🔹چرا امروز وقتی می خواهید وارد یک کار اقتصادی شوید می بینید مجال حرکت برای آن کار اقتصادی نیست؟
🔹یک راهی است که وقتی انسان بتواند در این راه قرار بگیرد، آینده می تواند برایش آشکار شود و آینده را ببیند و امیدوار به آینده شود، در واقع مناسباتی است که در آن انسان آینده برایش آشکار می شود و می تواند حرکت جدی انجام دهد.
... نمایشگاه روایت پیشرفت ...
🔻با حضور مجموعهی دانشبنیان بهیارصنعت سپاهان
📆 ۲۵ لغایت ۳۰ بهمن ماه 1402
۹ الی ۱۳ - ۱۶ الی ۲۱
یزد - خیابان چمران - کارخانه نوآوری درخشان
جهت هماهنگی بازدید فردی و گروهی با شماره 09103664028 تماس حاصل فرمایید
#روایت_پیشرفت
#یک_قدم_تا_شهر
#جهاد_تبیین
#نمایشگاه
#یزد
@behyaarstf_ir
@soha_simaدرخت جوانی(1).mp3
زمان:
حجم:
30.31M
بازنشر به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان
📻 #رادیو_دانش_بنیان
🎧بشنویم، این قسمت: درخت جوانی
🎙ما که در ایام جوانی هستیم،باید قدر این فرصت ها را بدانیم و بدانیم که این ایام هم زودگذر است وبه سرعت انسان وارد یک شرایطی از زندگی می شود که اگر بنای حرکت درست را در جوانی نگذاشته باشد، در سنین بعد زمین گیر خواهد شد. آن کسانی که تا پایان عمر مثل یک جوان حرکت کردند، ایام جوانی را قدر دانستند.
#رادیو_دانش_بنیان
#جهاد_سازندگی
#مدرسه_علم_و_فناوری
#بنیاد_علم_و_فناوری_بهیار
@behyaarstf_ir
27.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹بخشی از ارائه در نمایشگاه ایران به پیش
🔹*متولد شدن چراغ های ال ای دی اتاق عمل بهیار*
🔹آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت
وان نفسی که بیخودی یار چه کار آیدت
آن نفسی که باخودی خود تو شکار پشهای
وان نفسی که بیخودی پیل شکار آیدت
آن نفسی که باخودی بسته ابر غصهای
وان نفسی که بیخودی مه به کنار آیدت
آن نفسی که باخودی یار کناره میکند
وان نفسی که بیخودی باده یار آیدت
آن نفسی که باخودی همچو خزان فسردهای
وان نفسی که بیخودی دی چو بهار آیدت
جمله بیقراریت از طلب قرار تست
طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت
جمله ناگوارشت از طلب گوارش است
ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت
جمله بیمرادیت از طلب مراد تست
ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت
عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی
تا که نگار نازگر عاشق زار آیدت
خسرو شرق شمس دین از تبریز چون رسد
از مه و از ستارهها والله عار آیدت
@behyaarstf_ir
5.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"انتظار فرج"
🔷 رهبر انقلاب: انتظار فرج یعنی همهی سختیها قابل برداشته شدن و برطرف شدن است. نه اینکه بنشینید انتظار بکشید؛ بلکه دل شما گوشبهزنگ باشد...۱۴۰۲/۱/۲۹
@behyaarstf_ir
سادهترینکار.mp3
زمان:
حجم:
4.78M
🎧 بشنوید
پادکست صوتی #سادهترینکار
.
او که یاد داد:
همه حق دارند که نقنقو شوند
ولی من بخاطر همه،
از همه ساکتترم
و گمنام تر
و شب و روز نمیخوابم...
@behyaarstf_ir
دانشجویان تبریزی.mp3
زمان:
حجم:
44.09M
🔹گفت و گو با دانشجویان دانشگاه تبریز بعد از بازدیداز مجموعه ی بهیار صنعت
☘اگر تولید را در یک افق مالی دنبال کنیم، کم کم از تولید خارج می شویم.
