eitaa logo
بهشت شهدا🌷
146 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
895 ویدیو
16 فایل
🌟 پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله):  «یَشفَعُ یَوْمَ الْقِیامَةِ الأَنْبِیاءُ ثُمَّ الْعُلَماءُ ثُمَّ الشُّهَداءُ»؛ (روز قیامت نخست انبیاء شفاعت مى کنند سپس علما، و بعد از انها شهدا) #هر_خانواده_معرف_یک_شهید 🌷خادم الشهدا @Maedehn313 @z_h5289
مشاهده در ایتا
دانلود
6.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 ✨✨✨✨✨✨ 💫صفحه_۲۳۸ 🌷هر روز یک صفحه از هدیه به شهدا🌷 ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🟢 درخواست اسم اعظم 🔹 آيت الله ناصری(رحمه الله علیه ): زمانى از استادمان آیت الله سيد محمّد كشميرى(رحمة الله علیه ) كه از اوتاد روزگار بود درخواست كردم اسم اعظم را به من بياموزد. ايشان فرمود: «اگر اسم اعظم را مي‏خواهى، از نام مبارك صاحب الزمان غفلت مكن. اسم اعظم، همان جمله "&يا صاحبَ الزَّمانِ اَغِثْنِي&ْ &یا صاحِبَ الزَّمانِ أدْرِکْنی& است». 🍃سيّد استاد، بارها مشكلات مادّى و به ويژه مشكلات معنوى خود را با استعانت از اين نام مقدّس و ذکر «يا صاحبَ الزَّمانِ اَغِثْنِيْ، یا صاحِبَ الزَّمانِ أدْرِکْنی» بر طرف كرده بود 🍃 و بنده نيز خود بارها اثر اين نام مبارك را براى رفع مشكلات، به چشم ديده ام. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر بزرگم فراموشی گرفته بود از کهولت سن ، به او گفتم اسم ائمه را بیاد داری؟ گفت... تا آخر گوش کنید خیلی زیباست🥲 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهشت شهدا🌷
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #رویای_نیمه_شب ❣قسمت صدو چهل و چهار ✨با خوشحالی به ابوراجح نگاه کردم. حاکم به او گفت: تو
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت صدو چهل و پنج ✨پیرزن در حین جویدن چیزی مثل نارگیل گفت: پس من اینجا چه کاره ام! خانم های اشراف فقط بلدند دستور بدهند و بزرگتری کنند. به درد کار نمی خورند! بالا بالا می نشینند و ما فقیر فقرا باید بگذار بردارشان کنیم. 🍁ریحانه گفت: می خواستند برای کمک بیایند. من گفتم بالا باشند و به مهمان ها برسند. پیرزن برایم پیاله ای شربت انبه ریخت و به دستم داد. ریحانه گفت: باید ببخشید! ما اینجا ماندیم و زحمت مان افتاد روی دوش شما. به پدرم گفتم به خانه خودمان برویم، پدربزرگتان نگذاشت. پیرزن به ریحانه گفت: کجا از اینجا بهتر! خانه شما که جا نداشت دختر. گفتم: چه افتخاری بالاتر از اینکه میزبان ابوراجح باشیم. پیرزن میان حرفم پرید و گفت: از همین می ترسیدم که یکی بیاید و ما را به حرف بگیرد. ریحانه نگاهش را به صورت رنگ پریده ی پیرزن دوخت و با لبخندی از روی شرم، عذرخواهی کرد. گفتم: فکرش را که می کنم می بینم قصه عجیبی است. با معجزه ای که اتفاق افتاد، خدا سایه ابوراجح را از سر شما و ما کم نکرد. من و پدربزرگم، قنواء و مادرش و صدها نفر دیگر به نور حقیقت راه پیدا کردیم. شیعیانِ در بند آزاد شدند. حدس می زنم مرجان صغیر از این به بعد با شیعیان مدارا کند. پدر شما درباره تشیع و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) با من صحبت کرده بود. صحبت های او مرا در یک دو راهی، یا بهتر بگویم، در یک بن بست قرار داده بود. دیشب پدربزرگم به من می گفت که مبادا به تشیع، گرایش پیدا کنم. با این اتفاق عجیب، نه تنها من یقین کردم که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) به عنوان تنها حجت خدا بر زمین، زنده اند و قدرتی پیامبر گونه دارند، بلکه پدربزرگم هم شیعه شد. ریحانه گفت: دیروز و امروزِ من، پدرم، مادرم و صدها نفر دیگر، زمین تا آسمان با هم فرق دارد. چقدر از آزاد شدن زندانی ها خوشحال شدیم! جز پوست و استخوان چیزی از آنها نمانده. مدتی طول می کشد تا بهبود پیدا کنند. پدرم بارها می گفت گیرم که صفوان گناه کار است، حماد چه تقصیر و گناهی دارد! او را دیدید؟ نای راه رفتن نداشت. دلم می خواست صحبت را به جایی بکشانم که ریحانه، جوانی را که در خواب دیده بود معرفی کند. گفتم: خوابی هم که شما دیده اید عجیب است. آن طور که پدرتان می گفت، یک سال پیش، شما آن خواب را دیده اید. درباره آن خواب، حرف بزنید. آیا واقعا پدرتان را همان طور که حالا هست، در خواب دیده بودید؟ پیرزن به سراغ دیگ بزرگی رفت که روی اجاق می جوشید. ریحانه همراه با او از من فاصله گرفت. _بله، او را همان طور به خواب دیدم که الآن هست. _آن موقع چه تعبیری برای خوابتان داشتید؟ _گاهی فکر می کردم خوابی بدون تعبیر است. حدس نمی زدم این قدر به واقعیت نزدیک باشد. به پیرزن گفت: بگذارید کمکتان کنم. _اگر می خواهی کمک کنی، از آن مَشک، ظرفی دوغ برایم بریز! پرسیدم: چه شد که چنین خوابی دیدید؟ ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 ﷻ 💝💍https://eitaa.com/behshtshohada💍💝
