10.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میخواد بشینه😍😅
پشتکارش ستودنی🥰
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
با نام نامناسب صدا نزدن کودکت را
برای تمامی انسان ها ” نامشان” از زیباترین دارایی آن ها می باشد. هویت اجتماعی هرشخصی از نام اون گرفته شده که این نام زندگی، اخلاقیات و آینده او را تحت تاثیر قرار می دهد. انتخاب نام فرزندان به عهده والدین می باشد که باید نام نیکو و زیبایی برای آن ها انتخاب کرده و آن ها را با لحنی زیبا همراه با پسوند و پیشوند زیباتری صدا کنند.
القاب و پسوند و پیشوندهای مناسب که با اسم کودکان آورده می شود تاثیرات شگرف و مثبتی بر روحیه و نوع شکل گیری رفتار اجتماعی آن ها خواهد گذاشت؛ این موضوع سبب احساس خوشایندی آن ها و اعتماد به نفس بیشتر می شود و همچنین این امر باعث می شود که آن ها خود را بیشتر دوست داشته باشند.
از جمله مشکلاتی که در آینده برا کودکان وجود دارد این است که متاسفانه بسیاری از والدین در انتخاب نام و یا نوع صدا زدن فرزندانشان سهل انگاری می کنند.
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
هدایت شده از قاصدک
چقدر در مورد مزاج اتری و اختری میدونید ⁉️
وَعَلَامَاتٍ ۚ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ
نشانههایی (در زمین مانند کوهها و دریاها و رودها و جنگلها مقرر داشت) و آنان به ستارگان (در شبها) هدایت یابند.
میدونستید هر شخص پنج مزاج داره 😳
🔹مزاج فیزیکی 🔸 مزاج اتری 🔹 مزاج اختری 🔸 مزاج ذهنی 🔹 مزاج روحانی
چقدر در موردشون شناخت داری ⁉️
وارد کانال بشید و این موضوع رو بررسی کنید 😍
https://eitaa.com/joinchat/734068766Cdabfebc5ec
7.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کاردستی
عروسک گنجشک 🐦
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی در غربی که کمتر متعهد به اخلاق و شرعیات است، اینطور زیبا و دراماتیک برای تقبیح «سقط جنین» برنامه های تبلیغی کوتاه میسازنند!!
#جهاد_تبیین
#فرزند_آوری
#سقط
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
17.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون
بارباپاپا
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
#آموزشی
با ریخت و پاش بچه ها چه کنیم ؟
📎 تعداد اسباب بازی ها را کاهش دهید .
📎مکان جذابی برای بازی کودکان آماده کنید . البته با همکاری و امکان نظر دادن خودش .
در مکان انتخاب شده با او همبازی شوید و از آن مکان برای تنبیه استفاده نکنید .
📎حتی الامکان محل بازی را نزدیک به محل نشستن اعضای خانواده انتخاب کنید .
📎از بازی جمع کردن ، مسابقه استفاده کنید .
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
موطلایی و سه خرس - @mer30tv.mp3
5.34M
#قصه_شب
مو طلایی و سه خرس
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادآوری:
خدا منتظره تو باورش کنی
تا خودش همه چیو برات درست کنه...✨
شب بخیر
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
ســ🌸ــلام
صبحتان به طراوت باران
دلتان به پاکی نسیم
صبحگاهی
خوشههای افکارتان
سبز و پایدار
لحظههاتان زیبا و
بارش بوسهای خدا
پای تمام آرزوهاتو
صبحتون بخیر🌸🍃
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
#داستان_کودکانه
آتش🔥
یک روز مامان موشی به بچه اش گفت: « من امروز جایی نمی رم. می خوام بمونم خونه و برات آش سه گردو بپزم. »
موشی گفت: « منم بپزم، من بپزم؟ »
مامان موشی چوب خشک ها را گوشه ی خانه جمع کرد.
موشی نشست و به چوب ها نگاه کرد. مامان موشی کبریت زد و چوب ها آتش گرفتند. موشی جیغ کشید. پرید عقب و به آتش گفت: « وای! تو کجا بودی؟! »
مامان موشی خندید و گفت: « موشی! نزدیک آتش نیا تا من بیام. » و رفت گردو بیاورد.
موشی همانجا نشست و به آتش نگاه کرد.
آتش، جیریک جیریک آواز می خواند. موشی گفت: « آواز هم که بلدی بخونی! » آتش گفت: « بله که بلدم. هم بلدم بخوانم، هم بلدم بچرخم. »
و آواز خواند و چرخید. عقب رفت و جلو رفت. رنگ به رنگ شد. قرمز شد. زرد شد. آبی شد.
موشی گفت: « چه پیرهن قرمزی! چه دامن زردی! جوراب هات هم که آبیه! خوش به حالت، لباس هات خیلی خوشگله! » بعد رفت جلوتر و گفت: « یه کم پیرهن قرمزت رو به من می دی؟ »
آتش چرخ خورد و گفت: « موشی کوچولو! تو که نمی توانی به من دست بزنی! » موشی گفت: « اگر تکان نخوری، می تونم. » و رفت خیلی جلو، نزدیک آتش، یکهو دماغش داغ شد. ترسید. پرید عقب و گفت: « وای چه داغی! » آتش گفت: « بله، لباس های من داغِ داغه. لباس داغ که نمی خوایی؟ »
موشی گفت: « نه، نمی خوام. » و پرید توی کاسه قایم شود که پروانه را دید. پروانه داشت می آمد طرف آتش. موشی داد زد: « نرو جلو می سوزی! »
اما پروانه رفت جلو. یکهو شاخکش داغ شد. خیلی ترسید. پرید عقب و جیغ کشید: « وای چه داغی! » و رفت پیش موشی.
موشی تند و تند شاخک پروانه را فوت کرد. خنک که شد، توی کاسه قایم شدند و به آواز آتش گوش دادند.
- جیریک جیریک، جیریک جیریک!
کم کم صدای پای مامان موشی هم آمد: تیلیک تولوک ...
موشی و پروانه از بالای کاسه سرک کشیدند.
مامان موشی با سه تا گردو آمد. موشی و پروانه را توی کاسه دید. خندید و گفت: « توی کاسه چه کار دارید؟ مگر شما ها آشید؟! »
مامان موشی رفت نزدیک قابلمه، ولی موشی پرید دُم او را کشید و گفت: « وای الآن می سوزی! بیا پیش ما قایم شو... »
آتش گفت: « نترس موشی! مامانت مواظبه. »
موشی و پروانه از توی کاسه بیرون آمدند و از دور به آتش نگاه کردند.
آتش جیریک جیریک آواز خواند و یواش یواش آش را پخت.
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