🔹در ورای همه ی اشکالاتی که به چشممان می آید، اگر از عمق کار علمی برخوردار شویم، علم به معنای واقعی،نه به معنای صرفا مقاله نویسی، علمی که بتواند یک دیدی برای حل مسئله به ما دهد، می توانیم یک مسیری برای خومان پیدا کنیم و حواسمان باشد که راه علمی به معنای درست کلمه با مشغول شدن به روابط و این که با چه کسی چه کاری دارم محدود نکنیم. یک بار هست می گوییم کار علمی مهم است، ولی در این کشور آخرش باید رابطه داشته باشی. آن وقت به جای اینکه آینده ی خودمان را بر اساس یک عمق علمی ببندیم، می رویم در این روابط پیدا کردن،در این مناسبات پیدا کردن. نکته ی مهم این است اگر به عمق کار علمی برسیم هیچ بن بستی وجود ندارد.
🔹هر چقدر به عمق علمی و توانایی بیشتری برسیم، به سرمایه ی کمتری برای کار نیاز داریم، اگر ابزار را هم خودتان بسازید لازم نیست برای ایجاد یک فناوری ابزار را بخرید،خود ابزار را هم می سازیم.
🔹حوزه های کار دانش بنیان حوزه هایی هستند که بیشتر از آنکه نیاز به سرمایه گذاری داشته باشند، نیاز به انرژی و حرکت و نفس عمیق برای رسیدن به این قله ها را دارند.کار ما در بهیار تلاش برای عمیق تر شدن در حوزه های علمی است که زمان بر است.
🔹چقدر ما در صدد فهم مطالب علمی و درسی هستیم، چقدر به فکر نمره گرفتن هستیم و برای نمره سراغ کتاب می رفتیم،به جای داشتن یک ایده که ما به ازای آن پول بدست بیاوریم،چقدر قدرت حل مسئله داریم؟
🔹حجت الاسلام نجات بخش
@behyaarstf_ir
کار و انگیزه ی درونی (۱ از ۲)
شهید آوینی
🔹بهراستی هیچ فکر کردهاید که چرا بشر غربی توسعه و رشد خود را با افزایش ساعات اوقات فراغت و تفنن خویش میسنجد؟ یکی از بارزترین مشخصات جامعۀ ایدهآلِ توسعهیافته این است که در آن، کار تا حداقل ممکن کاهش یافته و متقابلاً ساعات فراغت به حداکثر رسیده باشد. این از خصوصیات رکنیِ آن بهشت زمینی است که انسان امروز در جستوجوی آن است. وقتی معیار رشد، کار کمتر باشد مسلماً بهشت جایی است که در آن اصلاً کار نباشد.
🔹یک نظر به کتابهای اقتصادی غرب که در زمینۀ توسعه نگاشته شده است کافی است که این معنا را به انسان بفهماند که اگر میخواهید ببینید جامعهای توسعهیافته است یا نه، ساعات کار کارگران را نگاه کنید؛ کار کمتر مساوی با رشد بیشتر.
🔹استقبال غرب از اتوماسیون با این اشتباه ملازمه دارد که آنها میپندارند که خودکاری یا اتوماسیون ساعات فراغت انسان را افزایش میبخشد. و البته حتی اگر فراغت را بهمثابه ارزشی مسلم تلقی کنیم، باز هم گسترش اتوماسیون توفیقی در این زمینه نداشته است، چرا که بهجز اربابان و حکمرانان امپراتوری ماشینی، همۀ زندگی انسانها وقف گسترش اتوماسیون شده است.
🔹در صورت نهایی و آرمانی زندگی ماشینی، گذشته از آنکه تفکر انسان ـ یعنی ارزشمندترین نقطۀ وجود او ـ صرف حفظ و نگهداری و توسعۀ ماشینی میشود، باز هم کار به تمام معنا حذف نمیشود. «آلدوس هاکسلی» در کتاب «دنیای متهور نو» بهخوبی متوجه شده است که جامعۀ آینده به قشری از انسانها نیازمند است که بردهوار آن دسته از «کارهای سیاه» را که لازمۀ فراغت اقشار دیگر است بر عهده گیرند.
