eitaa logo
نشان از بی نشان ها
666 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
30 فایل
جان به هر حال قرار است که #قربان بشود... پس چه خوب است که قربانی #جانان بشود... انتقاد و پیشنهادات خود رو با ما در میان بگذارید👇👇👇 @BeneshaN63 @beneshanyazahra
مشاهده در ایتا
دانلود
💢لذّت مبارزه 📝خاطرات تظاهرات علیه حکومت شاه رنگ و بویی دیگر گرفته بود و او با تمام وجود در این حرکت سهیم بود. یک پایش جنوب بود و پای دیگرش تهران. می‌گفت: «اگر دانشگاه تعطیل شود، انقلاب که تعطیل نمی‌شود.» شاید روزهای آخری که در دانشگاه اهواز بود و خبر قبولی‌اش در دانشگاه تهران به او رسید، فکر نمی‌کرد که پا در چه راه سختی خواهد گذاشت. امّا حالا از همه‌ی این سختی‌ها از شرکت در تظاهرات و از کتک خوردن به دست مأموران ساواک، لذت می‌برد؛ لذتی که در هیچ جای دیگر نمی‌توانست پیدا کند؛ لذت مبارزه. ✅ با آسمانی ها ،آسمانی شوید 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/436076549Ca075d75748 🌹یازهرا🌹
🔺روایتی از همسر #شهید_اسماعیل_دقایقی "اسماعیل گفت: شما هم باید زیر آتش بمباران زندگی کنید." ✅ @beneshanHa 🌹یازهرا🌹
💠جوان ایرانی، پایه گذار حشدالشعبی عراق این دلاور ایرانی را باید مبدا فرهنگ بسیجی در میان عراقی ها نامید. همان چیزی که اکنون به عنوان حشد الشعبی در میان عراقی ها نام گرفته و یکی از قدرتمندترین تشکیلات های نظامی مردمی منطقه است. این جوانِ بهبهانی، هنگامی که فرماندهی «تیپ 9 بدر» را پذیرفت، با همراهی مجاهدین عراقیِ مقلد امام امت، گردان های توابین و احرار را نیز از میان اسیران عراقی تشکیل و "لشکر قهرمانِ ۹ بدر" را بنا نهاد. عملیات های بسیاری شاهد جانفشانیِ رزمندگان لشکر ۹ بدر در جبهه حق علیه باطل در دفاع مقدس بود و حالا بسیاری از تربیت شدگان این فرمانده، امروز به یاد او سازمان بدر را در عراق، پایه گذاری کرده اند. شهید گرانقدر ابومهدی المهندس از جمله شاگردان این شهید و معاون ایشان در لشکر بدر بود. 📎پ ن: ۲۸ دیماه ۱۳۶۵ سالروز شهادت سرلشکر شهید اسماعیل دقایقی گرامی باد. @beneshanha 🌹یازهرا🌹
♥️🍃♥️ همسفرانه ♥️🍃♥️ فروردین ۵۸ رسماً زن و شوهر شدیم. مجلس عقد ما به هر چیز شبیه بود غیر از جشن عقد! یک جمع چند نفره و غذایی محلی، همه سوروسات جشن ما را تشکیل می‌داد. جوان‌ترها شاید باور نکنند اما سخنران هم دعوت کرده بودیم که جشن عقدمان، معنوی و پربار شود. حلقه ازدواجمان را خودش تنها رفت و خرید. بعدها برایم تعریف کرد که وقتی طلافروش به او گفته بود بده حلقه را برایت در جعبه کادو بگذارم آقا داماد! کلی خجالت‌زده شدم. گران‌ترین خرید عقدمان همان حلقه بود که هنوز هم آن را به یادگار نگه داشته‌ام. از همان اول می‌دانستم زندگی با اسماعیل یک زندگی معمولی نیست، اما به هر حال سر و کله زدن با ۲ بچه کوچکمان، ابراهیم و زهرا، گاهی کلافه‌ام می‌کرد. یک عالمه حرف و گاهی هم گله و شکایت را توی دلم جمع می‌کردم، اما تا اسماعیل را می‌دیدم، همه حرف‌ها را فراموش می‌کردم. با بچه‌ها بازی می‌کرد، در کارهای خانه کمک می‌کرد، ظرف می‌شست و جارو می‌کرد و آن‌قدر مهربان بود که اصلاً یادم می‌رفت چه می‌خواستم بگویم. یک بار که با خودرو سپاه آمد، خوشحال شدم و گفتم حالا که هستی برو این سهمیه برنج کوپنی را بگیر. رفت اما پیاده و در حالی که کیسه برنج را روی دوشش گذاشته بود، خیابان یکطرفه را تا خانه آمد و گفت: «این هم دستور شما که اجابت شد. هاج و واج نگاهش کردم. بی‌معطلی گفت: انتظار نداشتی که با ماشین بیت‌المال بروم.» ♥️🍃♥️ شهید دفاع مقدس 🌹 ✅ @beneshanha 🌹 یازهرا🌹