🔘 عجیببودن موضوع «گناه» در چیست؟
🔘 آیا موضوع گناه و توبه، شدت محبت خدا به بندگانش را نمیرساند؟!
🔻 #گناه_و_توبه (ج1) - 1
🔸در این عالمی که خدا همهچیز را منظم و دقیق آفریده است، به انسان اراده و اختیار و آزادی هم داده است، لذا انسان گاهی اشتباه میکند و خلافی را انجام میدهد که به ضرر خودش است.
🔸وقتی ما گناهی انجام میدهیم، بر اساس قوانین و نظم عالم هستی، عوارض و آثار منفیِ آن کار، به سمت ما میآید. اما عجیب این است که خدا اسم این را «معصیت» گذاشته و میفرماید: «مرا نافرمانی کردید!» درحالیکه ما به خودمان ظلم کردیم و ضربه زدیم، یعنی وقتی ما به خودمان ضربه میزنیم، خدا به خودش میگیرد و ناراحت میشود!
🔸وقتی ما بیمار میشویم و به نسخۀ پزشک عمل نمیکنیم، لازم نیست از پزشک عذرخواهی کنیم؛ چون به ضررِ خودمان کار کردهایم نه به ضرر او! همچنین وقتی یک گناهی انجام میدهیم، در واقع برای خودِ ما عوارض و آثار منفی دارد، اما خدا میفرماید: «بیا از این کار، توبه کن و از من عذرخواهی کن!»
🔸 خدا در زندگی ما، خودش را وسط آورده و میگوید: کارهایی که به نفع تو باشد، من به تو دستور میدهم! اگر انجام ندهی نافرمانیِ مرا کردهای! اگر گناه کنی و به خودت ضربه بزنی، من از تو ناراحت میشوم! انگار خدا دارد میگوید: «بهخاطر من، این کارها را انجام نده و به خودت ضربه نزن!» آیا این، شدت محبت خدا به بندگانش را نمیرساند؟!
@besamtaramesh
🔘 سه دلیل برای اینهمه اصرار خدا به گناهنکردنِ ما
🔻 #گناه_و_توبه (ج۲) - ۱
🔸چرا اشتباه یا خطایی که به ضرر خودمان است، خداوند اسمش را «گناه» گذاشته، آن را به «فرمان دینی» تبدیل کرده و برایش ثواب و عقاب قرار داده است؟ علاوه بر اینکه این نشاندهندۀ شدت محبت خدا به بندگان است؛ میتوان چند دلیل برایش ذکر کرد:
🔸اول اینکه اگر خدا انسان را رها کند، انسان از سر تنبلی و راحتطلبی، خودش دنبال نفع خودش نمیرود یا نمیفهمد نفع و ضررش در چیست یا با منافع خودش بازی میکند، لذا خدا وارد میشود و به ما فرمان میدهد بلکه با فرمان او راه بیفتیم!
🔸دوم اینکه ما غالباً منافع بلندمدت خودمان را نمیبینیم، لذا خداوند برای رسیدنِ ما به این منافع، به ما فرمان میدهد و برایش ثواب و عقاب میگذارد، چون انسان برای منافع کوتاهمدت خودش هم بهسختی انگیزهمند میشود و همّت میکند چه رسد به منافع بلندمدتِ خودش!
🔸سوم اینکه خدا وقتی میبیند بندهاش شروع به پرستش او کرده، به او میفرماید: «به خاطر من، این گناه را که به ضررِ خودت تمام میشود، انجام نده!» یعنی خدا حسّ پرستش ما را واسطه قرار میدهد تا ما به ضرر خودمان کاری انجام ندهیم!
@besamtaramesh
🔘چرا علی(ع) در مناجاتش اینقدر بحث گناه را وسط میکشد؟
🔘چالش اصلی رابطۀ عبد و مولا «فرمان مولا» و «استغفار عبد» است
🔻 #گناه_و_توبه (ج۳) - ۱
🔸در کنار همۀ روابطی که در این عالم وجود دارد (مثل رابطۀ زوجیّت و همسری، رابطۀ پدر و فرزندی و...) یک رابطهای هست به نام «رابطۀ عبد و مولا» که اتفاقاً عاشقانهترین رابطه است! مولا، مقتدر و بینیاز و خالق عالم است و عبد، مظهر وابستگی و نقص و نیاز!