🔹در این زمینه، اقتصاددان جدید با این طرز تفکر بار آمده که «کار» را همچون چیزی تلقی کند که اندکی بیشتر از یک شرّ واجب است. از دیدگاه یک کارفرما، کار در هر مورد فقط یکی از اقلام قیمت تمامشده است، که اگر نتوان آن را فرضاً از طریق خودکاری(automation) بهکلی حذف کرد باری باید به حداقل تقلیلش داد. از دیدگاه کارگر، کار یک امر مصدع است؛ کار کردن یعنی فدا کردن فراغت و آسایش، و دستمزد عبارت است از جبرانی برای این فداکاری.
@behyaarstf_ir
کار و انگیزه ی درونی (۲ از ۲)
شهید آوینی
🔹حالا اگر این بینش را با نظرگاه اسلام، یعنی کار به مثابه عبادت، مقایسه کنید، به عمق فاجعهای که برای بشر غربی و غربزده اتفاق افتاده است، پی میبرید.
🔹یکی از مهمترین نکاتی که همواره ما را در مطالعۀ جوامع سنتی اسلامی شگفتزده میکرد، همین بود که چگونه ـ مثلاً در مورد سفالگران میبدِ یزد ـ کار و زندگی آنها آمیخته با یکدیگر بوده است. اکنون ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تجربۀ باشکوه نهادهای انقلابی، بهخوبی این معیار را دریافتهایم که نظرگاه اسلام دربارۀ کار با آنچه که امروز در جوامع غربی و غربزده میگذرد ـ و معالاسف هنوز هم آثار آن در تشکیلات اداری و کارگری ما باقی است ـ متفاوت است. وقتی کار خدمت به خلق برای رضای خدا و همچون وسیلهای باشد که استعدادهای وجود انسان را در طول زندگیاش به فعلیت برساند، آنگاه کار و زندگی یک انسان مؤمن آنچنان در هم میآمیزد که انفکاکشان از یکدیگر ممکن نیست.
🔹یکی از وجوه تفاوت نهادهای انقلابی و تشکیلات اجرایی موروثی که ارمغان غربزدگی ما هستند در همین جاست که کار در نهاد انقلابی بهمثابه عبادتی بزرگ تلقی میشود. کسانی ممکن است اعتراض کنند که: «ای آقا!... مگر میشود تشکیلات و سازمانبندی اجتماعات را بر انگیزههای درونی بنا کرد؟ انگیزههای درونی که ضمانت اجرا ندارند. این حرفها حرفهای ایدهآلیستهاست. بیایید واقعی فکر کنیم؛ اجتماع نظم میخواهد.»
جواب حقیر این است که نظم و انگیزۀ الهی نهتنها منافات ندارند بلکه با هم ملازماند؛ اُوصیکُمْ بِتَقَوی اللهِ و نَظْمِ اَمْرِکُمْ. چه چیز «جهاد سازندگی» را قادر ساخت که با نظمی حیرتانگیز طرح «محرم» را چهل و پنج روزه به پایان برساند، حال آنکه مقاطعهکارهای خارجی یک سال وقت و صدها برابر هزینه طلب میکردند؟ کار بهمثابه عبادت. اتفاقا نظام جمهوری اسلامی نیز باید سعی کند که تشکیلات اجرایی خویش را در عین حال بر نظم و انگیزههای درونی بنا کند.
