فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫#هر_روز_با_قرآن
✨✨✨✨✨✨
#تلاوت_روزانه_قرآن
💫صفحه_۲۰۹
#استاد_کریم_منصوری
#قرآن_کریم
🌷هر روز یک صفحه از #قرآن
هدیه به شهدا🌷
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
#هر_روز_حتماً_قرآن_بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°هرچند ڪه رسم استــ ، بگویند
تبریڪ پسر را به پدرهـا...
•°میلادِ پدر بر تو مبارڪ
ای آمدنت، رأسِ خبرهـا...💕✨
◽️میلاد با سعادت امام حسن عسکری علیهالسلام مبارکباد😍🎉
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🍀مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام میفرمایند:
اِذا اَحَبَّ اللّه عَبْدا زَيَّنَهُ بِالسَّكينَةِ وَ الْحِلْمِ.
هر گاه خداوند بندهاى را دوست بدارد او را با آرامش و بردبارى آراسته مىگرداند.
📜غررالحكم، جلد ۳، صفحهی ۱۶۱
#حدیث
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
بهشت شهدا🌷
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #رویای_نیمه_شب ❣قسمت هشتاد و چهار ✨از کنار چند سرباز و نگهبان گذشتیم. به دری رسیدیم که ب
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت هشتاد و پنج
✨آن جوان که استخوان های دنده اش نمایان و قابل شمارش بود، در مقابل نور، چشمش را به زحمت باز کرد تا مرا ببیند.
🍁_شما کیستید؟
_تو مرا نمی شناسی.
قنواء آهسته از من پرسید: او کیست؟
_جوانی زحمت کش و درستکار. او و پدرش رنگ رزند.
رییس زندان گفت: همین طور است. آنها رنگ رزند. پدرش هم اینجاست.
_صفوان را می گویید؟
_بله، آنها دشمن حاکم و خلیفه اند. به جرم بدگویی و توطئه به سیاه چال افتاده اند.
به قنواء گفتم: این نمی تواند درست باشد.
_تو از کجا می دانی؟
_از قضا می شناسمشان. راستش را بخواهی، من به حماد مدیونم. یک بار که در فرات شنا می کردم، نزدیک بود غرق شوم. اگر او نجاتم نداده بود، غرق شده بودم. همان موقع او و پدرش در کنار رودخانه مشغول شستن کلاف های رنگ بودند.
_مطمئنی اشتباه نمی کنی؟
_کاملا.
قنواء به رییس زندان گفت: این جوان، روزگاری جان ایشان را از مرگی حتمی نجات داده. خوب است که او و پدرش را آزاد کنید.
_مرا ببخشید بانو! چنین کاری، بدون دستور حاکم و یا وزیر، عملی نیست.
_باشد. با پدرم صحبت می کنم. آنها را از سیاه چال بیرون ببرید و در زندان عادی جای دهید تا دستور آزادی شان به شما ابلاغ شود.
_اما این کار...
_ضمنا از برخورد و همکاری خوب شما تعریف خواهم کرد.
_از لطف شما ممنونم. ولی یادآوری می کنم که...
_اگر این کار را نکنید، بد خواهید دید.
رییس زندان با کلافگی گفت: اطاعت خواهد شد.
_آنها را به حمام ببرید و لباس مناسبی بپوشانید. غذای خوبی بهشان بدهید و جای زنجیر و شلاق را مرهم بگذارید.
به من اشاره کرد.
_کسانی که جان ایشان را نجات داده اند، نه تنها دشمن ما نیستند، بلکه از دوستان ما به حساب می آیند.
قنواء در حالی این حرف ها را می زد که نگران موش بزرگی بود که روی زنجیر قطور، حرکت می کرد.
از سیاه چال و زندان که بیرون آمدیم، از قنواء تشکر کردم و گفتم: به خلاف ظاهرت، خیلی مهربانی!
حواسش جای دیگری بود.
_حال عجیبی دارم! همین که حماد، زیر نور مشعل، سرش را بالا گرفت و به من نگاه کرد، بر خودم لرزیدم.
آشوبی در دلم افتاد. من هم متوجه چشم های نافذ و چهره دل نشین حماد شده بودم. دیگر مطمئن بودم که ریحانه او را در خواب دیده. قنواء به من خیره شد و با خنده گفت: قرار نبود حسادت کنی!
با دست خودم باعث نجات حماد از آن سیاه چال وحشتناک شده بودم. شاید اگر این کار را نمی کردم، همانجا از بین می رفت و با مرگش، ریحانه از او دل می کند. سری تکان دادم. سعی کردم به خودم قوّت قلب بدهم.
