#یادداشت_۱۱۷
۲۹ خرداد ۱۴۰۲/ سال سوم
پرسش های حاکم بر جدول فقهی تغییر!
جدول فقهی تغییر در کنار جدول فقهی تسخیر، زینت، بنیاد،خصلت و... یکی از جداول ده گانه توصیف اشیاء در آیات و روایات گرانقدر اسلام است. این جداول ده گانه همگی ذیل عنوان #فقه_الخلق، به عنوان یکی از ارکان اربعه فقه هدایت جانمایی می شوند. پرسش های اصلی حاکم بر جدول فقهی تغییر عبارتند از:
۱. دلیل ظهور فساد حداکثری در برّ و بحر در شرایط کنونی چیست؟
به عبارتی سبب اصلی فساد ها و هلاکت ها درعرصه #محیط_زیست، #اخلاق و #سلامت انسان را در کجا باید جست ؟(تغییرات فساد زا)
۲. اشیاء عالم تا چه حدی قابل تغییرند؟
بر اساس فرمایش گرانمایه حضرت آقا امام صادق علیه السلام: ایجاد تغییر در اشیاء تا حدی که جوهره آن تغییر نکند ممکن است اما تغییر جوهری اشیاء تنها به اذن الهی است(کتاب شریف توحید صدوق ج۱ص۶۸/اعراف۱۰۷/بقره۶۰). ضمن اینکه #اذن، یکی از ویژگیهای هفت گانه تمام اشیاء عالم است(کتاب کافی ج۱ص۱۴۹).
۳. تغییرات مطلوب و مسموح در خلقت الهی چیست؟
باتوجه به اینکه ظهور فساد حداکثری در عالم، ناشی از تغییرات #بخشی، #عنصرپایه و مبتنی بر آزمون و خطاهای بی پایان است، استفاده از طبیعت و تصرف در آن باید بر مبنای #تغییرات برآمده از اشراف(قرآن و روایات)و #شیء_محور باشد.
توضیحات بیشتر #اینجا
متن عربی یادداشت
@besalamen_amenin
#یادداشت_۱۸۹
۱۸ بهمن ماه ۱۴٠۳/ سال چهارم
داستان جالب من و آن پیرمرد کنار جاده😊😊حتما حتما بخوانید
امروز داشتم از روستا برمی گشتم که دیدم یک سید حدودا هفتاد ساله کنار جاده ایستاده و دست بلند کرده.
نگه داشتم.
+قوچان میری؟
*بفرمایید. نشستُ بعد از یک خوشامد گویی، دوباره به سخنرانی ای که درباره #طبقه_بندی_علم بود گوش دادم.
بعد چند ثانیه حاج آقا سید گفت: زمان ما که می گفتن شیش تا علم داریم، الان نمیدونم چقد شده🤔😊. به خودم گفتم حالا بنده خدا ی چیزی گفتُ به گوش دادن سخنرانی ادامه دادم.
+ #شیخ_بهایی در کتاب کشکول میگه: شیش تا علم داریم و همه رو توضیح میده: کیمیا، لیمیا، سیمیا، هیمیا و.... 😳🤔😳. دیدم داستان داره جدی میشه گفتم: حاج آقا ی لحظه صبر کنید اینو قطع کنم😊
اینم بگم که از زمان آشنا شدن با بحثهای #الگوی_پیشرفت، سعی می کنم با هر پیرمردُ پیرزنی مواجه می شم، به صورت مسئله محور و با تکنیک #سؤال، اونو تخلیه اطلاعات کنم😊.
*حاج آقا یادتونه مدارس جدید چه زمانی اومد تو روستای شما؟
+حدودا اوایل دهه چهل بود.
*مردم چی می گفتن درباره این مدرسه ها؟
+مردم چون سواد نداشتن می گفتن: هرکی بره تو این مدارس بی دین میشه😊😊.
(اینم بگم چون تو این مدل گفت وگوها از تکنیک قرآنی #اُذُنْ بودن استفاده میکنم و سراپا گوش میشمُ می شنوم، وارد مناقشه نشدمُ چیزی نگفتم. اما بنده خدا نمی دونست که اتفاقا این حرف مردم، کاملا درست بوده و اصلُ اساس #سکولاریسم تو ایران، همین مدارس جدیدن. #حضرت_آقا تو این زمینه میگن: اصلا این مدارس جدید رو با هدف بی دین کردن مردم وارد ایران کردن و...).
*حاج آقا نظافت و حمام مردم چطور بود تو روستا؟
*حمام روستا هنوزم هست و می تونید ببینید. یک خزینه بود تو حمام، زیرش رو با یک #ظرف_چدنیِ دو در یک و با #ساروج درست کرده بودن. چون اون موقع هنوز #سیمان نبود. اونو گرم می کردن و مردم می رفتن داخل #خزینه. ولی اون آخرا آبش کثیف میشد. برای همین آبو روز بعد خالی و دوباره پُر، گرم و آماده می کردن. الان اگر ما بریم داخل اون آب مریض میشیم چون کثیف می شد.
