را با ضربه شمشیر، دو نیم کند، نتوانست. شمشیر از کنار سیب گذشت. سیب به پیشانی اش خورد. ناگهان صدای خنده ای بلند شد. صدا از صندوق بود. امینه شمشیر را پایین آورد و به خنده افتاد. نالیدم: اَه، باز هم نمایش! امینه کلیدی از جیبش بیرون آورد و قفل صندوق را باز کرد. با بازشدن صندوق، قنواء مثل مجسمه میان آن ایستاد. با کمک امینه بیرون آمد و هم چنان که می خندید، شمشیر را از او گرفت. صندوق خالی بود. بدون آنکه به قنواء نگاه کنم، کنار پنجره رفتم و به بیرون چشم دوختم. قنواء به من گفت: حالا تو باید بروی توی صندوق. تو را با کمک خدمتکارها پیش پدرم می بریم و می گوییم که یوزپلنگ دیگری برایتان هدیه آورده اند. بدون آنکه برگردم گفتم: امینه یا پسر وزیر برای این نقش مناسب ترند. _بهتر است گوش کنی، وگرنه راهی سیاه چال می شوی. امروز به اندازه کافی حرف های زیادی زده ای! فراموش نکن کجایی و من کی هستم. فکری کردم و گفتم: اتفاقا موافقم. _موافق رفتن توی صندوق؟ _نه، اتفاقا خیلی دوست دارم سیاه چال را ببینم. اگر قرار است کاری نکنم و فقط باعث تفریح و سرگرمی شما باشم، بهتر است خودم هم کمی تفریح کنم. امینه که دوباره تبدیل شده بود به یک خدمتکار مخصوص و تربیت شده، گفت: چرا سیاه چال؟ دارالحکومه جاهای دیدنی زیادی دارد. سیاه چال جای وحشتناکی است. پشیمان می شوید. قنواء گفت: پدرم یک یوزپلنگ و چند باز شکاری و اسبی زیبا دارد. مادرم چند گربه پشمالو و یک طاووس دارد. من هم دو تا میمون و چند طوطی سخن گو دارم. می خواهی آنها را ببینی؟ به طرفشان چرخیدم. _به شرط آنکه نمایش را تعطیل کنید و من از فردا کارم را شروع کنم. قنواء شانه بالا انداخت. ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 ﷻ 💝💍https://eitaa.com/behshtshohada💍
🕊🌷 همیشه میگفت : زیباترین شهادت را میخواهم! یك بار پرسیدم : شهادت خودش زیباست زیباترین شهادت چگونه است؟… در جواب گفت : زیباترین شهادت این است که جنازه ای هم از انسان باقی نماند… ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🕊🌷 | ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. سفره‌هاشان خالی بود اما دل‌های بزرگی داشتند! و غصه‌ی نام و نان نداشتند ... شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات تا آنها پیش اباعبدالله شما را یاد کنند. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕗 ارباب ما تو هستی و سلطان ما تویی خورشید مشرقی خراسانِ ما تویی رازی میان چشم تر و گنبد طلاست آقا دلیل چشمِ گریان ما تویی با یک سلام زائر آقاشوید✋ اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً* *مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِك*َ 🍀 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
علی فانی - دعای فرج.mp3
3.91M
🕘❤️ 🎤 علی 🗓روز_بیستم 🔮『هر زمان جوانۍ دعاےفرج‌مهدے(عج) رازمزمہ ڪند...همزمان‌ (عج)‌ دست‌هاے مبارڪشان رابہ سوے آسمان‌ بلند میکنند و‌ براے آن ‌جوان‌ دعا میفرمایند؛چہ خوش‌ سعادتند ڪسانی‌ڪہ حداقل‌ روزے یڪبار را زمزمہ مۍڪنند:)』 به‌نیّٺ ‌مےخوانیم 🌱 📿چله ی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💝بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💝 ششمین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷🕊 🔰امروز جمعه ۲۰ مهر۱۴۰۳ 💐 « بیست ویکمین » روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا 💐 🌷 شهید والامقام 💠 لبیک حق : ۲۴سالگی ♦️مزار:قطعه ۲۴، بهشت زهرا، تهران 🌷ولادت:۷ مرداد ۱۳۳۳ بیجار، استان کردستان 🥀شهادت: ۵ دی ۱۳۵۷ (۲۴ سال) ✨تحصیلات کارشناسی ارشد 🌾محل تحصیل دانشگاه امیرکبیر 🌾مدرس دانشگاه ‌ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌹🕊زیارتنامه‌ی شهدا🕊🌹 🤲بسم رب الشهدا و الصدیقین اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 💐💐 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 (۱۳۳۳ بیجار - ۵ دی ۱۳۵۷ تهران) معروف به استاد نجات‌اللهی، 👨‍🏫استاد دانشگاه صنعتی امیرکبیر تهران بود که در حمله مأمورین نظامی حکومت پهلوی به تحصن استادان و دانشجویان دانشگاه‌های تهران در وزارت علوم به شهادت رسید ********************** 🌹🍃وی تحصیلات دوران کودکی را بنا به اقتضای شغل پدرش در شهرهای مختلف انجام داد ولی مقطع متوسطه را در دبیرستان دارالفنون گذراند. 