درد دارد دویدن و نرسیدن..😔.
که دویدن ما #درجا زدن است...
.
به قول شهید آوینی تنها کسانی مردانه میمیرند که مردانه #زیسته باشند...
.
شــ🌹ـــــهادت را نمےخواهیم و به خیال خودمان #عاشق شهادتیم...
بسنده کردیم فقط به عکس های چسبانده شده ی دیوار #اتاق!
عکس و #دلنوشته_شهدایی که فقط پست #اینستاگرام شد!
کانال #تلگرامی که پر شد از صوت و روایت شهدا!
و تصویر زمینه ی گوشی هایمان که سنگینی نگاه #شهید را درک نکردیم...
.
.
نفهمیدیم که
#شهادت تنها برای #شهیدان است...
که #آسمان و #خاک این عالم شهادت می دهند به #برای_خدا_شدن شهیدان...
.
.
#نخواستیم شهادت را؛
اگر #مےخواستیم مےدیدیم هر مکان و زمان که باشیم شهادت ما را در بر خواهد گرفت...
.
.
به یاد صحبت های حاج حسین یکتا در ظهر عاشورا ی فکه:
اگر شهادت را می خواستیم!
.
در #شیراز هیئت رهپویان وصال هم باشی به شهادت میری...
در شمال #تهران هم باشی،شهید #صیادشیرازی میری...
.
در وسط #بازار هم باشی،شهید #لاجوردی میری...
وسط این رمل های #فکه بعد از جنگ هم باشی، #سیدشهیدان_اهل_قلم میری...
.
#مصطفےاحمدےروشن هم بشی،در کوچه پس کوچه های تهران به شهادت میری...
.
.
.
شهادت را بخواهیم...
اگر خادم الشهدا باشیم...
شبیه شان می شویم...
نه به حرف ، در #عمل...
#شهیدانه زندگی کنیم که #شهید می شویم...
.
.
و حالا باید گفت:
زیر چرخ اتوبوس زائران شهدا در پارکینگ #طلاییه ، هم باشی!
#شهیدحجت_الله_رحیمی
.
#خادمه الشهدا در فضای مجازی،در #حله عراق هم باشی؛
بعد زیارت اربعین...
#شهیده توران اسکندری میری...
#نسئل_الله_منازل_الشهدا
✅ با کانال ما همراه شهدای بی نشان باشید .
http://eitaa.com/joinchat/436076549Ca075d75748
🌹 یازهرا 🌹
#شیخ_هادی
در حوالی #شهادت زندگی میکند. چرا که قدمهایش طعم #باران دارد و دلی به وسعت #آسمان.
#شیخ_هادی
را میتوان در کوچه پس کوچه های #عارفانهگی بر #سر_سجادهای یافت که سرشار از #رنگ_خداییست.
و با #بغضی فرو خورده در گلو، #دلداگیاش را به حریم حضرت زینب(س) فریاد میزند.
💐 به او که مینگرم #عجیب در دل تب و تاب #شهادت دارد...
✅ @beneshanHa
نشان از بی نشان ها
نشان از بی نشان ها:
#اسلام_خون_میخواهد
#قسمت_اول:
این جمله را بارها و بارها به زبان آوردم. هروقت جمعمان جمع بود، رو به سعید و پدرش میکردم و می گفتم هرکدامتان میخواهید بروید، بروید! نمیخواهم یک روزی بهانه بیاورید که ما به خاطر تو نرفتیم جنگ و بعدش من بمانم و یک دنیا عذاب که روی وجدانم تلنبار شده است! معتقد است همین سه کلمه «اسلام»، «خون»، «میخواهد»؛ انگار تلنگری زد به پسرش سعید برای رفتن و نماندن؛ رفتنی که حالا سال هاست عزیزش را با خود برده است.
صدیقه نیلیپور مادر شهید #سعید_چشم _براه با اینکه سی و دو سال از شهادت پسرش در والفجر هشت میگذرد اما طوری از خاطرات او تعریف میکند که انگار همین دیروز بود پسر پانزده شانزدهسالهاش را بدرقه کرد سمت جبهه و پشت سرش گفت: «مامان برو به امید خدا...» میگوید: «وقتی رفت، دویدم زیر #آسمان. سرم را بلند کردم و گفتم #خدایا امانت بود، مال خودت بود، فرستادمش، اما در عوضش این چند خواهش من را پذیرا باش. اول اینکه پسرم اسیر نشود، دوم اینکه مفقود نشود و سوم اینکه جانباز نشود. بقیهاش با خودت!»
«بابا الان تابستونه و مدرسهها تعطیل. شما میگید من چیکار کنم؟ برم جنگ یا همین جا برم جایی سرکار؟»
«دل خودت با کدومه؟ رفتن یا موندن؟»
«رفتن...»
«اگه بری شاید از درس و مدرسهات عقب بیفتی!»