🔸در هر رابطۀ عاشقانهای یک چالشی هست، چالش رابطۀ عاشقانۀ عبد و مولا هم این است که مولا فرمان بدهد و عبد نتواند حق آن را بهجا بیاورید یا معصیت کند و بعد بگوید «ببخشید!» همین میشود بهانۀ عشقبازی عبد با مولای خود.
🔸وقتی به مناجات علی(ع) نگاه کنیم، میبینیم که حضرت انگار دنبال بهانه میگردد تا دربارۀ گناه با خدا صحبت کند! ما که گنهکار هستیم، دوست نداریم درِ خانۀ خدا زیاد از گناهانمان حرف بزنیم، اما علی(ع) که گناهی نکرده، اینقدر بحث گناه را وسط میکشد! مگر چه لذتی در سخنگفتن از گناه در مناجات با خدا هست؟
🔸در رابطۀ بین عبد و مولا، شیرینترین گفتگو از جانب مولا «فرماندادن» است و از جانب عبد «چَشمگفتن و عذرخواهیکردن» است. اگر این رابطه را نفهمیم، زیبایی این عذرخواهی و صحبتکردن سرِ معصیت و نافرمانی خدا را نمیفهمیم.
🔸چالش اصلی رابطۀ عبد و مولا «فرماندادن مولا» و «عذرخواهی عبد» است. بههمین دلیل، اولیاء خدا در مناجاتهای خودشان موضوع گناه و جهنم را رها نمیکنند و مدام به استغفار میپردازند.
🔸کسانی که زیبایی رابطۀ عبد و مولا را درک میکنند، عاشق استغفار هستند؛ اینها بدون معصیت هم استغفار میکنند و خدا هم عاشق استغفار بندۀ خودش است؛ گاهی بیشتر از طاعتِ بنده!
👤علیرضا پناهیان
🚩مسجد امامصادق(ع)- ۹۸.۲.۱۸
@besamtaramesh
🔘تو برای خوبشدن آفریده نشدهای؛ برای عبدشدن و ارتباط با مولا آفریده شدهای
🔘شروع کن به «دستور اجرا کردن» تا حس عبدبودن پیدا کنی
🔻 #گناه_و_توبه (ج۴) - ۱
🔸ما برای خوبشدن یا موفقیت آفریده نشدهایم، مراقب باشید به ما آدرس غلط ندهند! ما آفریده شدهایم برای ارتباط با خدا! ارتباط ما با خدا هم «ارتباط عبد و مولا» است.
🔸ما برای ارتباط گرفتن با مولا و تحقق چیزی به نام «عبودیت» آفریده شدهایم! حالا چهکار کنیم تا این اتفاقی که ما بهخاطرش خلق شدهایم، در قلبمان بیفتد؟
🔸ارتباط عبد و مولا، با «فرمانِ مولا» و «اطاعت عبد» شکل میگیرد؛ غیر از این، شکل نمیگیرد! عبودیت، با رفتن به کلاس اعتقادی و فهمیدنِ اینکه «من عبد هستم و او مولاست» درست نمیشود، بلکه با تمرین درست میشود؛ تمرین اطاعت از فرمان مولا!
🔸کسی که میخواهد مفهوم عبدبودن برایش جا بیفتد و به هدف خلقت نزدیک شود، مدام باید در مقابل فرمان خدا بگوید «چَشم!» مدام باید دستور خدا را بپذیرد و اجرا کند تا معلوم بشود عبدِ آن مولاست!
🔸خدا که لیست طاعتها، معصیتها، مستحبات و مکروهات را اعلام کرده است! خُب شروع کن به «دستور اجرا کردن» تا حس عبدبودن به وجودت بیاید. بگو: «خدایا اینقدر دستورات تو را اطاعت میکنم تا مزۀ عبدبودن را بچشَم!»