اندیشیدم: مرگ او چه فایده ای دارد؟ آن وقت ریحانه با مسرور ازدواج می کند.
قنواء با شیطنت گفت: حالا که حسادت می کنی، هر روز به او سر می زنم.
حق با قنواء بود. نمی توانستم به حماد حسادت نکنم.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
💝💍https://eitaa.com/behshtshohada💍💝
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رویای_نیمه_شب
❣قسمت هشتاد و شش
✨ابوراجح را هیچ وقت مثل آن روز بعداز ظهر، خوشحال ندیده بودم.
🍁وقتی داشتم ماجرای رفتن به سیاه چال و دیدن صفوان و حماد را مو به مو برایش می گفتم، با چنان شور و شعفی به حرف هایم گوش می داد که انگار داشتم افسانه ای هیجان انگیز را تعریف می کردم.
وقتی گفتم که چطور قنواء دست ها را به کمر زد و به رییس زندان گفت که حماد و صفوان را به زندان عادی منتقل کند و غذا و لباس به آنها بدهد، نیم خیز شد و مرا در آغوش کشید.
_تو کار بزرگی کردی هاشم! همسر صفوان از نگرانی نزدیک است دیوانه شود. او حتی نمی داند آنها زنده اند یا مرده. باید بروم خبر بدهم و خوشحالشان کنم.
به من خیره شد.
_فکرش را بکن که چقدر خوشحال خواهند شد و تو را دعا خواهند کرد. ما همه اینها را به تو مدیونیم. حداکثر، امیدوار بودم از آنها خبری بیاوری، اما تو با کمک قنواء، از آن دخمه وحشتناک نجات شان دادی. کاش می توانستم این لطف و فداکاری تو را جبران کنم!
دلم می خواست با شجاعت به چشم هایش نگاه کنم و بگویم من فقط ریحانه را از تو می خواهم. ابوراجح از نزدیک به من نگاه می کرد، ولی نمی توانست راز عذاب دهنده ای را که در دل داشتم ببیند. با خودم گفتم: چه فایده! حتی اگر او به این وصلت راضی شود، ریحانه حاضر نخواهد شد. اگر ریحانه هم راضی شود، وقتی با جان و دل به من علاقه نداشته باشد، زندگی مان جز شکنجه ای همیشگی چه خواهد بود؟
مسرور، روی سکوی مقابل، مرد تنومندی را مشت و مال می داد. معلوم بود باز هم کنجکاو شده بفهمد که من و ابوراجح درباره چه موضوعی حرف می زنیم.
از روزی که از ریحانه، جواب رد شنیده بود. دل و دماغی نداشت.
احساس می کردم بیش از آنکه به ریحانه فکر کند، به حمام پدرش می اندیشد. زمانی که ابوراجح در اتاقش بود، مسرور چنان با مشتری ها برخورد می کرد که انگار صاحب اصلی حمام است.
چند بار تصمیم گرفته بودم این چیزها را به ابوراجح بگویم، ولی می گفتم شاید اشتباه کرده باشم. از طرفی ابوراجح از غیبت بدش می آمد و چهره در هم می کشید.
_این جمعه، تو و پدربزرگت، میهمان من خواهید بود. امیدوارم دعوتم را قبول کنید!
این نهایت آرزوی من بود که بتوانم به خانه ابوراجح بروم. شاید می توانستم ریحانه را ببینم. می دانستم بین من و ریحانه، دیوار بلندی است که هر رخنه ای در آن، ناممکن به نظر می رسید، اما نمی دانم چرا ته دلم روشن بود. انگار فرشته ای به دلم می انداخت که ناامید نباش و به خدای مهربان توکل کن!
تا جمعه چهار روز مانده بود. دلم گواهی می داد که اتفاقات خوبی در پیش است. گر چه با حساب های عادی، بن بستی تیره را در مقابلم می دیدم، از دعوت ابوراجح خوشحال شدم.
_با کمال میل دعوت شما را می پذیرم. پدربزرگم مثل همیشه از دیدن شما خوشحال می شود.
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
❣قسمت هشتاد و هفت
✨دقیقه ای بعد با ابوراجح در راه خانه صفوان بودیم. به او که تند و بلند گام برمی داشت، گفتم: من تا نزدیکی خانه صفوان همراهی تان می کنم. سوالی دارم که باید جوابش را از شما بشنوم.
🍁_بپرس. اگر بدانم جواب می دهم. مرا ببخش که تند راه می روم! هر چه زودتر خانواده ای را از نگرانی دربیاورم بهتر است. گوشم با توست.
