#طنز😍
#لبخند_بزن_رزمنده 😂✌️
یکی از بچه ها بود خیلی اهل معنویت و دعا بود. برای خودش یه قبری کنده بود. شب ها میرفت تا صبح با خدا راز و نیاز میکرد.
ما هم اهل شوخی بودیمـ😉
یه شب مهتابی سه، چهار نفر شدیم توی عقبه. گفتیم بریم یه کمی باهاش شوخی کنیمـ🙄
خلاصه قابلمه ی گردان رو برداشتیم با بچه ها رفتیم سراغش. پشت خاکریز قبرش نشستیم.
اون بنده ی خدا هم داشت با یه شور و حال خاصی نافله ی شب میخوند ، دیگه عجیب رفته بود تو حال ...
ما به یکی از دوستامون که تن صدای بالایی داشت، گفتیم داخل قابلمه برای این که صدا توش بپیچه و به اصطلاح اکو بشه، بگو : اِقراء 😐
یهو دیدیم بنده ی خدا تنش شروع کرد به لرزیدن و شور و حالش بیشتر شد یعنی به شدت متحول شده بود و فکر میکرد برایش آیه نازل شده! 😰
دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت: اقراء، بنده ی خدا با شور و حال و گریه گفت : چی بخونم ؟ . . . رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت: بابا کرم بخون 😂😂😂
📚 قافلہ نور ، ص 14
یک صلوات نثار شهدای عزیزمون 🌸
@beneshanHa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #طنز | مسئولین نسبتا محترمی که رفتید سفارت انگلیس افطاری! قبول باشه!
ایشالا هفته دیگه سفره حضرت ابوالفضل ملکه الیزابت! 😶😐
تا دیروز استوری میکرد «این تیر برق برای یک آخوند رزرو شده» حالا کمپین زده که: «اعدام نکنید»
#طنز😏
✅ @beneshanha
🌹 یازهرا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فیلم لو رفته از تمرینات محمودکریمی با تیم اعزامی بسیج به دوحه برای شعاردادن در بازی با آمریکا 🤣🤣🤣🤣
#طنز
🇮🇷
@beneshanha
📌من میگم براندازا اول باهم بجنگن پرچم برندشونو اعلام کنند که فینال بیاد با جمهوی اسلامی😂
🗣 مغرور جذاب
#طنز
✅ @beneshanha
🌹 یازهرا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوش مخصوص غیبت 🤣😀
#طنز
کاش این آپشن و داشتم😄
@beneshanha
به دلیل استقبال بی نظیر شما روزه داران عزیز😍😍
عید فطر به تعویق افتاده و ماه رمضان تا یک ماه دیگر تمدید گردید😁😁
#طنز
ما پول نداریم فطریه بدیم
پس ماه رمضونو ادامه میدیم 😁😂
از ابن عباس نقل شده که از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیده که فرمودند:... و چون شب عید فطر که شب جوائز نام دارد، فرا رسد، خداوند پاداش عمل کنندگان را بدون حساب و شمارش ببخشد. و چون صبح روز عید فرا رسد، خداوند فرشتگان را در تمام شهرها برانگیزد؛ پس در زمین فرود آیند و سر کوچه و گذرها بایستند و گویند:ای امّت محمد، به سوی پروردگار کریم برای نماز عید بیرون شوید که او پاداش فراوان دهد، و گناهان بزرگ را بیامرزد
📚امالی مفید، ص٢٣٢؛ اقبال الاعمال، ج١، ص٢5 )
طاعاتتون قبول. پیشاپیش عیدتون مبارک🥰
@beneshanha
🌹یازهرا 🌹
🌿 خاطره ای #طنز از دوران جنگ
▫️چند روزی از عید 1365 میگذشت. پس از مجروحیت سخت در عملیات والفجر 8 در فاو، از بیمارستان به خانه آمده بودم.
مادرم تُشکی گوشهی اتاق، رو به حیاط پهن کرده بود که آنجا استراحت میکردم. در را هم باز کرده بود تا نسیم بهاری بهم بخورد. بهقول خودش، این نسیم مُرده را زنده میکرد.
از بس آبمیوه و غذاهای مقوی بهخوردم داده بود و مدام استراحت میکردم، مثل جوجههای جلوی آفتاب بهاری، چُرت میزدم.
تلفن که زنگ خورد، مادرم گوشی را برداشت و سپس به من گفت: بیا مثل اینکه رفیقای تو هستند. گوشی را که گرفتم، فهمیدم علی اشتری است. گفت میخواهند با چندتا از بچهها به ملاقاتم بیایند.
مادرم از صبح خانه را جمعوجور کرده بود. تا گفتم: "رفیقام دارن میان" چایی را دم کرد و ظرف میوه و پیشدستیها را آورد گذاشت کنار تشک من.
نیم ساعتی نگذشت که زنگ خانه بهصدا درآمد. خواستم بلند شوم بروم در را باز کنم که مادرم مانع شد و گفت:
- مثلا تو زخمی هستی و اینا اومدن ملاقاتت!