🔹انسان بهراستی در نظام کارخانهای بردهای بیش نیست. تعریف برده چیست؟ انسانی که ناچار است بدون انگیزههای درونی و فقط برای زنده ماندن، کار بدنی مشخصی را تمام عمر صبح تا شب تکرار کند. شاخص انسانیت دو چیز است: تکامل روحی و ارادۀ آزاد ـ که این هر دو تنها در عبودیت خدا حاصل میآید و لاغیر. وقتی شما انگیزۀ الهی را در کار داخل کنید، بلافاصله کار به وسیلهای برای رشد و تعالی انسانی تبدیل میشود و وجود انگیزه، فینفسه کار را تابع اراده و انتخاب انسان میگرداند. بالعکس، انسانی که ناچار باشد بدون انگیزۀ الهی و صرفاً برای تأمین معاش کار کند، بندۀ معاش است و بندگی معاش با ارادۀ آزاد منافات دارد. تنها بندۀ خداست که از همۀ تعلقات آزاد است و ارادهاش را هیچ چیز جز حق محدود نمیکند.
☘*برگرفته از کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب|
مقاله ی بهشت زمینی*
@behyaarstf_ir
دیکتاتوری اقتصاد(۱ از ۲)
شهید آوینی
🔹هیچکس کوچکترین تردیدی ندارد که حاکمیت ابرقدرتها و ادامهی سلطهی آنها بر جهان از طریق کارتلها و تراستها و دستهای پنهانی سرمایهداران بینالمللی اعمال میشود و آنان نیز حاکمیت خویش را بر عادات و نقاط ضعف بشریت بنا کردهاند و سعی میکنند با ایجاد حوائج کاذب و غیر حقیقی برای آدمها، موقعیت استکباری خویش را از خطر محفوظ دارند. برای مبارزه با این سلطهگری چه میتوان کرد؟ آیا میتوان از همان طریقی که این ابرقدرتها حکومت جهنمی خویش را بر کرهی زمین مستدام میدارند، با آنها مبارزه کرد؟ یا باید راههایی خارج از سیستمهای شناخته شدهی کنونی جست و جو کرد؟
🔹پیروزی انقلاب اسلامی ایران تنها تجربهای است که حقیقت را آنچنان که هست به مردم جهان نشان داد. انقلاب اسلامی ایران نشان داد که برای مبارزه با قدرت جهنمی استکبار هرگز نمیتوان از همان طرقی اقدام کرد که او خود بنیان آن را نهاده است. شعار «مشت و درفش» و «خون و شمشیر» بهخوبی میتواند از عهدهی بیان حقیقت برآید و همینطور، قیام عاشورا اسوهای است که تنها راه پیروزی بر باطل را بر ما نمایان میسازد. اگر جبهههای جنگ ما امروز بر همان سلاحهایی متکی بود که خود ابرقدرتها میسازند و اگر ادامهی جنگ ما موکول به تهیهی سلاحهای مدرن میشد، مطمئناً امروز هیچ اثری از انقلاب اسلامی در جهان باقی نمانده بود و حتی یادگار آن نیز از کتابهای تاریخ پاک شده بود. سر پیروزی ما در جبهههای جنگ با ابرقدرتها همین است که ما هرگز متکی به سلاح نیستیم. اتکای ما به ایمان خود و امدادهای غیبیی است که ایمان ما مجاری نزول آنهاست و اگر اینچنین نبود و پیروزی ما موکول به همپایی با قافلهی نظام اقتصادی و صنعتی غرب میشد، همان طور که عرض شد، امروز حتی یادگارهای انقلاب اسلامی را نیز از کتابهای رسمی تاریخ شسته بودند، چه برسد به اینکه نظام جمهوری اسلامی بتواند همانند امروز مجرای تحقق ارادهی حق تعالی و اقامهی قسط و عدل در کرهی زمین قرار بگیرد.