. .:
@besamtaramesh
✔️تکوین و تغییر شخصیت انسان، به تدریج اتفاق میافتد
🔸 آنهایی که شخصیت خرابی پیدا کردهاند به تدریج به این وضعیت رسیدهاند؛ یعنی کمکم متقاعد شدهاند، کمکم حقایق مهم را فراموش کردهاند و کمکم انجام کارهای بد، برایشان سهل شده است؛ در ابتدا چه بسا برایشان دشوار هم بوده است.
🔸 هرکسی بخواهد تغییری در خودش ایجاد کند و به تکاملی برسد و روح بلندی داشته باشد باید مرحله به مرحله خودش را در زمینههای مختلف، متقاعد کند و تمرین بدهد تا تکامل پیدا کند و این معمولاً یکشبه قابل دستیابی نیست.
🔸 در مقام تربیت یک انسان، مراحلی باید طی بشود تا به آن جایگاه و حالت مطلوب برسد، اگر کسی خواست دیندار بشود نیز همینطور است؛ مخصوصاً آنهایی که میخواهند خودسازی کنند و آنهایی که میخواهند کسی را تربیت کنند باید این وضعیت مطلوب را در نظر بگیرند.
🔸 البته ممکن است بعضی از اوقات به یکباره در یک لحظه، تنبّهی برای انسان حاصل بشود و تغییری ایجاد بشود. اما بدون نگاهکردن به استثناها- که آنها هم قابل بحث است- بهطور کلی باید بگوییم که تکوین شخصیت و تغییر شخصیت یک انسان یا بهدست آوردن یک شخصیت دینی، تدریج لازم دارد.
#گناه_و_توبه
علیرضا پناهیان ۹۸.۲.۳۰
🔘 همۀ بدبختیهای انسان از «کوچکیِ جهان او» شروع میشود!
🔘 وقتی جهانت بزرگ شد، گناه برایت مهم میشود؛ چون گناه علامت حقارت است
🔸 ویژگیای که انسان برای داشتن یک شخصیت دیندار باید پیدا کند، باور معاد و آخرت است؛ این ویژگی نهتنها در باور و شناخت انسان بلکه در شخصیت او هم باید حضور پیدا کند، چون باور معاد، یک مقولۀ صرفاً شناختی نیست؛ یک مقولۀ شخصیتی است.
🔸 عمیقترین درخواست انسان، جاودانگیطلبی است که فعالتر از خداپرستی است. حس جاودانگیطلبی یعنی اینکه «من نمیخواهم نابود بشوم» پذیرش جاودانگی، فطریِ ما انسانهاست و ما نمیتوانیم بپذیریم که جاودانه نیستیم!
🔸 میل به جاودانگی، انسان را به سمت آخرتاندیشی میکشاند و کسی که معاد را باور کرد، جهانش بزرگتر خواهد شد. همۀ بدبختیهای انسان از «کوچکیِ جهان انسان» شروع میشود، همۀ خوشبختیها هم از «بزرگیِ جهان انسان» شروع میشود.
🔸 انسان وقتی جهان آخرتِ بسیار بزرگ را بپذیرد، خودش هم بزرگ میشود؛ این همان اثر شخصیتیِ باور معاد است. بعد وقتی انسان بزرگ شد «بزرگوار» میشود و وقتی انسان بزرگوار شد، دیگر بدی ندارد. هرکسی آدم بدی شد، معلوم میشود که جهانش کوچک است!
🔸گناه یکوقت معنایش «ضرر کردن» است، یکوقت معنایش «خلاف برنامه عملکردن» است، یکوقت معنایش «نپذیرفتن یک محدودیت و امر معقولی است که در این جهان وجود دارد» حالا در این مرحله از بحثِ ما(که بحث معاد و آخرت است) معنایش کوچکشدن است. وقتی جهانِ کسی بزرگ شد، کمکم نسبت به پدیدۀ «گناه» حساس میشود و زشتیِ گناه برایش مشخص میشود؛ چون گناه علامت حقارت و کوچکی است، لذا از گناه، ننگش میآید.
