❣ عاشقانه های شهداء
🍃 یه روز دیدم در می زنند، رفتم پشت در، دو نفر بودند. یكی شون گفت: منزل جناب سرهنگ شیرازی همین جاست؟ دلم هری ریخت. گفت: جناب سرهنگ براتون پیغام فرستاده و بعد یه پاكتی بهم داد. اومدم توی حیاط و پاكت رو بازكردم . هنوز فكر می كردم خبر شهادتش را برام آوردند.
💥 دیدم توی پاکت یه نامه توش گذاشته با یه انگشتر و داخل آن نوشته بود: برای تشكر از زحمت های تو. همیشه دعات می كنم. ازخوشحالی اشک توی چشمام جمع شد.
✍️ خاطره ای از #شهید_علی_صیاد_شیرازی
📚 کتاب خدا می خواست زنده بمانی، ص 8
✅ @beneshanha
🌷یازهرا🌷
🌹روایت شهید علی صیاد شیرازی از دعای توسل در بحبوحهی عملیات طریقالقدس و واکنش امامخمینی (ره)
🔸چراغها خاموش شد، خود ردانی پور دعا را شروع کرد. همه به شدت برانگیخته شده بودند و دلشان شکسته بود. متوجه شدم پشت سرم یکی بیشتر از همه با شدت گریه میکند.
سرتیپ شهید نیاکی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی ارتش بود که ۵۴ سال داشت. آن موقع چند سال اضافه بر خدمت متعارف ۳۰ ساله، خدمت کرده و به خوبی پا بر جا مانده بود. دیدم دستمال بزرگی را روی صورتش گذاشته و چنان گریه میکند که من در خودم احساس حقارت کردم. به خودم گفتم: «خوش به حال این افراد. اینها وضعشان خیلی بهتر از ماست!».
خاطره این دعای توسل در ذهنم مانده بود. مدتی بعد به تهران آمدم، فرصت شد که به طور خصوصی خدمت امام (ره) برسم. این خاطره را به محضر ایشان تعریف کردم. امام (ره) حرف بنده را قطع کردند و مطلبی فرمودند که هیچ وقت از ذهن و قلبم پاک نمیشود. امام فرمودند:
«این اصل رجعت انسان است به فطرتش.»
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
#عملیات_طریق_القدس
🔰منبع: بهشت ایران
✅ @beneshanha
🌹یازهراۜ 🌹