eitaa logo
از بعثت تا ظهور
54 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.3هزار ویدیو
631 فایل
ارتباط با ادمین: @mostafa_soleimany
مشاهده در ایتا
دانلود
نظرات مقام‌معظم‌رهبری در رابطه با 👤 : 🔹 در رابطه با همین نوشتهٔ روزنامه‌ی در دوران ریاست جمهوری مقام معظم رهبری بود که با جمعی از دوستان، آقایان: لاجوردی، نقدی، تجلی، موسوی، نیکخواه و محمودی در دفتر خدمتشان رسیدیم. آقای‌موسوی از شاگردان سابق مقام معظم بود و همو واسطه این دیدار بود. 🔹 ایشان با گرمی از همه ما استقبال کردند. یکی از دوستان گفت: در روزنامه‌ای که شما مدیر مسئول آن هستید، در مورد آقای صفایی چنین چیزی نوشته شده است. ایشان گفتند: «من اطلاع ندارم». یکی از دوستان را به ایشان داد. ایشان با دقت خواندند و در حین خواندن گفتند: «عجب! عجب!»... بعد فرمودند: «من آقای را از نزدیک می‌شناسم، ایشان منزل ما در آمده است. من هم منزل ایشان(در ) رفته‌ام. ایشان در تفسیر قرآن صاحب نظر است؛ هم چنان که علامه طباطبایی صاحب نظر است. از قول من به ایشان سلام برسانید و بگویید این یک موجی است که فرو خواهد نشست؛ در مقابل آن نایستند، زودگذر است. 🔸ما به امثال ایشان در ها نیازمندیم. امثال ایشان باید در حوزه ها بمانند و پاسخگوی نیازهای حوزه و سؤالات و شبهات باشند... #⃣ •═══••@Einsad••═══•‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌ْ‌‌ْْ‌ْ‌ْ‌
💟 های شما: 🔸 وقتی اولین بار شروع کردم به خواندن یکی از کتاب‌های استاد صفایی‌حائری، همان‌دقایق اول خواندن بود که به مطلبی برخوردم و آن‌لحظه میخواستم مثل بازیکن‌های فوتبال بعد از گلزنی دستانم را باز کنم و فریاد بزنم و بدوم، چونکه شخصی حرف دل من را زده بود و در کتابش آورده بود، حرفی که میخواستم همیشه فریادش بزنم و به مردم بگویم و انگار که مردم آن را نمی‌دانستند. ولی استاد صفایی حرف دل مرا زده بود، حتی پیش از آنکه به دنیا بیایم. 📝 ”سیف‌آبادی“ 🔹 شاید خیال‌کنی به‌همین سادگی امّا نمی‌شود اینقدر ساده از کلام استاد گذشت. تا بودند هادی بودند و حال که حیاط جسمانی و حضور دنیوی هم ندارد همچنان هادی‌اند. جایی خواندم به شما گفته بودند که تو که پدرت تحصیل کرده است چرا به حوزه می‌آیی؟ فرموده بودید طلبه میشویم شما را بالاتر بیاوریم... شما برای کرامت انسان خون دل خوردید. یادم هست زمانی به استادم از نفس شکایت کردم اخبات تان را سفارش‌نمودند و زمانی‌که خسته راه شدم‌هم باز از شما... دوست دارم شما را دوست‌دارم شما را مخاطب آن‌حدیث قرار دهم که فرمود برای خدا بخواند و عمل کند و تعلیم دهد... در آسمان‌ها عظیم یادش میکنند ماهم که گیر زمین هستیم عظیم یادتان میکنیم. برای استادی که هیچ گاه ندیدمش: عین.