*مردم روستا هم مریض میشدن به خاطر اون آب؟؟
+نه اصلا😊
*به نظرتون چرا؟
+فکر کنم مردم کلا قوی بودن و اصلا مریض نمی شدن.
* پس چرا الان اینقدر مریض میشن با اینکه همه چیز مثلا بهداشتیه؟
+نمیدونم فکر کنم به خاطر تغذیه باشه.
*اون موقع مردم چیزی نداشتنُ گندم کم بود، برای همین، همه #نون_جو می خوردن.(پیرمرد نمی دونست که اتفاقا در روایات، اهل بیت علیهم السلام فرمودند: فضل و برتری نان جو به گندم، عین فضل و برتری ما اهل بیت به مردم عادیه).
*پس سطح عمومی سلامت مردم خوب بود؟
+بله. شاید بعضی وقتها هم مریض می شدن ولی #داروی_گیاهی استفاده می کردن.
*یعنی دکتر داشتین تو روستا؟
+نه مادرم خودش بلد بود❤😊. مثلا یک گُل زرد اینجا داریم که مادرم اونو با #گل_محمدی، جمع و بعدش خشک و پودر می کرد. هر وقت مریض می شدیم ازون پودرا می جوشوند و بلافاصله خوبمون می کرد.
یا خودم ی بار زمان بچگی روی گلوم ی غده بزرگ درومد. الان فکر کنم بگن #سرطانه. مادرم رفت چندتا گل رو جمع کردُ جوشونده درست کرد. بعد با یک چیز دیگه که یادم نیست، مثل پماد درست کردُ شب موقع خواب گذاشت روی اون غده. صبح که بیدار شدیم، اصلا انگار که هیچ غده ای اینجا نبوده. الان هرچی فکر می کنم که اون چه درمانی بود که مادرم درست کرد یادم نمیاد. اگر یادم بود به دکترا می گفتم که باهاش سرطان رو درمان کنن😊❤😊.(حاجی سلیم القلب ما نمی دونست که اتفاقا #مافیای_دارو دنبال اینه که تا جاییکه میتونه، این مدل داروها و مروجینش رو نابود کنه).
*حاج آقا #حجامت هم داشتین؟
+خیلی کم. بیشتر پیرمردها حجامت می کردن. البته بعضی وقتها بویژه بچه ها که می خواستن بمیرن، مردم می رفتن پیش سلمانی که پشت لاله گوش بچه رو تیغ بزنه.
*خب بعد چی میشد؟
+همین که دو سه قطره خون میومد، بچه ای که داشت می مُرد خوب خوب می شد😊😊
*یا مثلا مردم #یخچال نداشتن. ما خودمون گوشتای گوسفند پروارمون رو با روغن، #قورمه می کردیم. یعنی گوشتها رو خشک می کردیم و کم کم استفاده می کردیم.
*گوشت سالم می موند؟
+بله کاملا😊😊
*سرکه چی حاج آقا؟ مردم می خوردن؟
+بله سرکه انگور فراوان داشتن و درست می کردن.
دیگه داشتیم به قوچان می رسیدیم و باید ازین گنجینه متحرک😊 خداحافظی می کردم.
گفتم حاج آقا #شجره_نامه هم دارین؟ گفت بله تا ۲۵ نسل قبل مشخصه، ولی بعد از اون تا به امام موسی کاظم علیه السلام برسه پاک شده و معلوم نیست.
پ. ن: قطعا نمی خوام از هرچی در گذشته بوده دفاع کنم. اما قطعا می خوام بگم: #سبک_زندگی ما (معماری، مشاغل، تعلیم، ازدواج و طلاق، سلامت، تغذیه و...) قبل از #مدرنیته خیلی بهتر و بسیار نزدیک تر به قرآن و روایات بوده.
@besalamen_amenin
#یادداشت_۱۹۹
۱۷ اردیبهشت ۱۴٠۴/سال پنجم
برای خودکشی به سمت پل می روم! اگر در راه یک نفر به من لبخند بزند، نخواهم پرید!!!
جمله ای به جا مانده از دهه ۱۹۷٠ میلادی در روسیه است و بسیار قابل تأمل. چرا که درباره یکی از مهم ترین مسائل جامعه انسانی، یعنی نوع ربط و #ارتباط است. و چه غوغایی در قرآن برای این موضوع به پاست.
تقریبا هر کارُ فعالیتی از هر حزبُ گروهی، برای #جذب کردن دیگران است. چه اینکه آدمی فطرتا همه را شبیه خود می خواهد. جالب اینکه از اصلی ترین پرسشهایی که همیشه از بنده کمترین هم شده مربوط به این داستان بوده: من با نوجوونا کار میکنم، چطور جذبشون کنم؟ من معلمم، چه جوری با بچه ها ارتباط بگیرم؟
این موضوع آنقدر محوری است که اگر ارتباطات حقیقی را از زندگی انسان حذف یا کم کنید، تقریبا همه چیز او را گرفته اید. یکی از اصلی ترین خطرات #هوش_مصنوعی و مجازی کردن امور هم، حذف حداکثری روابط واقعی میان انسانها و تبعات جبران ناپذیر آن است(فَتَأَمَّلْ جَیِّدا).