🔹رمز پیروزی ما در این است که خود را از دیکتاتوری اقتصاد رها کردهایم، و یا بهتر بگویم، در راهی قرار داریم که به نفی دیکتاتوری اقتصاد میانجامد. دشمن نیز بر این واقعیت بهخوبی آگاهی دارد و میداند که شکست ما آنجاست که اقتصاد بتواند بر سایر وجوه زندگی ما غلبه پیدا کند و اگر اینچنین نبود و دشمن بر این حقیقت وقوف نداشت، بدون شک همهی تلاش خود را در این جهت تمرکز نمیبخشید. جنگ نفت و حملات سازمانیافتهی دشمن به مراکز صنعتی ما نشاندهندهی همین واقعیت است که استکبار جهانی میخواهد با تحمیل فشارهای تحملناپذیر اقتصادی، ما را وادار کند که از اعتقاداتمان صرف نظر کنیم. آنها میخواهند با اقتصاد بر اعتقاد ما غلبه کنند، و انصافاً در دنیای امروز، اگر هم راهی برای غلبه بر ایمان و اعتقاد وجود داشته باشد، همین است و لاغیر.
🔹ابرقدرتها در هیچ یک از مقاطع تاریخ حاکمیت خویش به موردی چون انقلاب اسلامی ایران برنخوردهاند. آنها همواره توانستهاند که نهضتهای اعتقادی را با فشارهای اقتصادی سرکوب کنند یا حداقل به انحراف بکشانند. تاریخ قرنهای اخیر در کرهی زمین مملو از شواهد و مصادیقی است که میتوانند این ادعا را تأیید کنند. در بعضی از این موارد همچون شیلی، شکست کامل بوده است و در بعضی دیگر مثل کوبا، رهبران انقلاب ناچار شدهاند که از ترس شغال به گرگ پناه ببرند و از چاله به چاه بیفتند.
☘برگرفته از کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب شهید آوینی| مقاله ی دیکتاتوری اقتصاد
@behyaarstf_ir
دیکتاتوری اقتصاد( ٢ از ۲)
شهید آوینی
🔹ضربالمثل مشهوری میگوید «شکم گرسنه دین و ایمان نمیشناسد» و این معنا تقریباً شبیه به محتوای این حدیث است که میفرماید: کاد الفقر ان یکون کفرآ. سؤال اینجاست که آیا انسان اجازه دارد خود را به محتوای این ضربالمثل تسلیم کند یا خیر. آیا حضرت رسول اکرم(ص) و یاران و اصحاب معدود ایشان در محاصرهی اقتصادی شعب ابیطالب خود را به این معنا تسلیم کردند؟ مشهور است که در طول این سه سال بسیار بود روزهایی که آنها هر یک به دانهای خرما یا کمتر از آن اکتفا کردند و استقامت ورزیدند و در برابر مشرکان تسلیم نشدند.
🔹موجبیت یا دیکتاتوری اقتصاد با اختیار و ارادهی آزاد انسانی منافات دارد. تنها در یک صورت ما مجاز هستیم که همهی نظامات اجتماعی را بر محور رشد اقتصادی تنظیم کنیم و آن اینکه رشد و توسعهی اقتصادی با تکامل و تعالی روحانی ما انطباق پیدا کند. در جهان امروز، بالعکس، توسعهی اقتصادی همواره در مسیری است که با تعالی روحی بشر منافات دارد و رشد اقتصادی به ابتذال اخلاقی بشر میانجامد.
🔹رمز پیروزی ما استقامت است. استقامت محتوای اصلی این فرمایش قرآنی است که فاستقم کما امرت و من تاب معک. کسی تردید ندارد که محتوای آن ضربالمثل مذکور ـ آدم گرسنه دین و ایمان نمیشناسد ـ اکثراً درست است، اما این دستور قرآنی که ما را به استقامت در شعب ابیطالب فرا میخواند، آمده است تا ما را از زمرهی آن اکثریت خارج کند. وقتی ما از زمرهی آن اکثریت خارج شدیم، دیگر اقتصاد نیست که برای ما تعیین تکلیف میکند بلکه اعتقاد است. مسلماً محتوای این حدیث ـ کاد الفقر ان یکون کفراً ـ اهمیت اقتصاد را به ما گوشزد میکند و حقیر نیز در پی نفی اهمیت اقتصاد نیستم بلکه میخواهم با توجه به اهمیت اقتصاد، جایگاه واقعی آن را پیدا کنم.
