eitaa logo
💚بنات المهدی💚
311 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3.5هزار ویدیو
44 فایل
چونان طبیبِ دوّار،آنقدردنبالشان میدویم وقربان صدقه شان میرویم،تا به غیرتِ توبرنخورد که نگویی کسی نبود ناموس مرا،از کفِ خیابانهای شهر،جمع کند مولای مهربان!غیرتِ محض! ما ناموس توایم.سپاه توایم.ما را در این جهاد بپذیر.. ارتباط با ما : @benatalmahdi1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونی چرا امر به معروف و نهی از منکر میکنیم؟ 🤔میدونی اگر نسبت به گناه بی تفاوت باشی، چه کسانی ازت شکایت میکنن!؟ 💚 💚 🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدم قدم با یه علم انشاالله اربعین میام سمت حرم🏴 ▪️📖به روایت: همسر گرامی شهید محمدی هر سال با ماشین خودمان به سمت مرز می رفتیم و بعد وارد عراق می شدیم. توی راه با خودش زمزمه می کرد:«قدم قدم با یه علم انشاالله اربعین میام سمت حرم» و چشمانش پر از اشک میشد. موقعی که می رسیدیم به شهر نینوا اول وارد حرم ابوالفضل العباس می شدیم، عرض ارادت می کردیم و بعد وارد حرم اربابمون می شدیم. 🥀 ✨تصویر و صدای ضبط شده از شهید محمدی مربوط میشود به آخرین سفر اربعین شهید، تابستان سال۱۴۰۲✨ @Sardar_shahid_hossein_mohammdi🌷🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشنایی با یکی از بزرگترین متفکرین قرن ♨️ مثال عجیب نماینده کویت درباره 💢 چیزی که حسرت داشتنش را می‌کشد... 🔰 برشی از سخنرانی 💚 💚 🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
💚بنات المهدی💚
#انسان_شناسی ۱۳۳ #استاد_شجاعی #حجه‌الاسلام_مؤمنی ۱• من اگر همین الآن به برزخ متولد شوم، اوضاع زندگ
انسان شناسی 134.mp3
10.88M
۱۳۴ (ره) ▪️احساس آرامش همیشگی، مثلاً در وسط بحرانها، مشکلات، فقر و یا مرگ عزیزان، خنده دار نیست؟ چگونه کسی به چنین آرامشی می‌رسد؟ ▪️ آیا یوگا و مدیتیشن می‌توانند در کسب چنین آرامشی مؤثر باشند؟ 💚 💚 🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
💚بنات المهدی💚
🌿﷽🌿 🍀شنبه صبح با این که اصلا حال خوبی نداشتم به دانشگاه رفتم. گوشی را گذاشته بودم جلوی دستم که اگر حمید زنگ زد سریع جواب بدهم. 🌷قبل از اینکه حمید سوریه باشد همه می دانستند داخل کلاس گوشی را خاموش می کنم، ولی این مدت سر کلاس گوشی همیشه روشن بود. از چهارشنبه ای که زنگ زده بود سه روز گذشته بود، گفته بود بعد از سه یا چهار روز تماس می گیرد، به جای تماس حمید پیامک های مشکوک شروع شد. اول خانم آقا سعید پیام داد که: «با حمید صحبت کردی حالش چطوره؟» جواب دادم: آره سه روز پیش باهاش صحبت کردم، حالش خوب بود، به همه سلام رسوند. بلافاصله خانم آقا میثم همکار و دوست صمیمی حمید پیام داد، پرسید: «حمید آقا حالشون خوبه؟» 🌹 سابقه نداشت این شکلی همه جویای حال حمید بشوند. کم کم داشتم دیوانه میشدم ساعت نه و نیم تازه کلاسمان تمام شده بود، آنتراک بین دو کلاس بود که بابا زنگ زد، وقتی پرسید کدام دانشکده هستم آدرس دادم. پیش خودم گفتم حتما آمده دانشگاه کاری داشته، موقع رفتن میخواهد همدیگر را ببینیم، از من خواست جلوی در دانشکده بروم. تا دم در رسیدم پاهایم سست شد، پدرم با لباس شخصی ولی با ماشین سپاه همراه پسر خاله اش که او هم پاسدار بود آمده بود. سلام و احوال پرسی کردیم، پرسید: «تا ساعت چند کلاس داری؟» گفتم: «تا برسم خونه میشه ساعت هفت غروب». گفت: پس وسایلتو بردار بریم. گفتم: کجا؟ من کلاس دارم بابا. بعد از کمی مکث با صدای لرزان گفت: «حمید مجروح شده باید بریم دخترم». 