در گذر مـرگِ سـرخ
هر که تـو را دید ، گفت :
برگ گل سـرخ را
باد ڪجـا می برد ..؟!
از بسیجیانِ فعال مشهد بود ...
مدت طولانی برای اعزام به سوریه
به هر دری زد و به هر مقام نظامی
که می شناخت متوسل شده و حتی
التماس کرد اما به جایی نرسید ...
در نهایت با اصرار و پافشاری عجیب
توانست خودش را از طریق فاطمیون
به سوریه برساند ، نکتهی تکان دهنده این است که محمد فقط سه روز در میدان نبرد سوریه بود و این بسیجیِ "از دنیا دل ڪنده " روز ۲۵ آبان ۱۳۹۴ با آتش مزدوران سعودی تکفیری داعش بال در بال ملائک گشود.
« روحش شاد با ذکر صلوات »
#بسیجی_مدافع_حــرم
#شهید_محمد_سخندان
#سالروز_شهادت
✅ @beneshanHa
🎤 حـاج حسین یکتـــا :
شهدا وسط عملیات #ولایت_پذیری
رو تمرین کردند !
و ما الان #وسط معبریم ؛
در یک پیچ مهـــم تاریخی !
هر کس از حضرت زهـــ💚 ــراء
سلام الله علیها طلب کمک کنه ؛
خانــــم دستش رو خواهد گرفت !
وسط این همه انحــراف و
شبهه و حرف و حدیثـــــ👥 ... نباید کُپــ کنیم ؛
درست توســـل کنید ؛
سیل و طوفانے🌪 که اومده همه رو میبره !
مگر اینکه خــدا به کسی نظر کنه ...
.
شھــدا وسط معبر کم نیاورند
و اقتدا به اربابـــ❤️ کردند !
راست گفتند به امام زمان دوستت داریم
و عمل کردند به حرفشون ...
.
⚠️ نکنه ما کم بیاریم تو عملیـات ! .
⚠️ سـوخت و ساز و دود نمیخرن ! .
⚠️ حرف ، سر و صدا نمیخرن ! .
⚠️ عمـــــل میخـــــــــرن !
✅ @beneshanHa
هدایت شده از 🌹°کانال شــــــهدا°🌹
ڪاش تقدیر شهـادت به سرانجام شود...
و ڪسی که میلش شده گمنام شود
عشق یعنی حرم بی بی و من میدانم!
بایداین سربرود تا دلم آرام شود
🍃🌹
#آقاجان...💌
#ناب...✨
من خطا میڪنم و تو استغفار میڪنے از تمامِ اشتباهاتم !
" اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ "
سلام بر تو
زمانیڪه به حمد و استغفار مشغولی ...
تو جاےِ تڪ تڪِ گُناهانم ، از خدا طلب آمورزش میڪنے ُ من در غفلتم ازینهمه آقایے ات ...
راستش آقا ؛
از تمامِ هفته ، یادِ تو را به روزِ جمعه انداخته ام و از ڪُل جمعه تنها غروبش را مثلا آه از نبودنَت میڪشم ...
جورے غافلم از تو و تقصیرِ مشغله ها مے اَندازم ، که انگار نه انگار " مُفَرِجَ الکُرب " تویے ...
هر بار ڪه غم و مشڪل به من روے می آورد ، تو دعایَم میڪنی و من متعجب از گُشایش میشوم و از تو نمیبینم ...
سلام بر تو
آقایے ڪه ، با تمامِ غفلتهایَم از خودت
همچنان آقایے و هواےِ دلِ هر بی پناهے را داری ...❤️
.
.
#آل_یاسین
@beneshanHa
🖋پست اینستاگرام مادر شهید رسول خلیلی در سالروز شهادت شهید رسول خلیلی
🔹روزی که برای دیدن رسول رفتیم معراج، رسول را غسل و کفن کرده بودن و زمانی که رسیدیم تابوت را آوردن روی زمین گذاشتن و سر کفن را کمی باز کردن و صورت رسول دیده شد.
ما همگی از سمت وجهتی نشسته بودیم که طرف صورت مجروح رسول دیده میشد، چون صورت کاملا به سمت بالا نبود، یک طرف به سمت بالا بود که اون هم طرف مجروحش، بطوری که در نگاه اول شناخته نمیشد.
من با خودم گفتم این رسول منه ؟!
خواستم صورتش را ببوسم که جای سالمی نبود به غیر از قسمتی از چانه که سعی کردم به آرامی ببوسم که مبادا فشاری بیاد.
بعدها که عکسهای پیکر رسول را در معراج دیدم متوجه شدم، نیمه ی دیگر صورت سالم بوده و من خیلی دلم سوخت که نتوانستم برای لحظه ی اخر درست با رسولم وداع کنم و ببوسمش.