ما #جماعت_حزب_الله، به دلایلی در ارتباط گرفتن بسیار ضعیف هستیم، بویژه با کسانی که مانند ما نمی اندیشند. اصلی ترین مانع هم، دوری از اصول ارتباطی قرآنُ روایات و در نتیجه، #مواجهه_ذهنی محض با انسانهاست! یعنی مردم را گوشی هوشمند یا رباتی فرض می کنیم که برای تغییر، فقط نیازمند مجموعه ای از اطلاعات جدیدند!
اما پرسش بسیار مهم و مورد غفلت این است: بر فرض که هزاران استدلال در صحت مسیرمان داشته باشیم. وقتی کسی حاضر به گوش دادن نیست چه کنیم؟ راستش را بخواهید تا حد زیادی هم طبیعی است. چرا که انسانها درباره #اعتقادات شان بسیار حساسندُ تلاش می کنند به هر نحوی آنرا حفظ کنند. دقیقا مثل خود ما که باورهایمان تمام هویت ماست!
در واقع مسئله اصلی و ابتدایی برای جذب انسانها، از سنخ استدلالُ ذهنیات نیست. البته که قصدما تحقیر این عرصه ها نبوده. اما #برای_شروع باید از جایی به خط زد، که نه تنها مورد حساسیت و دفاع نباشد، بلکه همگان با آغوشی باز، پذیرای شما باشندُ به استقبالتان آیند. باید از جایی ارتباط را کلید زد که تمامی ابنای بشر، نسبت به آن فقیرندُ محتاج! تا آنجا که عده ای برای دریافت یک لحظه آن، حاضر به خودکشی اند!
#محبت، شاه کلید ارتباطی بی نظیری است که قرآن معرفی می کند. این شراب طهور را بارها و بارها بنوشید: فَبِما *رَحْمَةٍ مِنَ اللَّـهِ *لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظ الْقَلْبِ، لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ *فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ *اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ *شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ(آیه۱۵۹ آل عمران). خطاب به اولْ جذاب عالم می فرماید که ای پیامبر: اگر تمام ویژگی های نبوت را داشتی اما سنگ دلُ نامهربان بودی، همگان از اطرافت پراکنده می شدند!
این تعبیر بزرگترین متخصص قلب عالم را هم ببینید: قُلُوبُ اَلرِّجَالِ #وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ(نهج البلاغه حکمت۵٠). عجب تعبیر شگفتی: قلب آدمی را به حیوانی وحشی مانند کرده که باید رام شود و راه آن، الفت استُ محبت. هر که ازین در وارد شد، مردمان به او رو کنند.
ذکر این نکته بسیار ضروری است که نباید گرفتار کلی گویی ها شویم. بلکه باید محبت را به صورت کاملا جزئی و در قالب طرحهای کاربردی مشخص ارائه دهیم. در همین خصوص به ذکر برخی عناوین #تصمیمات_ارتباطی در قرآنُ روایات بسنده می کنم.
۱. #ابتسام_الوجه، البشاشة، حُسن اللقاء یا خوشرویی: کینه ها را می برد و دام محبت است.
۲. #معطر_بودن که به تنهایی، لشکری بی رقیب در جذب و آغاز ارتباط است(اینجا)
۳. #افشاء_السلام که متاسفانه از احکام ورافتاده ی اسلام است. روایات شریف می فرمایند که افشا کردن سلام، یعنی به احدی از مسلمین بدون سلام گذر نکنید! آیا در عمرتان چنین شخصی دیده اید؟!؟!
۴. #اُذُن و گوش بودن! ما بسیار کم گوش می دهیم. همیشه دوست داریم بقیه حرفهایمان را بشنوند. برای رام کردن قلوب، تا جاییکه می توانید حرفها و انتقاداتشان را استماع کنید. نگران نباشید نظام سقوط نخواهد کرد!(آیه۶۱توبه).
۵. #هدیه دادن که از برترین تکنولوژی های ارتباطی عالم است. اخیرا در راه مسجد، با بچه های یک آرایشگر با کلاس رفیق شده ام. خرجش یک عطر محمدی طبیعی بود. روی دیوار آرایشگاه، یک اسکلت بزرگ نقاشی کرده اند! 😅
۶. #إطعام و غذا دادن! و تو چه دانی که سفره انداختن چه ها که نمی کند!!
۷. #رفع_نیاز و گره گشایی از کار مردم، بدون توجه به نوع تفکراتشان.
با این دست اقدامات به راحتی ارتباط ما با دیگران وصل میشود.
البته که به این راهبردهای گرانقدر می توان در سطح تمدنی و حکومتی هم نگریست. فی المثل همین گره گشایی از کار مردم، به تنهایی می تواند بسیاری از دشمنی ها و سوء تفاهم را برطرف و یک حکومت را محبوب قلوب مردمانش کند. نمونه اش قانون بسیار گرانقدر احیای موات که اینجا درباره اش نوشته ام.
@besalamen_amenin