🔹مسلماً اسلام به ما اجازه نمیدهد که بهگونهای عمل کنیم که موجبیت یا دیکتاتوری اقتصاد ما را به راهی مخالف با آرمانهای اعتقادی و فرهنگیمان بکشاند. در جهان امروز هر چه هست همین است؛ اشاعهی مصرف یکی از ضرورتهای رشد و توسعهی اقتصادی در جهان امروز است.
☘برگرفته از کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب شهید آوینی| مقاله ی دیکتاتوری اقتصاد
@behyaarstf_ir
وقتی پول انگیزه ی کار باشد(۱ از ۳)
برگرفته از مقاله ی *از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی*
شهید آوینی
🔹وقتی پول تنها انگیزهای باشد که انسان را به «کار» وا میدارد، دیگر کار معنای حقیقی خویش را از دست میدهد و همان طور که قبلا گفتیم، به شر واجبی تبدیل میشود که باید هر چه بیشتر و سریعتر از آن خلاصی یافت.
🔹بدون رودربایستی باید گفت که ادارات موروثی ما همگی بر همین محور شکل گرفتهاند و کارمندان موروثی ما ـ بجز عدهای قلیل ـ همه برای پول است که کار میکنند و اینچنین است که کار کردن دیگر معنای خود را از دست داده است. آنها منتظرند تا ساعات مشخص کار در اداره پایان پیدا کند و به خانهها بروند، و زندگی واقعی آنها تازه از آن لحظه است که آغاز میشود.
🔹آنها که همواره میخواهند ماهیات را انکار کنند ممکن است بگویند: «آقا! این به خوبی یا بدی افراد برمیگردد و به نظام (سیستم) بازگشت ندارد.» حال آنکه اگر درست نظر کنیم، این فاجعه بیشتر ناشی از سیستم است تا افراد، هر چند افراد نیز در آن مقصرند.
🔹سیستم موروثی ادارات ما که از بینش غربی نتیجه شده است، بهگونهای است که در آن، با نفی تمایزات حقیقی و روحی افراد، سعی میکنند آنها را همچون پیچ و مهرههایی که یک سیستم کارخانهای را میسازند، در یک سیستم اداری بهکار وا دارند، حال آنکه هویت حقیقی انسان در تمایزات روحی و کیفی است. کارمندهای یک اداره کمیت محض نیستند که بتوان آنها را بدون در نظر گرفتن روحیات و تمایزات کیفیشان، در یک سیستم کارخانهای بهکار کشید ـ آنچنان سیستمی که مثل تپانچه، هر که ماشهی آن را بچکاند، شلیک شود.
🔹این نگرش سیستمی که از تجربیات سیبرنتیکی غرب نتیجه شده است تنها با خصوصیات ماشین سازگاری دارد. انسان قبل از هر چیز صاحب روحی مجرد و متمایز از انسانهای دیگر است. هویت بشر در همین تمایزات روحی است و با نفی این هویت، انسان است که نفی میشود.
🔹نظام کارخانهای کنونی کارگران را همچون اجزایی واحد از یک ماشین تصور میکند که هر ـ یک فونکسیون یا عملکرد خاصی را در خدمت کلیت آن ماشین بر عهده دارند. انسان صاحب روح و جسمی است متحد با یکدیگر و اگر از مجموعهی این خلقت خاصی که انسان نام دارد فقط جزئی از بدن او، دست، پا یا چشم او را بهکار بگیرند، هویت حقیقی او را نفی کردهاند و نظام کارخانهای امروز سراپا مبتلا بدین درد است. سیستمهای کارخانهای امروز تنها به جزئی از بدن کارگر، دست، پا یا چشم او احتیاج دارند و اگر کارگر از همهی مجموعهی وجود انسان، تنها همان یک عضو را داشت تفاوتی نمیکرد.