#حسرت_آخرین_دیدار
#پنجمین_سالگرد_آسمانیت_مبارک #پسرم
#شهید_رسول_خلیلی
#مدافع_حرم
#مدافعان_حرم
✅ @beneshanHa
🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋
❤️ماجرای "خواستگاری" حضرت خدیجه (س) از پیامبر اکرم(ص)
💐دهم ربیع الأول، سالروز ازدواج حضرت محمد (ص) با حضرت خدیجه (س) است. ماجرا از مهمانی در خانه خدیجه(س) آغاز شد. روزی خدیجه(س) در خانه خود مجلسی تشکیل داده بود و از عالمان یهودی دعوت کرده بود تا برایش صحبت کنند. در اواسط جلسه جوانی خوش سیما از مقابل خانه خدیجه(س) گذشت. دانشمند یهودی از خدیجه(س) خواست که او را به مجلس دعوت کند. پس از پایان مجلس و در هنگام خداحافظی در حالی که شعف از صورت آن عالم یهودی مشهود بود، رو به خدیجه کرد و گفت: «آن چه من در کتاب های آسمانی گذشته خواندهام، نشان می دهد که او پیامبر آخرالزمان است. خوشا به سعادت بانویی که چنین جوانی شوهرش باشد که در این صورت به شرافت، عزت و شکوه دنیا و آخرت نایل آمده است.».
📗مناقب ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۴۱؛ سيد هاشم رسولي محلاتي، درسهايي از تاريخ تحليلي اسلام جلد ۲، ص۱۷
خدیجه با پیامبر(ص) در جد چهارم از طرف پدر و در جد هشتم از طرف مادر متحد بودند، به همین دلیل گاهی همدیگر را پسر عمو، دختر عمو می خواندند.
هم حضرت خدیجه(س) تاجر بود، هم حضرت محمد(ص). تقدیر الهی به گونه ای رقم خورد که اسباب همکاری میان حضرت خدیجه(س) و حضرت محمد(ص) فراهم شد. از برخوردهای نخست، مهربانی و ایمانی الهی در رفتار حضرت محمد(ص) میدید. روح پاک و قلب لطیف این دختر قریشی، پس از سالها هم کفو خود را پیدا کرده بود. چند بار با این جوان ۲۵ ساله بنی هاشمی مواجه شده بود و دلش دیگر تاب دوری از وی را نداشت.
بانوی قریشی حصار غرورش را شکست و جایگاه و شوکت دنیایی را به خوشبختی ابدی، به آسانی فروخت. تصمیم گرفت که در نخستین مواجهه، دغدغه ازدواجش با پیامبر(ص) را مطرح کند.
🌷روز سرنوشت ساز زندگی خدیجه (س) فرا رسید. پس از سفر تجاری که پیامبر (ص) سرپرستی آن را به عهده داشتند و برای حضرت خدیجه (س) انجام دادند، فرصت ملاقات فراهم شد. خدیجه با حفظ حیا مقابل پیامبر (ص) آمد و گفت: «ای عموزاده من بر اثر خویشی که میان من و تو برقرار است و عظمت و عزتی که در میان قوم خود داری و امانت و حسن خلقت که شهره همه اهل مکه است، مایلم که با تو ازدواج کنم.»
📗(سيد هاشم رسولي محلاتي، درسهايي از تاريخ تحليلي اسلام جلد ۲، ص۱۹-۲۴)
🌹پیامبر(ص) در پاسخ گفت که این موضوع را با نزدیکان و بزرگانش در میان می گذارد.
با موافقت عموی پیامبر (ص) مجلس خواستگاری برگزار شد. در مجلس خواستگاری، ابوطالب عموی پیامبر(ص) به بیان ویژگی های پیامبر (ص) پرداخت. نقاط مشترک و هم کفوی خدیجه (س) و پیامبر (ص) موجب ازدواج این دو شد.
در وصف پیامبر خاتم (ص) همین بس که وی برترین انسانها روی زمین بود، اما در خصوص خدیجه روایتی از عایشه گویای عظمت این همسر پیامبر (ص) است.
عایشه مىگوید: كمتر اتفاق مىافتاد كه پیامبر (ص) از خانه بیرون رود و خدیجه را به خیر و خوبی یاد نكند، چندان كه یک روز آتش حسد من مشتعل شد و گفتم: یا رسولالله، تا كى خدیجه را یاد مىكنى؟ او پیرزنى بیش نبوده (!) خداوند بهتر از او را به تو مرحمت كرد. پیامبر (ص) از سخن من غضبناک شدند و فرمودند: نه؛ به خدا قسم بهتر از خدیجه(س) نصیب من نشده. او به من ایمان آورد، هنگامى كه مردم كافر بودند، و تصدیق نبوت من نمود در وقتى كه مردم مرا تكذیب مىكردند، و اموال خود را در اختیار من گذارد، در وقتى كه مردم مرا از خود دور مىكردند. خداوند متعال از خدیجه به من فرزندانى روزى كرد، در حالی كه تو را عقیم قرار داد.
📗ریاحین الشریعه: ج ۲، ص ۲۰۲، ۲۰۷، ۲۱۱
@beneshanHa
🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