📝#حکایت
پارسایی را دیدم بر کنار دریا که زخم پلنگ داشت
و به هیچ دارو به نمیشد !
مدتها در آن رنجور بود...
و شکر خدای عزّوجل علی الدوام گفتی پرسیدندش که:
شکر چه میگویی؟
گفت:
شکر آن که به مصیبتی گرفتارم نه به
معصیتی!
گر مرا زار بکشتن دهد آن یـــار عزیز
تا نگویی که در آن دم غم جانم باشد
گویم از بنده مسکین چه گنه صادر شد
کو دل آزرده شد از من غـم آنـم باشد
#سعدی
#گلستان
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
📝#حکایت
پارسایی را دیدم بر کنار دریا که زخم پلنگ داشت
و به هیچ دارو به نمیشد !
مدتها در آن رنجور بود...
و شکر خدای عزّوجل علی الدوام گفتی پرسیدندش که:
شکر چه میگویی؟
گفت:
شکر آن که به مصیبتی گرفتارم نه به
معصیتی!
گر مرا زار بکشتن دهد آن یـــار عزیز
تا نگویی که در آن دم غم جانم باشد
گویم از بنده مسکین چه گنه صادر شد
کو دل آزرده شد از من غـم آنـم باشد
#سعدی
#گلستان
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
#حکایت ✏️
جوانمردی را در جنگ تاتار جراحتی هولناک رسید. کسی گفت:" فلان بازرگان نوش دارو دارد اگر بخواهی باشد که دریغ ندارد. گویند آن بازرگان به بخل معروف بود."
گر به جای نانش اندر سفره بودی آفتاب
تا قیامت روز روشن کس ندیدی در جهان
جوانمرد گفت:" اگر نوش دارو خواهم دهد یا ندهد و اگر دهد منفعت کند یا نکند، باری خواستن از او زهر کشنده است."
هرچه از دونان به منت خواستی
در تن افزودی و از جان کاستی
و حکیمان گفته اند:" آب حیات اگر فروشند فی المثل با آب روی دانا نخرد که مردن به علت به از ماندن به ذلت."
اگر حنظل خوری از دست خوشخوی
به از شیرینی از دست ترشروی
#گلستان
@Dastanhaykotah