eitaa logo
بنت الصابر🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
475 عکس
80 ویدیو
18 فایل
گفت صبور باش، وعده الهی نزدیک است. از آن وقت بنت الصابری شدم بیا و ببین! نویسنده متن های غریب شاگرد بد مکتب نور شما بخوانید"طلبه" گوینده نگفتنی های ساعت ۱۵ 🌿 کپی، نه https://daigo.ir/secret/83428328 خانواده خوب صبور🍃 (خصوصی شد )
مشاهده در ایتا
دانلود
با تو خوشم .mp3
12.6M
_با تو خوشم...
از خودتان بپرسید و به خودتان جواب دهید که چه گونه باید زندگی کنید تا ولی تان در فراغ شما ناله سر بدهد و اشک بریزد؟! _چگونه باید بندگی کرد که امام زمانت در محضر الهی شهادت بدهد که جز خیر و خوبی از تو چیزی ندیده است؟
enc_16712367585673793376554.mp3
5.6M
_این چند دقیقه مدت هاست مرا بی چاره کرده.
اومد سر کلاس می دونست برای تدریسش سر و دست می شکونیم. یکباره گفت حرف هایی که می زنم می دونم براتون جدیده، پس دقت تون رو ببرید بالا. یکم که گذشت نگاهی به جمع مون انداخت گفت الان دو دسته هستید! دسته اول داره طبقه بندی میکنه که حرف هایی که زدم رو چه جوری به بقیه بگه؛ دسته دوم توی تک تک حرف ها عمیق شده. دست اول ظرف وجودی شون کوچک، سریع لبریز میشن! دسته دوم اینقدر ظرف شون بزرگه که حالا حالا ها مونده به نیمه برسه... _تو زندگی تون اگر جزو دسته اول باشید هیچ علمی پایدار نیست براتون! دسته دوم اما همون هایی هستند که الگو میشن...
بنت الصابر🇵🇸
اومد سر کلاس می دونست برای تدریسش سر و دست می شکونیم. یکباره گفت حرف هایی که می زنم می دونم براتون
خیلی از ما مبتلا به علم بدون عمل هستیم! مادامی که انسان به محض ورود اطلاعات به دنبال منتشر کردن اون باشه رشد نمی کنه و به رشد نمی رسونه! در عوض اما اگر شما اهل عمل باشی، اهل تفکر باشی هم به رشد می رسی و هم به رشد می رسونی... 🕊
حاج اسماعیل دولابی حرف عجیبی دارند: _وقتی مادر از روی محبت لباس کثیف بچه‌ را بیرون‌ آوردہ و او را به‌ حمام می برد و می شوید بچه گریه می کند. خدا هم وقتی با ابتلائات می‌ خـواهد بنده‌ اش را پاک‌ کند چون جاهل است گریه و ناله می کند.
بین اهالی بنت الصابر خبرایی انگار 🌱 https://eitaa.com/nuriehsadayt
یکم از خودم بگم؟ من مادرم به دور از خانواده خودش زندگی می کنه، روز هایی بود که من فکر می کردم اصلا و ابدا حاضر به دور شدن از خانواده نیستم چون عمیقا چالش های مادرم رو می دیدم! الان کجام؟ الان ماهاست دور از خانواده ام آیا جز این هست که مهمی رو فدا کردم برای رسیدن به چیز مهم تر؟ همه ما خیلی وقت ها برای رسیدن به قدم بزرگی مهمی رو فدای مهم تر کردیم نمونه اش هم در تاریخ اسلام زیاد هست هم در تاریخ معاصر.
در تاریخ اسلام به ماجرای حضرت ابراهیم که میرسی مبهوت می مانی! که مگر یک پدر می تواند با دست خود، پسرش را ریشه اش را، عصای دست دوران پیری اش را سر ببرد؟ آیا جز این است که ابراهیم خلیل الله به مهم تر از اسماعیل رسیده؟ به چیزی رسیده است که با دستور عقل خود مهم را فدای مهم تر می کند؟ _گاهی اوقات ماها از عشق و حُب به چیزی، دیگری را فدای آن چیز می کنیم! ابراهیم با عقل خود تصمیم گرفته است به رشد برسد و به رشد برساند!
به دوران خودمون برسیم... اگر حاج قاسم خانواده اش را خویشاوندش را، پسرش را دخترش را تعلقاتی که به شهرش دارد را رها نمی کرد می توانست این چنین حماسه سازی کند؟ آیا جز این است که باید مهم را فدای مهم تر کنی تا رشد کنی و به رشد برسانی؟
شما به من بگویید اگر آرمان علی وردی خود را فدای دشنام ندادن به ولی زمان خود نمی کرد می توانست این چنین درخت اسلام را با خون خود آبیاری کند؟ آیا جز این است که باید مهم را فدای مهم تر کنی تا رشد کنی و به رشد برسانی؟
بنا بر این لازمه تربیت شدن و تربیت کردن این هست که مهمی را فدای مهم تر کنیم! اگر می خواهیم تربیت شویم باید عشق ها و علاقه های خویش را عوض کنیم! چرا؟ رفقا چون انسان ذاتا عاشق آفریده شده! _ما فقط معشوق های خودمون رو انتخاب می کنیم و برای همین انتخاب هست که باید بسنجیم چی رو و کی رو انتخاب میکنیم که سر انجام این عشق مارا به کجا می رسونه؟
فرمود: من وعلی پدران این امتیم و بعد شما شدی ام المؤمنین، خدیجه بانو 🖤
خدایا تو این ماه میزبان هستی و ما رابه مهمانی دعوت کرده ای. اما همگی مان واقفیم که هیچ کدام از ما آماده این مهمانی بزرگ شما نیستیم... تو را به خودت قسم می دهم ای رب بزرگ که مارا آماده و لایق این مهمانی بگردان. من در این ماه کم نمی خواهم. خدایا بتکان مرا که در این سفره نور سیاهی ام بد جور توی ذوق می زند. خدایا به این روز های باقی مانده قسمت می دهم که شرینی بندگی را به کام ما به چشانی آن چنان که به عشاقت چشاندی...
enc_16485665164869259424798.mp3
4.37M
_افطار ها به کام من زهر می شود...
_امشب هم براتون یک بغل حرف /شعر/ نگفته آوردم.
_یک بیت دل تون رو می بره، حواس تون بهش باشه...
نفس آلوده نفسم که هوا می خواهم عبد شیطان شده ام، آه خدا می خواهم
نه نمازی، نه نیازی، نه دعایی به لبم حالت سوز مناجات و دعا می خواهم
هر طبیبی نتوانست مداوام کند دلم از درد گرفته است دوا می خواهم
نه هراسم ز عذاب ست و نه شوقم به وصال کمم این است، کمی خوف و رجا می خواهم