بابایی راستی چرا عمو عباس با خودت نیاوردی؟
اصلا چرا عمو عباسم رفت که برامون اب بیاره😭💔چرا برنگشت دیگه؟؟
اخه میدونی چی شد!؟
ای زدنم....
ای زدنم....
ای زدنم... 💔
عُـــــشٰــاقــُ الــحُــسِــیــنْ(ع)🖤
اخه میدونی چی شد!؟ ای زدنم.... ای زدنم.... ای زدنم... 💔
میگفت: دخترم فلج بود به همه گفتم میخوام ببرمش سوریه حرم خانم رقیه
مطمئنم خانم شفاش میده🥲
عُـــــشٰــاقــُ الــحُــسِــیــنْ(ع)🖤
میگفت: دخترم فلج بود به همه گفتم میخوام ببرمش سوریه حرم خانم رقیه مطمئنم خانم شفاش میده🥲
بهم گفتن هیچ فایده ای نداره
اما من اطمینان داشتم که دختر حسین دخترمو نجات میده
عُـــــشٰــاقــُ الــحُــسِــیــنْ(ع)🖤
بهم گفتن هیچ فایده ای نداره اما من اطمینان داشتم که دختر حسین دخترمو نجات میده
رفتم سوریه
خلاصه ما کلی رفتیم حرم و برگشتیم روز اخر دخترمو گذاشتم داخل هتل
رفتم سمت حرم خانم🥲
گفتم: این رسمشه خانم؟؟
من به همه گفتم دخترم شفا پیدا میکنه و بر میگردم
اما حالا چی با چه رویی برگردم
میگفت: دیگه کنترل صدامو نداشتم.. با کلی غم و غصه برگشتم هتل
در و که باز کردم دیدم دخترم بلند شده و داره گریه میکنه
دویدم سمتش گفتم بابایی چی شده؟؟
دختر بچه گفت: بابایی ی دختر کوچولو اومد بهم گفت پاشو بازی کنیم بهش گفتم که من فلجم اما اون بهم گفت اشکال نداره پاشو🥲
تا الان داشتیم باهم بازی میکردیم بهم گفت به بابات بگو🥺💔دخترتو شفادادم دگه روی دختر یتیم داد نزن😭
رقیه سه ساله رفت!
دردانه حسین در کنار سر مطهر پدرش جان داد🥲
خانم من خیلی میترسم از تاریکی
شب قبر
تنهام نزار خانم، تنهام نزار..
💔
دختر خانم ها حواستون به چادر سرتون باشه
محکم بگیریدش🥲💔
اخه بابای رقیه برای اینکه ی روزی ما ها با دین اشنا بشیم جونشو داد و دخترکش از دوریش دق کرد