💐 تا این را گفت چشمم تار شد، دستم را روی سرم گذاشتم گفتم: «یا فاطمه زهرا(س)، الآن کجاست؟ حالش چطوره؟ کجاش مجروح شده؟». پدرم دستم را گرفت و گفت: نگران نباش دخترم، چیز خاصی نیست دست و پاهاش ترکش خورده، الآن هم آوردنش ایران، بیمارستان بقیة الله تهران بستریه. دلم می خواست از واقعیت فرار کنم، پیش خودم گفتم یک مجروحیت ساده است چیز مهمی نیست، به پدرم گفتم: «خب اگه مجروحیتش زیاد جدی نیست من دو تا کلاس مهم دارم اینها رو برم، بعد میام بریم تهران». پدرم نگاهش را به سمت ماشین سپاه برگرداند، خط نگاهش را که دنبال کردم متوجه پسر خاله پدرم و راننده شدم که با نگرانی به ما نگاه می کردند و با هم صحبت می کردند. 🌹 صورت پدرم به سمت من برگشت و به من گفت «نه دخترم باید بریم. تا آن لحظه درست به چشم های بابا نگاه نکرده بودم، چشم هایش کاسه خون بود. مشخص بود خیلی گریه کرده. با هزار جان کندن پرسیدم: اگه چیزی نیست پس شما برای چی گریه کردی؟ بابا به من راستشو بگین. پدرم گفت: چیزی نیست دخترم، یکی دو تا از رفقای حمید شهید شدن، باید زود بریم. تا این جمله را گفت تمام کتاب هایی که از زندگی همسران شهدا خوانده بودم جلوی چشمانم مرور شد. حس کردم در حال ورود به یک دوره جدید هستم، دوره ای که در آن حمید را ندارم، دوره ای که دوست نداشتم حتی یک کلمه از آن بشنوم! 💚 💚 🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
16.1402.5.21.mp3
10.33M
🟢برنامه 🔸 🔺پاسخ به 👇🏻 شما که این همه میگین حجاب ...حجاب اصلا به من جوون بگید حجاب چیه!؟ چرا باید حجاب رو رعایت کنم ؟🤔 اول اینو آموزشی بدید بعداز من بخواید😒 که حجابم رو رعایت کنم 💚 💚 🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به امام رضا میگم حرفامو آخه بهتر میدونه دردامو اربعین نزدیکه و آشوبم میشه آقا بزنی امضامو..😭 💚 💚 🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ جمعه از ره آمد و اما نیامد یار ما تا دم مرگم بسازم باغم آدینه‌ها مادرم بهر ظهورت نذر روضه کرده است سفره "باب‌الحــوائج" یوسف زهرا بیـا قرائت زیارت آل یاسین 💚 💚 🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ✨ ❖◈ *هر روز یک صفـحـ📖ـه*◈❖       ✵✿ بـا کـلام حــق ✿✵         〖 صـفـحـــه8⃣7⃣1⃣〗 🌸 *اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن* 📖 *اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن* 🌸 *اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن* 📖 *اَللّهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن* 🌸 *اَللّهُمَّ اَکْرِمْنا بِکَرامَةَ الْقُرآن* 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ 💚 💚 🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️😭خدا رحمتت کنه سیدابراهیم... 📌که حتی هنگام زیارت در حرم امام‌حسین(ع) هم به فکر راه انداختن کار مردم بودی... 💚 💚 🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مراسم دعا و استغاثه به امام زمان(عج) 🔶زمان: غروب جمعه ها ۲ ساعت مانده به اذان مغرب امروز ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۸ 🟢 فاز ۳ پردیس، بوستان نورالشهدا - مزار شهدای گمنام 🟡 فاز ۸ پردیس ،ملک الشعرا- حرم شهدای گمنام 🔴 فاز ۱۱ پردیس ، محله چهارم جنوبی، خ بنیاد، بلوار دانا، خیابان اخلاقی، تپه نورالشهدا ، حرم شهدای گمنام 💚 💚 🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 مانور حجاب در انگلیس 🔹در حالی که بعضی بی‌حجابی‌ها چهره‌‌ی برخی از شهرهای ایران اسلامی را نازیبا کرده است، ما شاهد