eitaa logo
بهشت شهدا🌷
147 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
756 ویدیو
15 فایل
🌟 پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله):  «یَشفَعُ یَوْمَ الْقِیامَةِ الأَنْبِیاءُ ثُمَّ الْعُلَماءُ ثُمَّ الشُّهَداءُ»؛ (روز قیامت نخست انبیاء شفاعت مى کنند سپس علما، و بعد از انها شهدا) #هر_خانواده_معرف_یک_شهید 🌷خادم الشهدا @Maedehn313 @z_h5289
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌- رفیق‌... پاک ‌بودن‌به‌این‌نیست‌‌ڪهـ تسبیح‌برداری‌ُذکربگۍ‌! پاکی‌بهـ‌اینہ‌ڪه‌تو‌موقعیٺِ‌‌گُناھ ؛ اَز‌‌گُناھ‌‌فاصلہ‌‌بگیرۍ! ╔══🌿•°🌹 °•🌿══ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹تیر بازویش را خراشیده بود. گفتم داداش کاش تیره یکم این طرفتر رد شده بود و به تو نمیخورد! با ناراحتی با انگشت به سینه اش اشاره کرد و گفت اگه خدا مرا دوست داشت باید از اینجا رد میشد! دو سال بعد شهید شد. رفتم بالای سرش. خدا خیلی دوستش داشت، تیر درست از جایی که آن روز اشاره کرد، رد شده بود. ‌‌‌ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
41.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 داستان تشرف به محضر امام زمان(عج) اسماعیل هرقلی 🎤سخنران 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا ابد ممنون الطاف خدا هستیم ما بنده ی ابن الرضای سامرا هستیم ما 🥀شهادت امام هادی علیه السلام تسلیت باد. با یک سلام زائر آقا شوید✋ اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً* *مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِك*َ 🍀 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 ویژه شهادت امام هادی علیه السلام السلام به ائمة الهدی تو صدام کن... دل نشینی... تو غریب ترین و تو غریب ترینی با اینکه تو حصر بودی تو خورشیدی 📥 دریافت نسخه با کیفیت👉 🖤 در حرم بمانید؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علی فانی - دعای فرج.mp3
3.94M
💠 📝 دعای فرج 🎤 علی 🌛قرائت‌ هرشب ‌به ‌نیت‌ ظهور...🤲 🗓روز_بیستم هرزمان دعای فرج را زمزمه‌کند همزمان‌ (عج)‌ 🤲دست‌های‌‌‌‌‌مبارکشان‌‌‌‌‌رابه سوی‌آسمان‌بلندمیکنندو‌برای‌آن‌جوان‌ میفرمایند؛ چه‌خوش‌سعادت کسانی‌که‌حداقل‌روزی یک‌بار را زمزمه می‌کنند؛)♥️🌱! "بخونیم‌‌‌‌‌باهم " 🕊به نیت شهید 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💝بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💝 هشتمین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷🕊 🔰امروز شنبه ۱۵ دی ۱۴۰۳ (🏴مصادف با سوم رجب المرجب شهادت امام هادی علیه السلام🏴) 💐 « بیست ویکمین » روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا 🌷شهید والامقام 🩸 🌹لبیک حق:۱۶ سالگی 🏴 🌷🕊🌷🕊🌷🕊 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌹🕊زیارتنامه‌ی شهدا🕊🌹 🤲بسم رب الشهدا و الصدیقین اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 💐💐 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرزند یداله 🌹🍃به سال 1347 در روستای دورباش از توابع شهرستان تکاب دیده به جهان گشود. شهید مرادی در پرتو تعلیم و تربیت خانواده ای متدین پرورش یافت و جوانی انقلابی و دیندار گشت. 🌸در همان اول نوجوانی با فرهنگ شهادت آشنا بود و به درستی که او خط سرخ حسینی (ع) را می شناخت. 🌸خواهر شهید می گوید: برادرم به یکی از همسایه ها گفته بود "دعا کنید در جوانی شهید شوم زیرا اصحاب پیامبر اکرم (ص) اکثراً جوان بودند." 🌹🍃آن پاکباز کم سن و سال به شوق شهادت در راه خدا، پس از فعالیتهای فراوان در پایگاه مقاومت روستا، عازم دیار جبهه ها گردید و با وجود سن کم چنان بزرگ مردی از خود نشان داد که هنوز یادش در خاطر همراهان موج می زند 🥀سرانجام در دوم خرداد 1363 در 16 سالگی به آرزوی دیرینه اش رسید و هنگام درگیری با حزب منحله و ملحد دمکرات در روستای آقدره شربت شهادت نوشید و به شهدای اسلام پیوست. روحش شاد