🍃 نجات‌اللهی مدرک کارشناسی عمران را از دانشگاه علم و صنعت دریافت نمود و سپس وارد دانشگاه پلی‌تکنیک شد و کارشناسی‌ارشد را از همین دانشگاه دریافت نمود و بعد از آن در همان دانشگاه مشغول به تدریس شد. ******************** 🥀در ۵ دی ۱۳۵۷ گروهی از دانشگاهیان جهت اعتراض به ورود گارد به دانشگاه‌ها و تعطیلی دانشگاه‌ها در وزارت علوم، واقع در خیابان ویلا، تحصن کرده بودند. در آن روز نجات‌اللهی در حالی که مشغول سخنرانی برای متحصنین بود، هدف گلوله قرار گرفت و شهید شد. 😔 به ادعای دولت در آن زمان، نجات اللهی به صورت تصادفی هدف گلوله قرار گرفته‌است. او در قطعه: ۲۴ ردیف:۳ شماره:۱۳ بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شده‌است. 🌷🍃در مراسم تشییع جنازه استاد نجات‌اللهی، هزاران نفر شرکت داشتند که در این مراسم دست کم ۵ نفر شهید و ۱۳۰ نفر مجروح شدند. ✨ نام وی تبدیل به یکی از چهره‌های شاخص در حین پیروزی انقلاب اسلامی شد و خیابان ویلا پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ به نام وی نام گذاری شد. ✨یک دبستان دخترانه در رشت نیز به نام وی در محله عینک قرار دارد.[ 📚در سال ۱۳۸۸ کتابی به نام «فصل گل یخ» از زندگی وی به صورت داستانی منتشر شد. 👤تندیس او در دانشکده فنی و مهندسی بیجار دانشگاه کردستان به عنوان یکی از چهره‌های برجسته علمی کُرد نصب شده است. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علی‌اکبر ناطق‌نوری در جلد اول کتاب خاطرات خود درباره مراسم تشییع و تدفین شهید نجات‌اللهی می‌گوید: در تشيع‌ جنازه‌ او شركت‌ كردم‌. تمامی دانشجوها و اساتيد شركت‌ كرده‌ بودند و شهادت‌ ايشان‌ بركات‌ خوبی داشت‌. اصلاً آن‌ شعری كه‌ بعداً درست‌ شد «ايران‌، ايران‌، ايران‌ رگبار مسلسل‌ها» يك‌ قسمت‌ آن‌ ناظر بر شهادت‌ استاد نجات‌الهی است‌. زمانی كه‌ جنازه‌ ايشان‌ را به‌ بهشت‌ زهرا بردند، سخنرانی داغی‌ كردم‌ و تا آخر مراسم‌ نماندم‌ و فرار كردم‌. بعد پدر ايشان‌ آمد و تشكر و قدرداني‌ كرد. ساواك‌ پيگيری‌ می‌كرد كه‌ اين‌ شيخی كه‌ سخنرانی‌ داغ‌ كرده‌ چه‌ كسی‌ بوده‌ است‌. https://eitaa.com/behshtshohada
روایتی از نحوه شهادت دکتر نجات‌اللهی رژیم پهلوی چگونه تحصن اساتید دانشگاه را به خون کشید؟/ کارشکنی رژیم شاه در مراسم تشییع پیکر شهید نجات‌اللهی ✨غفوری فرد می‌گوید: در مراسم تشییع جنازه شهید نجات‌اللهی، یک راهپیمایی بسیار عظیمی برگزار شد که از راهپیمایی‌های به یاد ماندنی آن دوران است. بعد از تیر خوردن نجات‌اللهی، ابتدا ایشان را به بیمارستان آبان که نزدیک ساختمان وزارت علوم بود، ‌بردند. وی در همان‌جا به شهادت رسید. بعد از آن برای رد گم کردن، جنازه ایشان را شبانه به بیمارستان امام خمینی‌ بردند. چون رژیم به شدت نگران جنازه‌ی ایشان بود، تمام اقدامات را برای جلوگیری از تشییع جنازه ایشان انجام داد. انتقال جنازه به بیمارستان امام خمینی، که از مرکز شهر دور بود، یکی از این اقدامات بود. در بیمارستان هم برای اینکه جنازه شناخته نشود، جسد را به یکی از کلاس‌های بیمارستان برده و زیر صندلی مخفی کرده بودند، ولی افرادی آن را شناخته بودند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220716-WA0016.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🚩 ✅ با نوای استاد علی فانی 🌷ثواب آن هدیه به ارواح مطهر چهارده معصوم(علیهم السلام) ، شهید والامقام وشهدای مقاومت «لبیک یاحسین جانم» صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