eitaa logo
بِرکه 🍃
310 دنبال‌کننده
313 عکس
28 ویدیو
1 فایل
خانم ف.میم روایت های ساده از زندگی یک مامان، معمار، داستان نویس.🍂 اینجا می‌توانیم گپ بزنیم https://eitaa.com/Fmazhari
مشاهده در ایتا
دانلود
. این عکس‌ها یک آخیییییش از ته دل داره؛ نداره؟ بعد از یک‌سال‌ونیم از به دنیا اومدن هادی، بلاخره موفق شدم پنجره‌‌ی پشت سینک رو از هر دوطرف برق بندازم. از اینوری مرتب تمیز می‌کردم ولی از بیرون نه! چون عین میمون باید آویزون بشم ازش و برای بقای عمرم یک دستم رو به آبچک بند کنم یک دستم هم دستمال رو با یه میل بلند هدایت کنم تا ته پنجره. پاهام رو هم که دیگه باید تو سینک جا بدم برای دست رسی به آخرین نقطه! آخه حیفه آفتاب پاییز راهش بسته باشه. خلاصه که این یک دستاورد بزرگ بود که خواستم شما هم ببینید. @berrrke
«سوگ همین است. واقعی، بی‌شبیه و در عین حال ناموجود. چیزی که سخت، خیلی سخت می‌شود برای دیگران توضیح داد.» 📢 فروش ویژهٔ آغاز شد!از امروز(۱۴ آبان) به مدت ده‌روز، می‌توانید شمارهٔ هشتم را با ۲۰درصد تخفیف پیش‌خرید کنید. 📦 برای سفارش مجله، از طریق فروشگاه مدام به آدرس زیر اقدام کنید👇 www.modaammag.ir/shop 🎁 خبر خوب اینکه تمامی محصولات فروشگاه مدام را می‌توانید با تخفیف ۱۰درصدی تهیه کنید. ✅ سفارشات شما آخر هفتهٔ آینده و ابتدای هفتهٔ پایانی آبان‌ماه ارسال خواهند شد. مدام؛ یک‌ ماجرای دنباله‌دار | @modaam_magazine
هدایت شده از گاه گدار
من اگر هیچ حرفی هم نزنم، این تصویر، خودش حالا حالا ها حرف برای زدن دارد. . «محمدرضا جوان آراسته» zil.ink/mrarasteh
یادداشتم برای کتاب یک‌عمر‌کار را در بهخوان بخوانید: https://behkhaan.ir/reviews/46d52d96-72b3-4a04-9a4e-78285efcfdfe?inviteCode=BEhh02xmVKTv
و اگر بهخوان ندارید. شاید شما‌هم مثل من مبتلا‌به این کتاب باشید. مادر اولی یا چندفرزندی. و مدام روزها و شب‌ها با افکار ضدونقیض و گیج کننده دست به یقه‌اید. افکارتان در مورد خود قبل از بچه‌دار شدنتان را با دست پس میزنید و با پا پیش می‌کشید. به راستی که بعد از بچه‌دار شدن که نه بعد از ازدواج دیگر منی وجود ندارد. زن و مرد هردو به دونیم تقسیم می‌شوند و باهم می‌شوند یک من واحدی که چندتا از خودشان را تکثیر کرده‌اند. لحظه‌ایی اولویت زندگیشان خودشانند و علاقه‌ها و لحظه‌ایی آرامش بچه و آینده اش برایشان مهم ترین در جهانند. ریچل کاسک توی این کتاب تمام این افکار را به زیبایی کنار هم چیده و فکت‌هایی جالبی از شخصیت‌های زن کتاب‌های معروف هم چسبانده تنگِ تجربه‌های شخصی‌اش. چند جستار خودافشاگر عالی را رقم زده. البته که دو‌سه‌تایی از جستار ها جز بازی با کلمات خاصیت دیگری ندارند. @berrrke
یادداشتم را برای کتاب خانبوم در بهخوان بخوانید: https://behkhaan.ir/reviews/fb1e3ffd-1abe-482c-ba99-320051acec32?inviteCode=BEhh02xmVKTv @berrrke @chiiiiimeh
