eitaa logo
نشان از بی نشان ها
664 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
30 فایل
جان به هر حال قرار است که #قربان بشود... پس چه خوب است که قربانی #جانان بشود... انتقاد و پیشنهادات خود رو با ما در میان بگذارید👇👇👇 @BeneshaN63 @beneshanyazahra
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ خدایا دیر آمدم اما... 🔻 دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «قاسم! تو مرا دوست داری؟» در حالی که با خود فکر می‌کردم چرا این سؤال را می‌پرسد، گفتم: «آقا بر منکرش لعنت.» به دیوار تکیه داد و گفت: «من اگر چیزی بگویم قول می‌دهی عمل کنی؟» با سرعت گفتم: «آقا شما جان بخواهید.» گفت: « از امشب بلند شو و بخوان.» نفسم در سینه حبس شد. پس از بهتی طولانی گفتم: «آقا شما می‌دانید که من اصلا نماز نمی‌خوانم! چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم... تا دیروقت در قهوه‌خانه هستم و صبح اصلا بیدار نمی‌شوم...» گفت: «هر ساعتی که نیت کنی، من بیدارت می‌کنم.» 🔸... برخلاف هرروز که تا بعد از طلوع آفتاب می‌خوابیدم، در نیمه‌ی شب بیدار شدم. از جایم بلند شدم، دمپایی را پا کردم و به‌سوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من به‌پا شده بود؟ من که بودم؟ که بود؟ چشمانم را رو به آسمان گرفتم و از سویدای دلم جوشش چشمه‌ای را احساس کردم که با حقیقت لایزالی و آسمانیِ تکلم می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکر درگاهت خواهد بود.» 📚 از کتاب | داستانی بر اساس زندگی 📖 صص ۳۸۳ تا ۳۸۵ 👤 نوشته: @beneshanha 🌹 یازهرا🌹
✳️ آخرین عمل 🔻 استادم برای توجه یافتن به عوالم برزخی، به‌طور مضاعف بر مراقبه‌ی بر و تأکید می‌کرد؛ سپس معتقد بود توجه به نفعِ اخروی داشتنِ هرآنچه انسان انجام می‌دهد، شاهراه بازشدن آسمان‌های غیبی است و پس از این‌ها، دستور توجه به را به من داده بود. 🔸 از آنجا بود که ارتباط من با وادی السلام و ارواح مؤمنان، ارتباطی عمیق و بی‌وقفه شد. استاد نظرش بر این بود که سالک باید آن‌قدر توجه به مرگ کند تا تمام افعالش به شکلی انجام گیرد که گویا این فعل، آخرین عملی است که او اجازه دارد در دنیا انجام دهد. 📚 از کتاب | داستانی بر اساس زندگی 📖 صفحات ۱۷۱ و ۱۷۲ 👤 @beneshanha 🌹 یازهرا🌹