مانور حجاب در قلب اروپا [لندن] هستیم و این شاید یکی از مصادیق غربال مردم آخرالزمان باشد!!! اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲 💚 💚 🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر_علی_تقوی 🤔اگه من امر به معروف و نهی از منکر کنم نتیجه عکس بده چی⁉️ 💚 💚 🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یقه بی حجابا رو میگیرم! وصیت شهید مدافع حرم جواد محمدی 💚 💚 🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
💚بنات المهدی💚
#انسان_شناسی ۱۳۴ #امام_خمینی (ره) #استاد_شجاعی ▪️احساس آرامش همیشگی، مثلاً در وسط بحرانها، مشکلا
انسان شناسی 135.mp3
11.71M
۱۳۵ ✖️ یه نفر، از پدر و مادرش هوش معنوی بالایی به ارث برده، یکی هم خانواده‌اش ضریب هوشی پایینی داشتند! ✖️ یه نفر در یک محله‌ی معنوی و محیطِ انسانی عالی بدنیا اومده، یکی دیگه در یک محیط پر از گناه و حرام چشم بدنیا باز میکنه ! ✖️ یه نفر در جوار حرم معصومین زندگی میکنه، یکی توی کوچه‌های موادفروش‌ها ... 🔺آیا بین اینا از نظر رشد انسانی و کسب کمالات معنوی، عدالت برقراره؟ دسته دوم هر چی بدوئن، به دسته اول نمیرسن که❗️ 💚 💚 🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
💚بنات المهدی💚
🌿﷽🌿 💐سریع دویدم سمت کلاس تا وسایلم را بردارم، دوستانم متوجه عجله و اضطراب من شدند، پرسیدند: «چه خبره فرزانه؟ کجا با این عجله؟ چی شده؟» گفتم: «هیچی حمید مجروح شده، آوردن تهران، باید برم».. دوستانم پشت سر من آمدند، کنار ماشین که رسیدیم پدرم متوجه آنها شد، همراهشان به سمت دیگری رفت و با آنها صحبت کرد. با چشم خودم دیدم که دوستانم روی زمین نشستند و گریه می کنند، خواستم به سمتشان بروم اما پدرم دستم را کشید که سوار ماشین بشوم. 🌹 وقتی سوار شدم سرم را چرخاندم و از شیشه عقب ماشین بچه ها را دیدم که همدیگر را بغل کرده بودند، صورت هایشان را با چادر پوشانده بودند و گریه می کردند. نمی توانستم نفس بکشم، درست حس می کردم که یک حالتی شبیه به سکته دارم. بدنم بی حس شده بود، فقط می توانستم پلک بزنم، همه بدنم بی حرکت شده بود، بابا سر من را به سینه اش چسبانده بود و آرام گریه می کرد. با زحمت زیاد پرسیدم: برای چی گریه می کنی بابا؟ مگه نگفتی فقط مجروح شده؟ خودم میشم پرستارش، دورش می گردم اونقدر مراقبت می کنم تا حالش خوب بشه. با همان حالت گریه گفت: «دخترم تو باید صبور باشی، مگه خودتون دوتایی همین رو نمی خواستید؟ مگه من اسم حمید رو خط نزدم؟ خودت نیومدی واسطه نشدی؟ نگفتی بذار بره؟ حالا باید صبر داشته باشی، شما که برای این روزها آماده شده بودین». این حرف ها را که شنیدم پیش خودم گفتم تمام! حمید شهید شده! 🌻پسر خاله پدرم متوجه نشده بود که من همه چیز را از حرف های پدرم خوانده ام، گفت: «عکس حمید رو برای بیمارستان لازم داریم». همه این حرف ها همان چیزهایی بود که سالها در کتاب های شهدای دفاع مقدس خوانده بودم، همه چیز از یک مجروحیت جزئی و عکس برای بیمارستان و چیزی نشده شروع می شود ولی به مزار شهدا می رسد. این بار همه چیز داشت برای من تکرار می شد، اما نه در صفحات کتاب بلکه در دنیای واقعی! داشتم از حمید جدا می شدم، به همین سادگی! به همین زودی! گاهی ساده رفتن قشنگ است! 💚 💚 🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷
jehad tabiin 50 khodam.mp3
5.05M
🟢برنامه 🔸 🔺پاسخ به 👇🏻 من وقتی خودم خطاکارم و گناه میکنم چه معنی داره برم به دیگران تذکر بدم بگم مثلا گناه نکنین، اینکار زشته❓😶🤷🏻‍♂ 💚 💚 🇮🇷 @amerinepardis🇮🇷