💌#خاطرات_شهدا
🟢شهید مدافعحرم منوچهر سعیدی
♨️در قبال شهـدا مدیونیم
منوچهر ساعت یازده شب زنگ زد📞
گفت: داداش امیر
بیــــا ، باید جایی بریم
مسیرش دوره نمیخوام تنها برم
گفتم مگه کجا میخوای بــــری؟🧐
گفت: شهــــرری
با موتــــــــور رفتیم💨🛵
خانه یک پیرزن و پیرمرد سالخورده👴🏻
سیستمگرمایشی آنها از کار افتادهبود🔥
بعد از مــــدتی
مشکل را برطرف کردیم و برگشتیم🚶♂
در راه گفتــــم:
داداش! تو چه تعهدی داری که
نصــــف شب این همــــه راه رو
میکوبــــی واســــه کــــار مــــردم،
بدون این که دستمزدی دریافت کنی؟🤔
منوچهر گفت:
این ها پدر و مادر شهید هستند
اگه پســــرشــــان زنــــده بــــود،
به ما احتیــــاج پیــــدا نمیکردنــد!
پس ما وظیفه داریم به آنها کمک کنیم
ما در قبــال شهــــــــدا مدیونیــــــــم♥️
🎙راوی: برادر شهید
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
📨#خاطرات_شهدا
🟣شهید مدافعحرم منوچهر سعیدی
🔷شفایافته امام حسین علیهالسلام
مادر شهید نقل میکند: منوچهر در سنّ دوسالگی بیماری سختی به اسم فلج اطفال گرفت؛ دوستانش که همه دچار این بیماری شدند یا مُردند یا فلج شدند! منوچهر را برای درمان به استان همدان بردیم. دکتر از درمان منوچهر ناامید شد. دارو نوشت و گفت: ببریدش خانه🩺🏠
پیش هر دکتری میبُردیم، جوابمان میکرد. او را در اتاق خواباندم؛ رویش را پوشاندم؛ خیلی حالش بد بود. با خودم گفتم: اگر قرار است بمیرد، لااقل در خانه خودمان بمیرد💔😞
وقتی همه دربها را بسته دیدم، به سید و سالار شهیدان، امام حسین متوسل شدم. گفتم: آقاجان! شما اُمّالمصائب هستید! پسر من فقط دوسال دارد، آرزویم اینه فدایی شما و اهلبیت بشه! آقا هم جواب ما را داد و منوچهر حالش خوب شد و بعد دوهفته در کمال ناامیدی بهبود یافت💚🥰
بردیم پیش دکتر معالجش، گفت: این یک معجزه است؛ کسانی که این بیماری را میگیرند یا میمیرند یا فلج میشوند. پس از سیسال از آن بیماری، عشق منوچهر به اهلبیت از او یک مدافع واقــــعی ساخت تا بتواند به اندازه دستهایش، پرچم دفــــاع از حــــرم را بالا نگه دارد🛡🕌
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