eitaa logo
نشان از بی نشان ها
523 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
30 فایل
جان به هر حال قرار است که #قربان بشود... پس چه خوب است که قربانی #جانان بشود... انتقاد و پیشنهادات خود رو با ما در میان بگذارید👇👇👇 @BeneshaN63 @beneshanyazahra
مشاهده در ایتا
دانلود
🖇. یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بڪشیم... آوردنش سنگر من؛ خیلے کم سن و سال بود. بهش گفتم: « مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟ سرش را تکان داد. گفتم: « تو که هنوز هجده سالت نشده! » بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: « شاید به خاطر جنگ ، امام خمینے کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما بچه ها شده و رو کم کرده؟» جوابش خیلے من رو اذیت کرد. با لحن فیلسوفانه ای گفت: « سن سربازی پایین نیومده ، پایین اومده.»♥️ 🥀.• ✅ @beneshanha 🌷یازهرا🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در حالی که زنده بود ارباً اربا شد همه رزمندگان درگیر مواجهه با دشمن بودند و مهمات تمام شده بود و فرستادن مهمات تقریباً ناممکن شده بود، زیرا هیچ ماشینی از تیررس دشمن در امان نبود؛ آنسان که فرماندهی از بچه‌ها درخواست یک داوطلب برای رساندن مهمات کرد. سید جلیل شجاعانه برخاست و این مأموریت را به عهده گرفت. ماشین را پر از مهمات کردند و او با هر زحمتی که بود، خود را به رزمندگان اسلام رساند و مهمات را تحویل داد. در راه برگشت وقتی که جنازه مطهر شهدا و مجروحان را بر زمین دید، در کناری ایستاد و شروع به جمع ‌و سوار کردن آنان در ماشین کرد. جنازه‌ای که به پشت افتاده بود توجهش را جلب کرد. او را برگرداند ناگهان با یکی از زنان گروهک منفور منافقین طرف شد که زنده بود. زن شرور سریع لباسش را درید و تن خود را نمایان ساخت. سید جلیل رویش را برگرداند و در یک آن، این زن منافق که تله منافقین شده بود و چند تن دیگر از منافقین کوردل به او حمله‌ور شدند و او را اسیر کردند. ✅ @beneshanha 🌷یازهرا🌷
من از این دنیـا ... با همه زیبایی‌هایش می‌روم و همه آرزوهایم را رها می‌کنم اما به ولایت وحقانیت علی‌ابن‌ابیطالب(؏) و خداوندی خدا یقه‌تان را می‌گیرم اگر امام خامنه‌ای را تنها بگذارید خواهش آخر من این است که سلام مرا به امام خامنه‌ای برسانید و بگویید اگر دوباره زنده شوم از تکه‌تکه شدن در راه تو ابایی ندارم. 🕊🥀✨ ✅ @beneshanha 🌷یازهرا🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید مدافع حرم محمد بلباسی 💫 اگر نگاه به نامحرم را کنترل کنی، نگاه خدا روزیت می‌شود. @beneshanha 🌷یازهرا🌷
▪️برای تهیه مهمات عملیات باید حاج احمد رو می دیدم. رفتیم اتاقش، اما حاجی آنجا نبود! یکی از بچه هاگفت:«فکر کنم بدونم کجاست...»مارو برد سمت دستشویی ها ودیدم حاج احمد اونجاست! داشت در نهایت تواضع دست شویی ها رو تمیز میکرد. خواستیم سطل آب رو ازش بگیریم که نگذاشت و گفت:‏«فرمـــانده زمان جنگ برادر بزرگـــتره و در بقیه مواقع کوچــــکتر از همه...» «حاج احمد متوسلیان» ✅ @beneshanha 🌷یازهرا🌷
وام دانشگاه: علی آقا دو ماه قبل از شهادتش فارغ التحصیل رشته‌ی مدیریت فرهنگی دانشگاه شده بود و ما کلا فراموش کرده بودیم پیگیری مدرکش باشیم یک شب علی آقا را در خواب دیدم نگران وام دانشگاه بود صبح که از خواب بیدار شدم به خواهرم زنگ زدم و خواب را برایش تعریف کردم به او گفتم به دانشگاه برود تا ببیند ماجرا چیست؟ خواهرم هم به دانشگاه رفت. پس از پیگیری متوجه بدهی دانشگاه شد. مبلغ بسیار ناچیزی بود که همون جا خواهرم با دانشگاه تسویه کرد. فهمیدم شهدا از آن دنیا هم روی بیت المال حساس هستند حتی اگر مبلغش بسیار اندک باشد. شهید بسیجی مدافع حرم علی جمشیدی ✅ @beneshanha 🌷یازهرا🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از نشر شهید هادی
با ابراهیم در زورخانه حاج حسن ورزش می کردیم. بیشتر مواقع ابراهیم وسط گود مشغول شنا میشد. بارها دیده بودم که در حین شنا کردن این شعر حافظ را می خواند و از شعر برداشت خاصی انجام میداد. او به همان سبک غزل خوانی می‌گفت: مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید که زانفاس خوشش بوی کسی می‌آید. بعد حضرت فاطمه سلام الله علیها را خطاب می کرد و می گفت: یا فاطمه ... یا فاطمه از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زده‌ام فالی و فریاد رسی می‌آید... بعد هم از امام زمان می خواند و زار زار گریه می کرد. ✅روایت برادر ایرج کریمی. مطلبی منتشر نشده از شهید ابراهیم هادی 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
هدایت شده از نشر شهید هادی
مرتب دنبال وام بود. برای تجملات زندگی هزینه می کرد و وام می گرفت. بارها به او می‌گفتیم که این کار درست نیست اما... حالا که چند ماه از آن تصادف و مرگ این دوست ما می گذشت، به یکی از تجربه گران پیام داده بود که گرفتارم! این مرحوم به مسائل شرعی خیلی دقت داشت. مدتها در جبهه بود، حتی در محل کار، مسائل شخصی انجام نمی داد تا گرفتار حق الناس نشود. ✅خلاصه اینکه خیلی پیگیری کردیم تا علت گرفتاری اش را پیدا نمودیم. صندوق قرض الحسنه مبالغ اقساط وام او را از ضامن گرفته بود. بنده خدا، او هم وضع خوبی نداشت اما خجالت می کشید تا این مطلب را بگوید. وقتی مبلغ وام با ضامن تسویه شد، به خواب برادرش آمد و تشکر کرد و گفت: امشب آزاد شدم. 📙برگرفته از کتاب تقاص اثر جدید گروه شهید هادی 🌷رونمایی اول ماه ربیع الاول 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63