#چندخاطره
🔸 بیوگرافی شهید:
پاسدار شهیدمدافعحرم ایمان خزاعینژاد
متولد: ۳ خرداد ۱۳۶۶ جهرم فارس
شهادت: ۲۳ آبان ۱۳۹۴ حلب سوریه
🌼 #تازه_داماد| حدود ۲۶روز بعد از عروسی؛ در حالیکه پدرش بخاطر مشکل کمر از پا فلج شده، و ایمان خودش کارهای پدر رو انجام میداد؛ رفت سوریه. چون تازه داماد بود مادرشون گفتند: مامان! اگه میشه این بار نرو. ایمان این بیت شعر رو برا مادرشون خواند : ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست... دو ماه از ازدواجمون گذشته بود، که شهید شد
🌼 #میشهنری؟!!!|وقتی از رفتن گفت؛ فقط یه بار گفتم: ما تازه عروسی کردیم؛ میشه نری؟! ایمان هم گفت: خانوم! هر دلیلی بیاریم برا نرفتن یه جور توجیه کردنه. مدام هم این بیت شعر رو میخواند:
ما گر ز سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمیرقصیدم.
🌼#جهادما_جهادشما|قبل از رفتن بهم گفت: خانوم! ما با رفتنمون جهاد میکنیم، شما با صبرتون؛ فکر نکن اجر شما کمتر از اجر ماست؛ شاید اجر بیشتری هم داشته باشید...
🌼 #آرزو|توی سوریه به دوستان مداحش میگه: برام روضه حضرت ابوالفضل بخونید؛ و دعا کنید که اگه قراره شهید بشم، یا شبیه آقا ابوالفضل باشه؛ یا شبیه امام حسین؛ و یا حضرت زهرا. اتفاقا شهادتش به هر سه اهلبیت بزرگوار شبیه شد. هم دستش؛ هم گردن و هم پهلوش لحظهی شهادت هدف دشمن قرار گرفت...
🌼 #دو_مزار|بعد از برگردوندن پیکر مطهرش متوجه میشن که یه قسمت از بدنش جا مونده. همون جا توی سوریه جاموندههای پیکرش رو دفنمیکنن. یعنی یک قسمت از وجود من توی خاک سوریه جا موند؛ و حالا ایمان به نوعی دو مزار داره
#چندخاطره
🔸 بیوگرافی شهید:
پاسدار شهیدمدافعحرم ایمان خزاعینژاد
متولد: ۳ خرداد ۱۳۶۶ جهرم فارس
شهادت: ۲۳ آبان ۱۳۹۴ حلب سوریه
🌼 #تازه_داماد| حدود ۲۶روز بعد از عروسی؛ در حالیکه پدرش بخاطر مشکل کمر از پا فلج شده، و ایمان خودش کارهای پدر رو انجام میداد؛ رفت سوریه. چون تازه داماد بود مادرشون گفتند: مامان! اگه میشه این بار نرو. ایمان این بیت شعر رو برا مادرشون خواند : ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست... دو ماه از ازدواجمون گذشته بود، که شهید شد
🌼 #میشهنری؟!!!|وقتی از رفتن گفت؛ فقط یه بار گفتم: ما تازه عروسی کردیم؛ میشه نری؟! ایمان هم گفت: خانوم! هر دلیلی بیاریم برا نرفتن یه جور توجیه کردنه. مدام هم این بیت شعر رو میخواند:
ما گر ز سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمیرقصیدم.
🌼#جهادما_جهادشما|قبل از رفتن بهم گفت: خانوم! ما با رفتنمون جهاد میکنیم، شما با صبرتون؛ فکر نکن اجر شما کمتر از اجر ماست؛ شاید اجر بیشتری هم داشته باشید...
🌼 #آرزو|توی سوریه به دوستان مداحش میگه: برام روضه حضرت ابوالفضل بخونید؛ و دعا کنید که اگه قراره شهید بشم، یا شبیه آقا ابوالفضل باشه؛ یا شبیه امام حسین؛ و یا حضرت زهرا. اتفاقا شهادتش به هر سه اهلبیت بزرگوار شبیه شد. هم دستش؛ هم گردن و هم پهلوش لحظهی شهادت هدف دشمن قرار گرفت...
🌼 #دو_مزار|بعد از برگردوندن پیکر مطهرش متوجه میشن که یه قسمت از بدنش جا مونده. همون جا توی سوریه جاموندههای پیکرش رو دفنمیکنن. یعنی یک قسمت از وجود من توی خاک سوریه جا موند؛ و حالا ایمان به نوعی دو مزار داره