🔴 #داستان_جذاب
✅ #کاش_همهی_عمرم_یک_شب_بود!
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «همیان بِنیسی یا تاریخ گویای گذشته» نوشتهاند:
🔹او از عابدان و زاهدان زمان خود بود و شبهای هفته را نامگذاری كرده بود: فُلان شب، شب ركوع است؛ فلان شب، شب سجود است و فلان شب...! هر شب تا صبح، با همان روش، عبادت میكرد!
🔹از او پرسيده شد: «خسته نمیشوی؟» گفت: «كاش همهی عمرم، يک شب بود و آن شب را به ركوع و سجود بهسر میبردم و زارزار گريه میكردم!»
🔹به نيمهشب كه همه، مست خواب خوشند / من و خَيال تو و گريههای دردآلود
🔹زمانی حضرت اميرالمؤمنين، امام علی ـ سلام الله تعالی علیه. ـ رهسپار جنگ صِفّين شدند. این مرد قدبلند، در حالی كه شمشيری بزرگ و سپری بزرگتر همراه داشت، از وطنش، یمن، به محضر ایشان رسید، زانو زد و عرض کرد: «يا علی! دستتان را بدهید تا با شما بيعت كنم.» حضرت پرسیدند: «چگونه بيعت میکنی؟» عرض كرد: «به گونهای كه در ركاب شما به شهادت برسم.» حضرت پرسیدند: «نامت چيست؟» عرض كرد: «اُويْس قَرَنی.»
#تهجد، #سجده، #شبزندهداری، #شهادت، #گریه، #ولایتمداری
💻 مشاهدهی داستانهای دیگر این کتاب، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسیها:
http://benisiha.ir/2019/05/153/
🔵 کانال بِنیسیها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاجآقا بنیسی) در پیامرسانهای ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش:
@benisiha_ir