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
🚩 زیارت عاشورا 🚩 🌷ثواب آن هدیه به ارواح مطهر چهارده معصوم(علیهم السلام) ، شهید والامقام «لبیک یاحسین جانم» 🩸🍃🩸🍃🩸🍃🩸🍃🩸🍃 صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️با توسل به تو مشمولِ عنایت شده ایم ▪️ما به دستِ كلماتِ تو هدایت شده ایم ▪️ای به مانند علی جاذبه و دافعه ات ▪️چارده آینه جمع آمده در جامعه ات 🏴شهادت جانسوز حضرت امام هادی علیه السلام تسلیت باد
قبل از شروع مراسم عقد، علی آقا رو به من کرد و گفت: شنیده ام که عروس هر چه از خدا بخواهد اجابتش حتمی است. گفتم:« چه آرزویی داری؟ » در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت: «اگر علاقه ای به من دارید و به خوشبختی من می اندیشید لطف کنید و از خدا برایم شهادت را بخواهید.» از این جمله تنم لرزید. چنین آرزویی برای یک عروس در استثنایی ترین روز زندگی اش بی نهایت سخت بود. سعی کردم طفره بروم اما علی قسم داد در این روز این دعا را در حقش بکنم . ناچار قبول کردم... هنگام جاری شدن خطبه عقد هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم و بلافاصله باچشمانی پر از اشک نگاهم را به علی دوختم. آثار خوشحالی در چهره اش آشکار بود. مراسم ازدواج ما در حضور آیت االله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد. نمی دانم این چه رازی است که همه پاسداران این مراسم و داماد مجلس و آیت االله مدنی همه به فیض شهادت نایل شدند. راوی:همسر شهید 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 ✨✨✨✨✨✨ 💫صفحه_۲۹۳ 🌷هر روز یک صفحه از هدیه به شهدا🌷 ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچه کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِهِ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
سلاماً علے من حاربّو الّیل و عِند الصّباح بالاکفانِ قد عادوا سلام بر کسانے که شب را مے جنگند و صبح هنگام،با کفن برمے گردند .... ‌‌‌ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهشت شهدا🌷
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #فصل_فیروزه ❣قسمت شانزدهم ✨خدمتکاران با دهان نیمه باز، به حجاب دخترانه او خیره مانده بود
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت هفدهم ✨پدر، نامه پرسش ها را از آن ها گرفت و خواند. 🍁یکی از مسافران گفت: _چند روز پیش، به خانه شما رفتیم. صحیفه پرسش های شرعی مردمان شهرمان را در دست داشتیم. قصد داشتیم با شما ملاقات کنیم و پاسخ ابهامات و سوالاتمان را از شما بگیریم اما خدمتکاران به ما خبر دادند که شما در سفر به سر می برید. ناامیدانه راه بازگشت را در پیش گرفتیم که خدمتکاری نفس زنان ما را صدا کرد و گفت: خانم می فرمایند پرسش های خود را به ما بدهید تا اگر آقا آمدند، آن را به ایشان برسانیم. مسافری دیگر ادامه داد: _ما نمی دانستیم این خانم، دخترکی خردسال است. بعد از چند روز، امروز برای گرفتن پاسخ دوباره به خانه تان مراجعه کردیم. این بار، خود خانم این نامه را به ما دادند. آیا این پاسخ ها درست و مستند است؟ به نظر شما چه کسی این جواب ها را نوشته است؟ جوان، از همان فاصله به دست خط ساده اما پرمفهوم خواهر خیره مانده بود. پدر، درست به دقت او، کلمات را بررسی می کرد اما حتی یک مورد اشتباه یا نقص در نامه دیده نمی شد. برادر می خواست آهسته در گوش پدر بگوید: پدر! شما درست فرمودید، خواهر تکرار فاطمه(سلام الله علیها) است. اما می دانست که در عالم مشترک او و پدر، به این کار نیازی نیست؛ چرا که پدر هُرم نفس های او را به خوبی دریافته و میزان شَعف برادرانه اش را به نبوغ علمی خواهر شهود کرده بود. برای همین فارغ از التهاب جان ها، به آرامی و اطمینان نامه را بست. نامه را در حالی بست که نفس یاران در سینه حبس مانده بود و هیجان دانستن پاسخ، جان ها را به لب رسانده بود. پدر نگاهی به چشمان پر از شوق جوان دوخت و پس از درنگی کوتاه در متن چشمان او، رو به کاروان مسافران