#گناه_و_توبه
علیرضا پناهیان ۹۸.۲.۳۰
🔘 سه دلیل برای اینهمه اصرار خدا به گناهنکردنِ ما
🔻 #گناه_و_توبه (ج۲) - ۱
🔸چرا اشتباه یا خطایی که به ضرر خودمان است، خداوند اسمش را «گناه» گذاشته، آن را به «فرمان دینی» تبدیل کرده و برایش ثواب و عقاب قرار داده است؟ علاوه بر اینکه این نشاندهندۀ شدت محبت خدا به بندگان است؛ میتوان چند دلیل برایش ذکر کرد:
🔸اول اینکه اگر خدا انسان را رها کند، انسان از سر تنبلی و راحتطلبی، خودش دنبال نفع خودش نمیرود یا نمیفهمد نفع و ضررش در چیست یا با منافع خودش بازی میکند، لذا خدا وارد میشود و به ما فرمان میدهد بلکه با فرمان او راه بیفتیم!
🔸دوم اینکه ما غالباً منافع بلندمدت خودمان را نمیبینیم، لذا خداوند برای رسیدنِ ما به این منافع، به ما فرمان میدهد و برایش ثواب و عقاب میگذارد، چون انسان برای منافع کوتاهمدت خودش هم بهسختی انگیزهمند میشود و همّت میکند چه رسد به منافع بلندمدتِ خودش!
🔸سوم اینکه خدا وقتی میبیند بندهاش شروع به پرستش او کرده، به او میفرماید: «به خاطر من، این گناه را که به ضررِ خودت تمام میشود، انجام نده!» یعنی خدا حسّ پرستش ما را واسطه قرار میدهد تا ما به ضرر خودمان کاری انجام ندهیم!
@besamtaramesh
#پای_درس_استادپناهیان
🔘 این سؤال، انسان را بهسوی بالاترین هدف میبرد: «بعدش چی؟»
🔻 #گناه_و_توبه (ج۱۷) - ۲
🔸 هرکسی باید به این سؤال پاسخ بدهد: «وقتی به همۀ اهدافم رسیدم، بعدش چی؟ آخرش چی؟» انسان دنبال هدفی میگردد فراتر از اهداف مقدماتی و میانی در هر بخشِ زندگیاش؛ هدفی که هیچوقت تمام نشود!
🔸 روح انسان به یک هدف برتر نیاز دارد؛ به «بالاترین هدف» که وقتی به آن فکر کرد، با قلبش آن را حسّ کند و آرامش پیدا کند و دیگر نگوید «بعدش چی!» این هدفِ بینهایت هم چیزی غیر از خدا نمیتواند باشد.
🔸 کسی که اهل برنامهریزی باشد، همین برنامهریزی، در نهایت او را به خدا میرساند، چون وقتی اهدافش را میشمارد، دنبال عالیترین هدف میگردد و میگوید: «بالاتر از این هدف، چه هدفی هست؟» کسی که منفعتطلب هم باشد، دنبال بالاترین منفعت میگردد و آخرش به خدا میرسد.
🔸 آدم اگر عاقبتاندیش باشد، آخرش به خدا میرسد، چون میگوید: «اگر یکمدتی-مثلاً یکمیلیارد سال- در بهشت بودم و از نعمات بهشتی لذت بردم، بعدش چی؟ بعدش حوصلهام سر نمیرود و خسته نمیشوم؟!»
🔸 اگر عمیقاً به این سؤال فکر کنی، دنیا دیگر به چشمت نمیآید، حتی آخرت هم به چشمت نمیآید و میگویی: «یک هدفی را به من معرفی کن که تا ابد، رهایش نکنم و از آن سیر نشوم!»
🔸 آغاز توجه انسان به خدا آنجایی است که او را بهعنوان بالاترین هدف در نظر میگیرد؛ هدفی که بعد از همهچیز میخواهد به آن برسد و فقط با رسیدن به خودِ او آرام میشود!
🔸 وقتی «ملاقات خدا» را عالیترین هدف خودت قرار دادی، کمکم محبتش به دلت میافتد و یک کششِ بسیار قوی نسبت به او پیدا میکنی. وقتی این رابطۀ قوی شکل گرفت «گناه» میشود همان چیزی که انسان را از خدا دور میکند؛ لذا از گناه، بدت میآید.
. .:
. .:
@besamtaramesh