با دیدن جمشید مفتخری، علی اشتری و حسین کریمی، کلی ذوق کردم و خوشحال شدم. از روزی که در فاو زخمی شدم، اینها را ندیده بودم.
دست اشتری یک کادوی بزرگ بود. تعجب کردم. این اخلاق اصلا به این بچهها نمیآمد. نگاهی به مادرم انداختم که ذوقزده، داشت به کادو نگاه میکرد. اشتری گفت:
- ببخشید دیگه، قابل شما رو نداره. خواستیم یه جعبه شیرینی بگیریم، دیدیم این بهتره. واسه همین این رو شریکی باهم خریدیم.
کلی از آنها تشکر کردم. جمشید اصرار کرد کادو را باز کنم. حسین کریمی، محجوب سر بهزیر انداخته بود.
بهخواست علی کادو را باز کردم. شانس آوردم مادرم رفته بود توی آشپزخانه. کاغذ کادو را که باز کردم، با جعبهی بزرگی مواجه شدم. با خود فکر کردم حتما ظروف کریستال و از این چیزها باشد، ولی آنقدر سنگین نبود.
در جعبه را که باز کردم، با چند بسته پفکنمکی مواجه شدم. چشمانم چهار تا شد. بینشان را گشتم، هیچی نبود جز دو سه تا پفکنمکی.
اشتری داشت از خنده میترکید. حسین جلوی خندهاش را گرفته بود و جمشید هم پِقی زد زیر خنده؛ آنچنان که مادرم با تعجب، وارد اتاق شد.
مانده بودم چه بگویم. مادرم نگاهی به داخل جعبه انداخت و با نگاهش بهم فهماند:
بفرما، رفیقات هم مثل خودت بیمزه هستند.
اشتری با نگاه مادرم، از خجالت آب شد. حسین که مثل لبو قرمز شده بود؛ ولی به یکباره همه باهم زدیم زیر خنده. 😄😄
@beneshanha
🌹یازهرا 🌹
🔴 پشت میکروفون 🎤😂
#شب_جمعه همه گردانها توی حسینیه بزرگ شهرک دارخوین جمع و مشغول خواندن دعای کمیل بودند.
مداح با سوز و حال خاصی دعا می خواند و بچه ها حال خوشی داشتند.
در آن همهمه و گریه تقريباً وسط دعا بود که مداح بلند فریاد کشید: آی گنهکار کجای این مجلس نشسته ای…!؟
که یکدفعه تو اون تاریکی از وسط حسینیه یکی از رزمندههای شیطون فریاد کشید:
“ پشت میکروفوووون ”
حسینیه رفت رو هوا و تا آخر دعای کمیل ؛ با خنده تمام شد. 😂😂😂
#طنز جبهه
@beneshanha
🌹یازهرا 🌹
#داستان
حاج ناصر در. بیمارستان بستری بود.
۱۵ نفر از اهالی محل خواستن برن عیادتش.
مینی بوس دربست گرفتن با راننده توافق کردن که نفری ۵ تومن بدن.
راننده گفت: یک نفر دیگه هم بیارید که صندلی ها تکمیل بشن.
گفتند: دیگه کسی نیست.
خواستن حرکت کنند که یکی از دور اومد طرف مینی بوس .
راننده گفت: یک نفر هم جور شد.
گفتند: ولش کن! این جاسم نحسه، اگر با ما بیاد ،حتما نحسیش ما رو می گیره و یک اتفاقی میفته!
راننده گفت: نه، من اعتقاد ندارم به این خرافات. مهم اینه صندلی ها تکمیل بشن و ۵ تومن بیشتر گیرم بیاد.
خلاصه جاسم رسید. تا دَرِ مینی بوس رو باز کرد،گفت:
پیاده شید!حاج ناصر مرخص شد! نمی خواد برید بیمارستان!!
و این گونه راننده بدبخت رزقش بریده شد 😂😂
#طنز
@beneshanha
🌹یازهرا 🌹
#داستان
ﺧﺎﻧﻢ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻣﯽﮔﻔﺖ : ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺠﺮﻭﺣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﯿﻬﻮﺵ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ اﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺪ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﻣﺮﺩﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﻣﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻡ؟
ﺭﮒ ﺷﯿﻄﻨﺘﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺬﺍﺭ ﮐﻤﯽ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ ﺑﺬﺍﺭﻡ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻡ: ﺁﺭﻩ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﯼ
ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﺻﺪﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺣﻮﺭﯼ ﻫﺴﺘﯽ؟
ﺩﯾﺪﻡ ﺷﯿﻄﻨﺘﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺪﺟﻨﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻠﻪ ﻣﻦ ﺣﻮﺭﯼ ﻫﺴﺘﻢ
ﮐﻤﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: از ﺗﻮ بهترنبود ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﺟﻬﻨﻢ 😜😂😂😂😂
#طنز
@beneshanha
🌹یازهرا 🌹
⭕️در یک گروهی اضافه شده بودم پیامها اینطور بود:
ربی قدوس سبوح وارد شد
یا هادی المضلین از گروه رفت
یا ریحانه النبی توسط امی خدیجه الکبری به گروه دعوت شد
هل الیک یا ابن احمد سبیل فتلقی با لینک دعوت وارد گروه شد
و حمل الزاد اقبح کل شی اذا کان الوفود علی الکریم فلان مطلب را سنجاق کرد
💠تازه گاهی یا ذالجلال و الاکرام از تو سوال میکرد و حسبی ربی جَلَّ الله و اِنَّ الناقدَ بصیر و یا قاسم بن الحسن و ای لشکر صاحب زمان ... سوالش رو تایید میکردند.