فرمود: _پدرش به فدایش. پدرش به فدایش. پدرش به فدایش... توقف ناگهانی شترها با فریاد سیندخت در هم آمیخته بود: _نه... سمند من... سمندم... خدیجه شاید اولین زنی بود که سر از کجاوه بیرون آورد و انتهای قافله را نگریست. سیندخت را می دید که چونان دختربچه ای خردسال، پا بر زمین می کوبد و به اسب نیمه جانش التماس می کند که برخیزد. از همان فاصله، اشک را بر پهنای صورت سیندخت دریافت. با شتاب پرده کجاوه را بالا زد و کوشید تا از همان ارتفاع راهی برای پیاده شدن پیدا کند. مردان قافله، دور سیندخت و سمندش را گرفته بودند. دیگر خدیجه راهی برای تماشای سیندخت نداشت. باید شتاب می کرد. پریدن، تنها راهی بود که می توانست او را به موقع در حلقه مردان وارد کند. نفس زنان کنار سیندخت بر زمین زانو زد. کف سفیدرنگی از دهان اسب بیرون زده بود. بلد کاروان، دستی بر پوزه حیوان کشید و متفکرانه گفت: _قبلا هم دیده بودم. این بیابان را تنها شتران تاب می آورند. اما راه دارد، زنده می ماند. ادامه دارد... ✨✨✨✨✨ 💐أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ 💐السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّهَ وَلِیِّ اللّٰه 🕊💖 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊💖
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت هجدهم ✨سیندخت مکثی کرد و ناگهان دو دستش را زیر حریر دور گردنش برد. درنگی کرد و سپس با هیجان دست راستش را بیرون کشید. 🍁گردنبندی درخشان را نشان داد. آن را مقابل چشمان بلد گرفت. _الماس اصل است. پدرم در ازای سه کاروان بار ابریشم، آن را برایم خریده است. می توانی قبیله ات را با فروش آن احیا کنی یا مزرعه ای چند هکتاری داشته باشی. جان سمندم در قبالش! جان سمندم تا رسیدن به مرو! بلد شرمسارانه نگاهی به مردان کاروان انداخت. _مقصود من این نبود. به نیت چنین سودی این کاروان را همراهی نکردم! برای من، رسیدن به مرو و زیارت مولایمان بالاترین سود عالم است. عبدالله پلکی بر هم نهاد و سر تکان داد. سیندخت پوزه بند سمند را گشود. _در سفرهای پدرم، ارابه ای برای سمندم داشتم و او، تنها چند منزل یک بار به من سواری می داد. ارابه ای داشت که به شتری وصل بود و سمندم در آن کجاوه نشینی می کرد. در آبادی بعدی برایش کجاوه ای بسازید تا من هم کنارش باشم. این را گفت و مشتی آب بر صورت اسب پاشید. اسب چون ماهی غلتیده بر خاک، دهانش را باز و بسته می کرد. خدیجه دستی بر شانه سیندخت نهاد. _به کجاوه من بیا. تا آبادی چیزی نمانده. سیندخت مکثی کرد و روی برگرداند. التماس آمیز به چشمان بلد خیره شد. بلد گردنبند را مقابل صورت او گرفت. _ما را به حق همسایه و همسفر توصیه کرده اند. سلامتی تو و اسبت حقی است بر گردن ما. من مزد خود را پیش از این گرفته ام. این را که گفت، بلندطبعانه گردنبند را روی بازوی دختر رها کرد. سیندخت او را دید که به همراه عبدالله می رود تا تخته حصیری برای بلند کردن اسب بیاورد. رفتنش را نگریست و صدا بلند کرد: _تجارت خانه پدرم در نیشابور، صدها برابر این الماس ارزش دارد. من را با مال دنیا کاری نیست. من اسبم را می خواهم. همه دارایی ام نذر سلامتی اسبم. کاروان سالار کنار اسب بر زمین زانو زد. _دخترم! نذرت از آن هم کیشانت. مگر حکم امام ما را نشنیده ای؟ ادامه دارد... ✨✨✨✨✨ 💐أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ 💐السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّهَ وَلِیِّ اللّٰه 🕊💖 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/behshtshohada 🕊💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: ●خدایا در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم گریستم، خندیدم خنداندم و گریاندم افتادم و بلند شدم کریم حبیب، به کَرَمت دل بسته ام..‌‌. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/behshtshohada https://eitaa.com/behshtshohada 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