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت صدو چهل و شش ✨شرم در صورتش هویدا شد رویش را برگرداند و گفت: بیش از این نمی توانم در این مورد با کسی صحبت کنم. 🍁ریحانه مشغول باز کردن بند مشک شد. با آنچه گفت، انگار آسمان و زمین بر سرم هوار شد. چاره ای نداشتم جز اینکه به خواست خدا، راضی باشم. دیگر با چه زبانی باید می گفت که آن جوان، من نیستم! وقتی احساس کردم صدایم دیگر نخواهد لرزید، گفتم: سماجت من را ببخشید شاید بتوانم در این راه خیر کمکتان کنم. پدرتان مدتی پیش به من گفت که در خواب شما، جوانی کنارتان ایستاده بوده و پدرتان به شما گفته این شوهر آینده توست. پیرزن در همان حال که دیگ را به هم می زد، نیمی از دوغ را سر کشید و با رضایت سر تکان داد. ریحانه گفت: حالا که راست بودن نیمی از خوابم ثابت شده، شک ندارم بقیه اش هم با خواست خدا اتفاق می افتد. پیرزن بقیه دوغ را سر کشید و گفت: هر کس در این مطبخ با برکت کار کند، مثل ام حباب، چاق و چله می شود. پرسیدم: حالا که معلوم شده خوابتان، رویایی صادق است، چرا آن جوان را معرفی نمی کنید؟ شاید من بتوانم او را ترغیب کنم که... حرفم را قطع کرد: راضی به زحمت شما نیستم. او خودش به سراغم می آید. برای همین خیالم راحت است. _از کجا باید بداند که شما او را به خواب دیده اید؟ _خدا که می داند! نمی دانستم چرا آن قدر اصرار دارم آن جوان را بشناسم. شاید می خواستم مطمئن شوم که حماد است. حماد قابل تحمل تر از یک جوان ناشناس بود. حالا که شیعه شده بودم، باز از ریحانه دور بودم. اگر او به دیگری علاقه داشت، کاری از دستم برنمی آمد. _تقدیر این بود که پدرتان تا دَم مرگ پیش برود و بعد شفا بگیرد. اما ما هم بیکار نماندیم. این افتخار را پیدا کردیم که در راه عملی شدن تقدیر الهی، نقش کوچکی داشته باشیم. آیا تلاش ما بیهوده بود؟ باید دست روی دست می گذاشتیم؟ حالا هم شاید لازم باشد قدمی برداریم. پیرزن به من نگاه کرد و لب ورچید. معلوم بود که از حرف های ما حوصله اش سر رفته. ریحانه گفت: حرف شما درست است. ولی فراموش نکنید یک سال طول کشید تا نیمی از خوابم تعبیر شد. از کجا معلوم که تعبیر شدن نیمه دومش، یک سال دیگر طول نکشد؟ نباید میوه را قبل از رسیدن چید. احتمال دارد تا مدتی دیگر، آن جوان، با عشق و علاقه به خواستگاری ام بیاید؛ اما حالا چه؟ اگر به او بگویم که چنین خوابی دیده ام و در انتظار خواستگاری اش هستم، ممکن است بگوید: خواب دیده ای، خیر باشد! من دیگری را دوست دارم. ام حباب نفس زنان آمد و گفت: کجایی هاشم؟ پدربزرگت با تو کار دارد. ریحانه به ام حباب گفت: واقعا ابونعیم پیرمرد نازنینی است! من از همان کودکی به او علاقه داشتم. از مطبخ که بیرون آمدم، ام حباب آهسته گفت: متوجه منظور ریحانه شدی؟ _دوباره چی فهمیدی که من نفهمیدم؟ _این که گفت ابونعیم پیرمرد نازنینی است و من به او علاقه دارم. حوصله حرف هایش را نداشتم. _نه. _منظورش این بود که تو جوان نازنینی هستی و به تو علاقه دارد! گفتم: ساکت باش! او منتظر خواستگاری حماد است. ام حباب وا رفت و گفت: مگر ممکن است؟ ادامه دارد... 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 ﷻ 💝💍https://eitaa.com/behshtshohada💍💝
🕗 به نا امیدی از این در نمی‌روم هرگز اگر جواب نگیرم دوباره در بزنم با یک سلام زائر آقا شوید✋ اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً* *مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِك*َ 🍀 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 🌛قرائت‌ هرشب ‌به ‌نیت‌ ظهور...🤲 🗓روز_هشتم هرزمان دعای فرج را زمزمه‌کند همزمان‌ (عج)‌ 🤲دست‌های‌‌‌‌‌مبارکشان‌‌‌‌‌رابه سوی‌آسمان‌بلندمیکنندو‌برای‌آن‌جوان‌ میفرمایند؛ چه‌خوش‌سعادت کسانی‌که‌حداقل‌روزی یک‌بار را زمزمه می‌کنند؛)♥️🌱! "بخونیم‌‌‌‌‌باهم " 🕊به نیت شهید 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💝بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💝 هفتمین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷🕊 🔰امروز دوشنبه ۲۱ آبان۱۴۰۳ 💐 « نهمین » روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا 🌷شهید والامقام 🩸دانش آموز 🏴لبیک حق:۱۷سالگی ❣مزار:گلزار شهدا،تکاب 🌷🕊🌷🕊🌷🕊 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