#قسمت_چهاردهم
#افق
عقربه های ساعت به کندی حرکت می کرد چشمانم روی ساعت قفل شده بود همه وجودم عرق کرده بود قفسه ی سینه ی محمد رضا به سختی بالا و پایین می رفت لبانش خشک شده بود از محل زخمش چرک خون بیرون می آمد
اعظم خانم مرتب در خانه راه می رفت با تسبیح مشغول ذکر گفتن بود
هر چه زمان می گذشت دلشوره من بیشتر می شد کنار محمد رضا رفتم با دستمال پارچه ی مرهمش را تعویض کردم محمدر ضا در حالت خواب بیداری شروع به گفتن چند کلمه کرد
صدایش ضعیف بود به سختی می توانستم متوجه بشوم
دو ساعت بعد در خانه به صدا در آمد من و اعظم خانم به سمت در دویدیم
اعظم خانم زمانی که خانم پرستار را دید بسیار خوشحال شد ، خوشحالی او با داروهای در دستش دو چندان شد
خانم پرستار درنگی نکرد خودش را بر بستر محمد رضا رساند دارو های مورد نیاز را به او داد اجازه داد تا کمی استراحت کند
طبیه خانم شما خیلی خسته شدید بهتره برید کمی استراحت کنید
خانم پرستار به سمت اتاق رفت من هم در کنار محمد رضا نسشته بودم تا مراقب او باشم
نویسنده :تمنا
#بیداری_ملت
🍃 کانال عشاق الحسین (ع) @behtarinmadahiha ♥️
#احترام_والدبن
👈چرا از فرزندانِحضرتیوسف (س) دیگر کسی به پیامبری مبعوث نشد؟؟
هنگامى كه جناب حضرت يعقوب(س) به طرف مصر روى آورد يوسف به منظور استقبال پدر از شهر خارج گرديد و وقتى پدر را ديد قصد كرد براى او پياده شود ولى نظر به پادشاهى و مقام خويش كه نمود پياده نشد و زمانى كه بر يعقوب سلام داد جبرئيل نازل شد و به او گفت: اى يوسف: خداوند تبارك و تعالى به تو مىفرمايد: از فرود آمدن در مقابل بنده صالح من تو را باز نداشت مگر آن مقام و پادشاهى كه تو دارى، دستت را بگشا.
يوسف دست گشود، پس از بين انگشتانش نورى خارج شد.
يوسف پرسيد: اين چه بود؟
✔️جبرئيل گفت: اين علامت آن است كه از صلب تو هرگز پيامبر خارج نمىشود و جهتش كارى است كه تو نسبت به يعقوب نمودى و در مقابلش پياده نشدى.
#امام_زمان
#بیداری_ملت
✍️عللالشرائع_ج۱_ص۲۰۵
🍃 کانال عشاق الحسین (ع) @behtarinmadahiha ♥️