صاد 📝 ”عین ، الف“ 🔸 دلدادگی، خلوص، لحن دلنشین، فردی که به‌نظرم هیچوقت شناخته نخواهد شد، نخبه، کسی که با نوای آرامش معارف را برایت متصور می‌شود. جدا از هرچه غیر خداست. دلسوزیش‌را برای‌رشدت کامل درک‌می‌کنی. با نوشته‌هایش سیراب هزار ساله می‌شوی و حرکت را در وجودت حس می‌کنی... من با آگاهی تمام شیفته ایشان هستم و همیشه به حال کسانی که از وجود نازنینشان بهره برده‌اند غبطه میخورم. من فنا شدن در خدا را در ایشان درک کردم و باره با سوز عشق صدای‌ایشان گریستم. احساس نو شدن را با سخنانشان در خود احساس کردم. نوشته ای کوتاه در وصف مردی بی انتها 📝 ”طاهره شکوهی“ 🔹 ‌در آستانه «» می‌خواهم از کسی سخن بگویم که پیام «عاشورا» را درک کرده بود و خود، یکی از «وارثان عاشورا» بود. کسی که طعم «فقر و انفاق» را چشیده بود، از «روزهای فاطمه» غصه‌هایی بر دلش نشسته‌بود که اینگونه عالی «شرحی بر دعاهای روزانه حضرت‌زهرا» را به‌قلم کشید. نگاهی زیبا به «انسان در دو فصل»، «روابط متکامل زن و مرد » و « تربیت کودک» در زندگی داشت. کسی که به واسطه « تطهیر با جاری قرآن »، قدم در «صراط» گذاشته بود. «روش‌برداشت از قرآن»، «روش برداشت از نهج البلاغه » و « خط انتقال معارف » را عمیق می‌دانست. به «حقیقت حج» راه یافته بود. در «ذهنیت و زاویه‌دید» وی به‌عنوان یک‌روحانی‌موفق، کتاب «روحانیت و حوزه» بسیار خواندنی است. با «بررسی» آثار ایشان، مشهود است که «نگاهی به تاریخ معاصر ایران» ، «درس‌هایی از انقلاب»، «پاسخ به پیام نهضت آزادی»، «مشکلات حکومت دینی» و «نقدی بر فلسفه‌دین» در اندیشه‌اش به عنوان دغدغه موج می‌زد. ایشان در ۲۲ تیر ۱۳۷۸، در پرتو «اخبات»، ندای «فوز سالک» را سر داد و در راه‌سفر به مشهدالرضا، روح والایش راهی «حیات برتر» شد. اینک تو «وقتی‌که از خودت می‌سوزی‌»، می‌توانی با نوای دلنشینش در «بشنو از نی» بی امان بباری و در «انتظار» «بهار رویش» باشی که تو را به «رشد» و «حرکت» و به «قیام» در راه «مسئولیت و سازندگی» بکشاند. راه او هنوز ادامه دارد... 📝 ”حسین‌زاده“ 🔸 از سوز دل نوشتم خدمت دوست نامه اني رأيت دهرا من هجرک القيامه تمام حسرت‌من توی زندگیم اینه که چرا با استاد در سن نوجوانی آشنا نشدم. کاش توی‌اون سن آشنا میشدم، نه توی جوانی... در هر صورت شاید در اصل فرقی نکنه خوشحالم که با ایشون آشنا شدم. خیلی گشتم وجود درب‌های زیادی‌را هم دق‌الباب کردم‌. اما گمشده‌ام نزد استادصفایی بود خدا بیامرزه ایشون رو و بر علو درجات ایشون بیافزاید ان‌شاءالله. چقدر سخته که قرار باشه حس با واژه منتقل بشه... در هر صورت من اولین مواجهه‌ام با کتاب ایشون، کتاب رشد بود کتابی که بعد از خوندنش تا ۸ماه احساس باخت و خسران می‌کردم. 📝 ”محمدرضا رستگار“ 🔹 بنده با نام آقای‌صفایی چندین‌سال قبل آشنا شدم. هنوزم هیچ اثری از ایشان را نخواندم. البته پراکنده گاهی مطالبی را در پیج رسمی ایشان خواندم. اما چند روز قبل اتفاقی مطلبی از ایشان را گوش کردم با نام دلداری خدا عجیب بر قلبم نشست. انگار سال‌های سال با ایشان مانوس باشم، چنین‌حسی داشتم و دارم و بعد کلیپ أین‌عمار را گوش کردم. دیروز این حسم را با یکی از دوستانم در میان گذاشتم و طوری از ایشان برایش صحبت می‌کردم، انگار تمام آثارشان را خوانده باشم. خدا را شاکرم از آشنایی‌ام با ایشان و قطعا آثارشان را مطالعه خواهم کرد إن‌شاءالله 📝 ”مخلوق خدا“ #⃣ •═══••@Einsad••═══•