☘برگرفته از کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب شهید آوینی | از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی
@behyaarstf_ir
وقتی پول انگیزه ی کار باشد(۲ از ۳)
شهید آوینی
🔹در نظام اسلامی کار هر کس مستقیماً بر اعتقادات و تمایزات کیفی و روحی افراد بنا میشود و آنچه انسانها را به کار وا میدارد نه پول، که عشق است. مؤمن تابع اعتقاد خویش است نه اقتصاد، و عمل او مستقیماً بر نیت اوست که بنا میشود. در سیستم کارخانهای، کارگر و کارمند پیوند اعتقادی خویش با کارش را از دست میدهد و بالاجبار، فقط برای امرار معاش دست بهکار میزند و از آنجا که همهی احتیاجات او با پول برآورده میشود، این پول است که غایت آمال و مبدأ و میزان همهی ارزشها میشود.
🔹در این بینش خشک و غیر انسانی، تنها انگیزهای که آدمها را بهکار وا میدارد «کسب پول بیشتر» است و «پیوند اعتقادی» انسانها با «کار»شان کاملاً منقطع شده است. اگر بخواهیم با همین بینش راهیان کربلا را، آنچنانکه عادت غربیهاست، به مثابه یک «پدیده» مورد بررسی قرار دهیم، گرایش وسیع مردم برای شرکت در صفوف راهیان کربلا و جانبازی برای اسلام اصلاً قابل ادراک نیست، چرا که هیچ «توجیه اقتصادی» ندارد.
🔹در علم امروز که بنیان آن بر «پدیدهشناسی» است، همهی امور همچون پدیدههایی صرفاً فیزیکی و مادی مورد بررسی قرار میگیرند، و بهراستی با این بینش چگونه میتوان «عشق به کربلا» را معنا کرد؟ در نظامهای اجتماعی این روزگار که تحت سیطرهی «دیکتاتوری اقتصاد» شکل گرفته است، «پول» همواره طرف دوم معادلهای است که به همه چیز معنا و مفهوم و ارزش میبخشد. آنچه را که نتوان با پول سنجید اصلاً در دنیا وجود ندارد.
🔹عصر ما بهراستی عصر شگفتیهاست. از یکسو نظری به آنچه در درون آسمانخراشهای «وال استریت» میگذرد بیندازید و از سوی دیگر به «صلواتی»های جبهه نگاه کنید؛ وقتی انسان بنیان کار و حیات خویش را بر «اعتقاد» خود بنا کند نخستین چیزی که نقش محوری خود را از دست میدهد «پول» است و درست به همین علت، انسان در محدودهی «جبههی اسلام» به پول نیازی ندارد. در جبهه، دیگر به پول که همه چیز را بهصورتی قلابی و غیر حقیقی بهیکدیگر پیوند میدهد نیازی نیست و اینچنین، اقتصاد پولی به «اقتصاد صلواتی» تبدیل میشود.
🔹اجازه بدهید که باز هم بر این نکتهی اساسی تأکید کنم، چرا که سر ادراک مطلب در همین نکتهی اصولی است. وقتی انسان ارزش «کار» خود را صرفاً با «پول» بسنجد، دیگر کار تبدیل به یک عمل مکانیکی میشود که هیچ ارتباط و پیوندی با روح و اعتقادات انسان ندارد. و اجازه بدهید باز هم این سؤال را تکرار کنیم: آیا ساختار اداری یا نظام تشکیلاتی جامعهی اسلامی نیز باید بر مبنای اصالت پول بنا شود؟ آیا هیچکس نباید جز بهخاطر اضافه حقوق به مأموریت برود؟ خیر. از همان آغاز با ایمان آوردن به «لا اله الا الله» نقش محوری پول نفی میشود و پول به همان جایگاه حقیقی خویش که معادل همگانی بودن است باز میگردد. پول سلطان بیمنازع جهان امروز است و از طریق یک نظام بانکداری پیوسته بر همهی کرهی زمین حکومت میراند، و باز هم باید تکرار کنیم که آنچه به پول قدرتی اینچنین بخشیده مادهگرایی بشر است.
☘برگرفته از کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب| مقاله ی از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی
@behyaarstf_ir