_چرا امام زمان شما، شیعیانی را که در سیاه چال مرجان صغیر گرفتارند، نجات نمی دهد؟
انگار جواب را از پیش آماده داشت. بی درنگ گفت: قرار نیست ایشان در هر کاری، دخالت مستقیم داشته باشند. اراده خداوند این است که مردم شرایط خود را تغییر دهند و برای بهبود اوضاع زندگی شان بکوشند. اگر غیر از این باشد، همه دست روی دست می گذارند و در انتظار کمک های مستقیم آن حضرت می نشینند.
از میان هیاهوی بازار می گذشتیم. به اطراف توجه نداشتم. از میان رنگ ها،بوها، سایه روشن ها و عابران می گذشتیم. همه حواسم به حرف های ابوراجح بود.
_این به معنای آن نیست که ایشان هیچ دخالتی در کارها ندارند. دخالت دارند، ولی معمولا احساس نمی شود. برای همین، آن حضرت را به خورشید پشت ابر، تشبیه کرده اند. گاهی خورشید را نمی بینیم، اما روشنایی و گرمای آن، هم چنان سبب ادامه زندگی موجودات روی زمین است. در مورد نجات شیعیان در بند، ممکن است آن امام مهربان به طور نامحسوس، مقدمه چینی کرده باشند. مطمئن هستی آن حضرت، در نجات صفوان و حماد، از سیاه چال، نقشی نداشته اند؟ امیدوارم با دعای ایشان، مقدمات نجات بقیه هم فراهم شود!
از راهی فرعی از بازار بیرون آمدیم. هیاهو و ازدحام بازار را پشت سر گذاشتیم. سکوت و آرامش کوچه های خلوت، لذت بخش بود.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
💝💍https://eitaa.com/behshtshohada💍💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کرامات_شهدا
معجزه و عنایت شهید صادق انبار لویی از قزوین و حواله از طرف حضرت رقیه سلام الله علیها . میگه مریضی داشتم . نذر حضرت رقیه کردم . بی بی منو حواله دادند برو قزوین حاجتت را از شهید صادق انبار لویی بگیر و ادامه ماجرا را در فیلم ببینید🥺
#شهید_صادق_انبارلویی
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#ادمین_گل_نرجس
🕗 #وقت_سلام
ارباب ما تو هستی و سلطان ما تویی
خورشید مشرقی خراسانِ ما تویی
رازی میان چشم تر و گنبد طلاست
آقا دلیل چشمِ گریان ما تویی
با یک سلام زائر آقاشوید✋
اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً*
*مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِك*َ 🍀
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
علی فانی - دعای فرج.mp3
3.91M
🕘#قرارِعاشقۍ❤️
🎤 علی #فانی
🗓روز_بیست ودوم
🔮『هر زمان جوانۍ دعاےفرجمهدے(عج) رازمزمہ ڪند...همزمان #امامزمان(عج) دستهاے مبارڪشان رابہ سوے آسمان بلند میکنند و براے آن جوان دعا میفرمایند؛چہ خوش سعادتند ڪسانیڪہ حداقل روزے یڪبار #دعایفرج را زمزمہ مۍڪنند:)』
بهنیّٺ #شهید_محمدرضا_کشاورز مےخوانیم 🌱
📿چله ی #دعای_فرج
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💝بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💝
ششمین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷🕊
🔰امروز یکشنبه ۲۲ مهر۱۴۰۳
💐 « بیست وسومین » روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا 💐
🌷 شهید والامقام
#نورالدین_نوری
🌹ازشهدای والا مقام روستای عربشاه شهر تکاب می باشد
♦️مزار:گلزارشهدا،روستای عربشاه
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌹🕊زیارتنامهی شهدا🕊🌹
🤲بسم رب الشهدا و الصدیقین
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
💐#شادی_روح_شهدا_صلوات💐
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
AUD-20220716-WA0016.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🚩
✅ با نوای استاد علی فانی
🌷ثواب آن هدیه به
ارواح مطهر چهارده معصوم(علیهم السلام)
، شهید والامقام #نورالدین_نوری
وشهدای مقاومت
«لبیک یاحسین جانم»
🩸🍃🩸🍃🩸🍃🩸🍃🩸🍃
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج
بحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫#هر_روز_با_قرآن
✨✨✨✨✨✨
#تلاوت_روزانه_قرآن
💫صفحه_۲۱۰
#استاد_کریم_منصوری
#قرآن_کریم
🌷هر روز یک صفحه از #قرآن
هدیه به شهدا🌷
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
#هر_روز_حتماً_قرآن_بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