💠 انسان بزرگ‌تر از دنیا (قسمت دوم) 🔹 وقتى كه انسان محدود به هفتاد هشتاد سال شد، ناچار جورى مى‏‌شود كه استعداد و سرمايه‏‌هايش در همين هفتاد سال كارگشا باشند. 🔹 اما در آن‏جا كه ما هستى را با وسعتى شناختيم كه‌تا بى‏‌نهايت راه دارد و انسان‌را به‌عظمتى شناختيم كه اين هستى را زير پا دارد، ناچار انسان به گونه‏‌اى تربيت مى‏‌شود كه با قانون‏‌هاى حاكم بر اين عوالم درگير نشود و به گونه‏‌اى تربيت مى‏‌شود كه استعداد و سرمايه‏‌هايش در تمام اين عوالم كارگشا باشند 🔹 و با قانون‏‌هايى دمخور مى‏‌شود كه در تمام اين عوالم تجربه‏ شده‏‌اند و شناخته شده‏‌اند و وضع شده‏‌اند و براى مسائلى مى‏‌كوشد كه در اين بى‏‌نهايت فرصت، آمد و شد دارند. 🔹 و ناچار اين انسان عظيم، در اين پهناى هستى و اين وسعت گسترده، وجودى مى‏‌تواند باشد عظيم‏تر و وسيع‏تر. وجودى محيط و آگاه و در عين حال مهربان و دلسوز. 📚 مسئولیت و سازندگی | ص ۵۰ 📝 استاد علی صفایی حائری #⃣ ‌ •═══••@Einsad•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•═‌‌‌‌‌‌══•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💠 روحيّه‌ها (قسمت‌دوم) : 👤 منافق (بی‌شکل) │معنای نفاق: 🔹 بارها گفته‏‌ام، منافق؛ يعنى بى‏‌شكل؛ يعنى بى‏‌رو، نه دو رو. منافق مثل آب است، شكل ندارد. به شكل ظرفى است كه در آن قرار مى‏‌گيرد. به شكل محيطى است كه در آن زندگى مى‏‌كند. همين كه محيطش عوض شد، وضعش عوض مى‏‌شود. او مى‏‌بيند كه منافع، آن به آن، جا عوض مى‏‌كنند. او حركت انتقالى منافع را مى‏‌بيند، در نتيجه هيچ شكل نمى‏‌گيرد؛ تا در هر ظرفيت و موقعيت بتواند آن را پر كند و با آن هماهنگ شود و تمام بهره‏‌ها را بردارد. │عامل نفاق: 🔹 عامل و انگيزه‏ى اين بى‏‌شكلى همين منفعت طلبى است. │علامت‌ها: 🔹 بر اساس همين عامل است كه علامت‏‌هاى ، ، ، ، ، ، و آشكار مى‏‌شوند... (برای مطالعه بیشتر درباره علامت‌های این روحیه به کتاب مراجعه کنید) │روش سازندگى و درگيرى‏: ❶ تصويرى از طعمه شدن و از دست رفتن‏ ❷ نشان دادن منافع ثابت و سودهاى مشخص‏ ❸ تهديد و ضربه‏ ❹ رو آوردن و در سطح نگاه داشتن‏ ↶ روحیه‌ی بعدی: مغرورها 📚 | ص ۲۲۹ و ۲۳۰ 📝 استاد علی صفایی حائری #⃣ ‌ •═══••@Einsad•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•═‌‌‌‌‌‌══•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💠 روحيّه‌ها (قسمت هشتم) 👤: سرد و سر در لاک 🔹درباره درونگرایی: درون گرا و سر در لاك، كسى است كه فقط با خودش زندگى مى‏كند و با خيال خودش خوش است و از خيال خودش رنج مى‏برد؛ به بيرون كار ندارد. حادثه‏هاى بيرون او را گرم نمى‏كنند و او را حركت نمى‏دهند كه در او مسخ مى‏شوند و رنگ مى‏بازند. 🔹عوامل درونگرایی: 1⃣ ...