▫️آدم کاملا حس میکرد با اسماء و صفات الهی و فقرات جوشن کبیر و دعای ندبه و کمیل و مناجات خمسه عشر معاشرت میکنه!تقریبا تمامی اسامی رو واقعی گفتم.
◻️ اونجا فقط یه بزرگواری بود که برام جالب بود اسمش نفسم پیشی بابا بود و مدام با 👌 بقیه رو تایید میکرد!
▪️ یه بزرگواری بود اسمش ذرنی و من خلقته وحیدا بود.
وقتی is typing یا در حال نوشتن بود حس میکردی خود خداوند میاد بزنه تو دهنت ساکت بشی!😂
▫️بزرگوار اسمش رو نمیگفت ولی مصمم بود یک روز در میان از مضرات شیمی درمانی و جراحی تومور یه مطلبی برای بنده ارسال کنه و از تجربیات موفق طب سنتی در درمان انواع تودههای بدخیم بگه! بنده هم همیشه تشکر میکردم.
▫️چند روز بعد از عمل دیدم یک نفر خصوصی پیام توبیخآمیزی طولانی فرستاده چرا عمل کردین! من حجت رو بر شما تمام کردم!
اسمش انما علینا البلاغ المبین بود! جواب دادم ما کی با هم صحبت کردیم. تصویر گفتگوهای قبلی رو فرستاد دیدم همان ذرنی و من خلقته وحیدا است.
▪️ به تناسب حال روحی نام کاربریشون تغییر کرده بود! از نام کاربری به عنوان بیانیه تغییر ایدئولوژی استفاده میکردند!
▪️یه زن و شوهری هم بودند برای مشاوره مراجعه کرده بودند در مرز طلاق!جلسه اول صحبت کردیم عرض کردم اگر نکتهای بود در پیامرسان بفرمایید.
▫️دو روز بعد شهید علایی کاشانی به بنده پیام دادند که حاج آقا فلان مساله دوباره پیش آمد! به قرینه حالیه فهمیدم خانمی هستند که مشاوره گرفتند. جواب دادم.
هفته بعد شهید کاخکی طرقی پیام داد که حاج آقا دوباره اون موضوع تکرار شد و راه حل شما جواب نداد! باز به قرائن فهمیدم شوهر اون خانم است. جواب دادم
▪️چند روز بعد دیدم شهید سیف الله ناجی پیام دادند که حاج آقا الان چیکار کنیم؟ یه کم اوضاع بهتره ولی دلم آروم نیست! و به فاصله یکساعت بعد شهید طاحونی هم پیام دادهاند الان اوضاع خوبه ولی میخواهیم برویم فلانجا و میترسم دعوا تکرار بشه! دیگه عقل حقیر به جایی قد نداد! فقط گلزار شهدای اصفهان که میرفتم یک شهید طاحونی خوراسگانی بود براش فاتحه میخواندیم.
⭕️خلاصه کنم زن و شوهر هر هفته به یک شهیدی توسل میکردند و اسم کاربریشون رو به اسم اون شهید تغییر میدادند!
▪️چهار پنج ماه طول کشید و خدا رو شکر مشکل حل شد. بعدش هر دو رو خواستم گفتم ابوی ما از بعد عملیات خیبر هر روز نماز جعفر طیار میخونه هدیه میکنه برای امام و شهدا ولی هنوز اسم کاربریش تغییر نکرده؛ برای یه فاتحه و ارتباط روحی ساده، بنده رو به جنون کشیدین! با کل لشکر ۲۷ محمد رسول الله، لشکر ۱۴ امام حسین، لشکر ۸ نجف اشرف، لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب و لشکر ۳۱ عاشورا در فضای مجازی گفتگو کردم!😂
حالا که حرف شهدا شد، نثار شهدا یه فاتحه بخوانید!🌹
✍ حمید آقا نوری
#طنز | #فضای_مجازی
@beneshanha
🌹یازهرا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دست به دست کنید برسه دست رضا پهلوی😂
#طنز
@beneshanha
🔴پس از حضور رونالدو در هتل؛
🔹کارت بسیج فوق ستاره پرتغالی صادر شد و به او تحویل داده شد.
#طنز😄
@beneshanha
21.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 کشور قدرتمند مشهد 😂
#طنز
@beneshanha
وضعیت کانالهای ایتا در این سه چهار شب!
❗️دو سه شب دیگه نزنند نصف ادمینها از بیخوابی مریض میشن اون وقت تلفات ما هم میره بالا😂
#طنز
@beneshanha