#خاطرات_روزانه (ادامه)
🔹از پدرشان نصف یک خانه به ایشان ارث رَسید و نصف دیگر برای شخصی بود که با خانوادهاش در آن زندگی میکرد.
در ۱۶سالگی ایشان پسرعمویشان نصف دیگر آن را خرید و به ایشان داد و گفت: «شما بزرگ شدهاید؛ پس دیگر تنها زندگی کنید!» و ایشان در آن سن در آن خانه، تنها شدند؛ البتّه طلبهای از همدرسهایش شبها در آنجا میخوابید تا ایشان تنها نماند.
🔹ایشان در ۱۴سالگی، طلبه شدند و با همۀ این مسائل و فقر، در درسخواندن، تدریس و سخنرانیکردن، خیلی پیشرفت کردند.
🔹ایشان پیش از ۳۰سالگی، سخنران درجهیک بودند و مهمترین سخنرانیهای کربلا در مدارس علمیّه، حسینیّهها و...، به ایشان واگذار میشد و بعضی تعجّب میکردند که چگونه با وجود سخنرانان سالخورده، ایشان بهترین منبری هستند.
من در بعضی از روزنامههای عراق دیدهام که در ماه مبارک رمضان نوشته بودند عالیترین منبر کلّ عراق، منبر ایشان است و بیش از هزار نفر، در پای سخنرانی ایشان شرکت میکردند.
🔹ایشان برای تربیت سخنران و مِنبری، مدرسۀ علمیّهای به نام «دار الکتاب و العترة» ساختند که بسیاری از منبریهای عراق تا کنون، از درسآموختگان آنجا هستند.
🔹ایشان مدّتی امام جماعت صحن حرم مطهّر حضرت سیّدالشّهداء ـ علیه السّلام. ـ و مدّتی در زندان و تبعید بودند.
🔹در زندگی ۶۶سالۀ خود، اینهمه توفیقات داشتند و همۀ آنها به لطف خدا، برکت اهل بیت ـ علیهم السّلام. ـ و اخلاص فراوان ایشان در راه خدمتکردن به آنان بود.
🔹در محرّمها دهها سخنرانی داشتند. گاهی یک بانی مجالس سخنرانی دهروزه، برای سخنرانی ایشان پولی نمیداد و ایشان میگفتند: «این سخنرانیها به حساب امام حسین ـ علیه السّلام. ـ باشد.» سالِ بعد، همان شخص باز دعوت میکرد و باز پولی نمیداد و باز ایشان میگفتند: «به حساب امام حسین. علیه السّلام.»
🔹پس از ۱۷ سال از دفن ایشان، ایشان را از قبر بیرون آوردیم و دیدیم که به برکت آن حضرت، هم پیکر ایشان، هم کفنشان، هم جانمازشان که در کفنشان بود و ۲۰ ـ ۳۰ سال، بر روی آن، نماز خوانده بودند و هم کتابی از ایشان به نام «فاطمة الزّهراء ـ علیها السّلام. ـ من المَهد الی اللَّحد» که بر روی سینۀ ایشان گذاشته شده بود، سالم ماندهاند!
من میخواستم که این کتاب را بردارم و در اینجا بگذارم تا آن را به مردم نشان دهم و بگویم که آن، ۱۷ سال، زیر خاک، سالم مانده است؛ امّا یادم رفت و انگار این کتاب، رفیق ایشان شده بود و دوباره با ایشان دفن شد.
🔹پیکرشان را به اتاق اینجا آوردیم ـ ایشان آن اتاق را به بنده نشان دادند. ـ و آن بدون کولر و پنکه، یک هفته در اینجا ماند ـ ایشان قبلاً به بنده گفته بودند که پیکر حتّی بو نگرفت! ـ ؛ با این که بعضی گفتند: «پیکر را به سردخانه ببرید.» و من گفتم: «پیکر ایشان ۱۷ سال، زیر خاک، سالم مانده است؛ پس بردن به سردخانه چرا؟!»
🔹بعضی از علما، همچون: آیتالله شیرازی و آقای سیّد علی صدر، برای دیدن آن آمدند و بعدها آیتالله وحید خراسانی گله کردند: «چرا به من خبر ندادید تا بیایم؟» و آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی گفتند: «من با ایشان ۳۰ سال، دوست بودم؛ چرا به من خبر ندادید تا بیایم؟»
🔹سپس از کُنسول (نمایندگی سیاسی) عراق آمدند و پیکر را برای انتقال به عراق پلمب کردند.
🔹سرانجام، پیکر ایشان در صحن حرم امام حسین ـ علیه السّلام. ـ که پیوسته محلّ عزاداری و خیر و برکت است، دفن شد.
🔹من هنگامی که به کربلا رفته بودم، دیدم که در شبهای جمعه، عدّۀ زیادی در اطراف قبر ایشان جمع میشوند. یکی سورۀ یس میخواند و دیگری... .
شخصی به من گفت: «من برای برطرفشدن مشکلم نذر کردم که برای ایشان ختم قرآن کنم و مشکلم برطرف شد.»
#آیتالله_قزوینی، #اجساد_جاویدان، #حاجتگرفتن، #معرفی_کتاب، #نذر
ادامه: در مطلب پسین ⬇️ .
@benisiha_ir