«قول میدم بعد از پایان تعطیلات تابستان برگردم و درسم رو ادامه بدم»
بالاخره دودلیهای سعید با خودش برای ماندن یا رفتن تمام و او راهی جبهه میشود تا شاید بتواند به قول مادر، کاری برای اسلام کرده باشد و شرمنده #حضرت_زهرا(س) نباشد. سعید که به پدرش قول داده با تمام شدن تابستان برگردد، اما پایش که به میدان جنگ میرسد، همه قول و قرارها یادش میرود. او حالا به هرچیزی فکر میکند جز برگشتن. ترجیح میدهد همانجا بماند و درس و مشقش را در سنگر جبهه بخواند. مادر میگوید: وقتی حاج آقا متوجه شد سعید قصد برگشتن از جبهه را ندارد، به او گفت پس تکلیف درس و مدرسهات چه میشود؟ سعید اما در جواب پدرش میگوید اینجا الان بیشتر از مدرسه به وجودش نیاز دارند و بعد هم قول میدهد درسش را همانجا بخواند و برای امتحاناتش بیاید و باز به جبهه برگردد.
حالا سعید قرار است در جبهه هم درس بخواند و هم جهاد کند. آنطور که مادر میگوید خیلی کم میآمد. همهاش هم عجله داشته که زود برگردد و اصلا برای رسیدن به منطقه دل توی دلش نبوده است. یک بار توی همین پرپرزدنهای دلش برای برگشتن به جبهه و پیش رفقایش، پدر به او میگوید: «سعید، بابا، مگه اونجا چیکار میکنی که آنقدر عجله داری برگردی؟ گفته بود: هیچی بابا! میخوریم و میخوابیم و توپ بازی میکنیم. حالا نگو منظورش از توپ بازی این بوده که روی تانک کار میکرده است.»سعید در جبهه #فرمانده بوده است ولی نه پدر از این قصه خبر داشته، نه مادر تا موقعی که به #شهادت میرسد و پلاکاردهای شهید در محله و روی در و دیوار نصب میشود.
مادرش میگوید: خودش که هیچ وقت در این خصوص حرفی با ما نزده بود، ما از روی پلاکاردهای بنیاد شهید بود که فهمیدم سعید در جبهه #فرمانده بوده است. مادر میگوید زیاد اهل تعریف کردن از جبهه و اینکه آنجا چه میکند، نبود. فقط یادش است که یکبار که سعید اصفهان بود و صدای آژیر قرمز بلند شد، رنگ صورتش یکدفعه مثل گچ میشود. به پسرم گفتم مامان سعید شما که بدتر از اینها را آنجا میبینی، چرا برای یک آژیر قرمز این حال شدی؟ گفت: مامان اینجا ناموس مردم زندگی میکند.
مادر حالا از خصوصیات خوبی که در وجود پسرش دیده است، میگوید. از منظم بودنش، از احترام خاصش به بزرگترها؛ به ویژه به پدر و مادرش، از گذشتی که از همان ابتدای دوران کودکیاش با او همراه بود و البته از #فداکاری و کمکحالیاش. اکثرا وقتی که از جبهه میآمد، شب بود. از راه رسیده و نرسیده، می رفت حمام و تا زمانیکه تمام لباسهای داخل حمام را نمیشست، بیرون نمیآمد. با اینکه خسته راه بود اما عجیب در مقابل من و کارهای خانه احساس مسئولیت میکرد.
مادر از #خلوص_نیت سعید هم غافل نمیشود و میگوید: «همیشه به اطرافیانش توصیه میکرد اگر دنیا و آخرت میخواهید، فقط و فقط برای خدا کار کنید و برای کسب رضای او قدم بردارید.»
#ادامه_دارد
#شهید_سعید_چشم_براه
@beneshanHa
🌹یازهرا 🌹
رفیق شهید!
گاهی از آن بالا
نگاهی به ما اسیران
دنیا کن ؛ دیدنی
شده حال خسته ما
و چشم های
پر از حسرتمان !
حسرت پرکشیدن
تا #آسمان !
#محتاج_دعای_تو_ایم
#مهـربـونبـرادرم
#شهیدجهادعمادمغنیه♥️🌱
✅ @beneshanha
🌷یازهرا🌷
2.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ویدیو و متن ارسالی از مخاطب بینا ضمیر
🔸کودک پس از گذاشتن گل بر روی مزار شهید مدافع حرم جمله ای نا مفهوم میگوید و آن جمله این است: میگه دستت درد نکنه...
🔸مادر میگوید ابتدا نفهمیدم چه گفت
خانه که آمدیم، فیلم را که دیدم از او پرسیدم و گفت: مهربان بود، از آنجا به من گفت دستت درد نکنه برایم گل گذاشتی...
🔸پیشنهاد میکنم آنچه تجربه گران درباره زندگیِ دیگر را گفته اند و گفتگو هایی که عباس موزون با افرادی که از کما برگشته اند را مرور کنید.
آنها میگویند: وقتی در کما بودیم و با اطراف ارتباط می گرفتیم کسی ما را درک نمیکرد، اما کودکان به خوبی متوجه میشدند.
کودکان بهتر از هرکسی"حقیقت" را درک میکنند.
و شهدا زنده ترین حقیقت موجود هستند.
این ویدئو را با دقت ببینید
و اگر دلتان گرفت به شهدا ، امام زاده های عشق مراجعه کنید...
پرچم بالاست ✌️🇮🇷
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#نور
#پاکی
#کودک
#وطن
#شهید
#شهادت
#وصال
#آسمان
#خانه
#زندگی
#عشق
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
#عباس_موزون
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links