. و اگر بهخوان ندارید... . توی یکی از روایت‌های کتاب خانبوم یک جمله‌ی درخشان هست که از ذهنم نمی‌رود. مردی که از زنش جدا شده بود و حالا دلش می‌خواست این جمله را به همه‌ی زوج های جوان برساند "طلاق بدترین حلال خداست و وقتی زوجی از هم جدا می‌شوند عرش خدا به لرزه در می‌آید." شاید هر نویسنده‌‌ی امروزی غیر از فاطمه‌موسوی بود برای این جمله یک‌منبر چند صفحه‌ایی می‌رفت و کتاب را به یک جلسه‌ مشاور مذهبی زوجین تبدیل می‌کرد. ولی این سکوت این سردی و دور ایستادن نویسنده از ماجراها فقط از سبک همینگوی طور بر می‌آید. بدون دخالت بدون اینکه نقطه نظری به متن اضافه کند حرفش را زده و تاثیر عمیق مطلب را با تصویر و دیالوگ درخشان نشان داده است. این نخ تسبیح خانه توی روایت‌ها سطح کتاب را چند لول بالا برده البته من دلم می‌خواست خانه لمس‌شدنی تر می‌شد. توی بعضی از روایت‌ها انگار نقش کمرنگ‌تری داشت. اگر یادتان باشد برای کتاب چیزهای کوچکی مثل این گفتم این کتاب پر از حرف و کلمه است و انگار با بیل کلمه ریخته اند تویش. حالا در مورد کتاب خانبوم باید بگویم انگار یک جعبه‌ی چوبی کنده‌کاری شده‌‌ی قدیمی‌ست که برای هرکسی از هر طیفی یک تجربه‌ی ناب دارد. انگار شانزده‌تا که نه هزارتا زندگی و درس را تویش جا داده باشند. به همه توصیه می‌کنم خواندن خانوم را. @berrrke @chiiiiimeh
. در دلتنگ‌ترین روزهایی که عطش زیارت دارم و هی نمی‌شود بروم مشهد، خبر رسید که خونه‌ی پدرم شهید میا‌رن. با سر دویدم و اومدم خونه‌ شهید صادقی و دلتنگیم رو سپردم به خودش و رفقاش❤️🖤 @berrrke
هدایت شده از حُفره
مدت‌هاست که تو خونه‌ای؟ حس می‌کنی شدی مثل یه تابلویی که روی دیواره و دیگه کسی نگاهش نمی‌کنه؟ گرد و خاک نشسته روت. رفت و آمد آدم‌ها رو می‌بینی اما تو ثابتی. خورشید طلوع می‌کنه و غروب می‌کنه و تو همون‌جایی؟ روزها و فصل‌ها می‌گذره و تو با کوچولویی که کنارته ساکنی. به آرزوهای دور و درازت فکر می‌کنی. به کارهایی که قبل مادری می‌کردی. چقدر ارزش داشتی. ذهنت میره به فرمول‌ها و درس‌ها و خط‌هایی که تو مغزت فرو کردی و هیچ فایده‌ای برات نداشتن؟ انگار تو یه جزیره‌ی متروک و بدون آدمی؟ تنهایی؟ اونقدر که وقتی بچه‌ت می‌خوابه با خودت صحبت می‌کنی؟ با خودت میگی این روزا کی تموم میشه؟ کی می‌گذره؟ عاشق بچه‌ت هستی اما خسته‌ای! فقط می‌تونم بهت بگم خداقوت مادر. تو بی‌ارزش نیستی! دیدی رزمنده‌ها چطور قبل از عملیات اسلحه‌هاشونو تمیز می‌کنن؟ با جزئیات و دقیق سر هم‌بندیش می‌کنن. تو شلوغی جنگ چرا باید برای این کار اهمیت قائل بشن؟ چون جون‌شون رو نجات میده! چون حتی یک نفر بیشتر می‌تونه نتیجه یه جنگو تغییر بده. تو هم تو این مرحله‌ای! به زودی با اسلحه‌ای پُر می‌زنی به اونجا که باید. اون‌موقعست که همه می‌فهمن توی این مدت چه کارهایی که نکردی! چقدر باارزش بودی و اونا نفهمیدن! روزت مبارک مامان قشنگ :) https://daigo.ir/secret/41456395944 @hofreee
. یادداشتم برای کتاب باریلوچه را در بهخوان بخوانید: https://behkhaan.ir/reviews/83b72e48-b6dc-4a34-8e16-de6d68f444de?inviteCode=BEhh02xmVKTv