اين شكست‏ها و ضربه‏هاى بيرون يكى از عوامل درون‏گرايى و عرفان شرق حساب مى‏شود، كه در كنار عوامل ديگر جايگاه خود را دارد. نياز امنيت و آرامش هنگامى كه در بيرون تأمين نشود بايد از خود انسان و از درون او تأمين گردد. همان‏طور كه بدن هنگام كمبود غذاها از خود مايه مى‏گذارد و آب‏ مى‏شود، اين درون‏گرايى هم، آب شدن انسان براى تأمين يك كمبود و يك نياز درونى است. 2⃣ در درون انسان ديدگاه‏ها و صحنه‏ها و جريان‏هايى است زيباتر از ديدگاه‏هاى طبيعت و عميق‏تر از صحنه‏هاى بيرون. آن‏ها كه كليد اين نهان‏خانه را بدست مى‏آورند و با اين زبان آشنا مى‏شوند و به اين دنيا راه مى‏يابند، مشكل مى‏توانند از اين گنج‏ها چشم بپوشند و مشكل مى‏توانند از زبان ديگرى بشنوند و مشكل مى‏توانند دوباره به دنيا بيايند. 🔹روش سازندگی و درگیری: 1⃣ آن‏ها كه سوار حادثه‏ها مى‏شوند و به جاى فرار و بى‏تفاوتى و درگيرى، اين راه چهارم و اين بهره‏بردارى را مى‏شناسند، برداشت‏هاى زيادترى خواهند داشت و در خود به ذلت نخواهند نشست. كه اين پايگاه درونى، تاب تازيانه‏هاى بيرون را ندارد و آخرسر خودش هم فرو خواهد ريخت و در هم خواهد شكست و انسان را به جنون و مرگ خواهد سپرد. 2⃣ زيبايى و وسعت و عمق درون، براى آن‏ها كه با آن كارى را شروع نمى‏كنند و از آن‏جا سكوى پرشى نمى‏سازند، فقط مى‏شود وسيله‏ى سرگرمى‏... آن‏ها كه مى‏خواهند دريچه‏هاى بيشترى از وجود بسته‏ى خويش را بگشايند... بايد پس از فرار به خويش، از خويش هم فرار كنند. درون ما، سكويى براى پرش، بالى براى پرواز و توشه‏اى براى سفرهاى دراز دارد؛ و نمى‏تواند زندان سيار و قبرستان نزديك و همراه ما باشد. برای خواندن باقی روشهای مرحوم استاد به کتاب، صفحه 299 مراجعه کنید 📚 | ص ۲۹۳ الی ۲۹۹ ↶ روحیه‌ی بعدی: خونسرد و بی‌رگ و بی‌تفاوت 📝 استاد علے صفایے حائرے #⃣ ‌ ╭✤ @Einsad ✤╮
📝 های شما: 🔴 استاد صفایی عزیز! ما توفیق زیارت و ملاقات شمارو نداشتیم ولی کلام شیوا و صوت های والای عرفانی شما چنان مارا مجذوب خود کرده، که انگار پای درس شما نشسته ایم.. چقدر حضورتان در این عصر و زمانه خالیست!! چقدر معارفتان عالیست!! چقدر افق نگاهتان امروز یست!! چقدر ما خالی از معارف و مطالب شمائیم... حیف... ✍🏻 ”بدون نام“ #⃣ شما هم می‌توانید 📝 یا نحوه‌ی آشنایی‌تان با استاد را برای ما بفرستید👇🏻 👤 @ad_einsad ╭✤ @Einsad ✤╮
📜 |🔰نعمتِ اضطرار 🎁از عظمت و عنايت حق اين است كه وقتى مى‏ خواهد به تو چيزى بدهد، به تو اضطرارت را نشان مى‏ دهد تا اگر تو بعدها به مقامى رسيدى، آنها را از خودت ندانى. 🎁به تو نشان مى‏ دهند كه از حقيرترين، پست‏ ترين چيز نمى‏ گذرى. بعد از آن، در تو حالتى شكل مى‏ گيرد كه از تمامى عوالم مى‏ گذرى، در حالى كه تو همان بودى كه از پوست پيازى نمى‏ گذشتى. 🎁آدمى در تجربه‏ هاى زندگى، خودش و ديگران را مى‏ ديد كه بر سر هیچ، دعوا مى‏ كنند، بعد از آن مشاهده مى‏ كند كه خداوند به همين شخص، آن قدر عنايت مى‏ كند كه بهشت را هم نمى‏ بيند. 🎁اين لطف حق است كه تو اضطرارت را بفهمى تا اگر به تو عنايتى شد، تو خودت را صاحب مال ندانى. 🎁<الهى اوقفنى على مراكز اضطرارى>؛ الهى! مرا به آن ريشه‏ هاى اضطرار و بيچارگيم برسان. 🎁اين است كه اگر ما از بعضى چيزها و حالت‏ ها و انس‏ ها محروم شديم و به اضطرار خودمان رسيديم و مضطر شديم، اجابت حق را به دنبال داريم. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۴۲ #⃣ ╭✤ @Einsad ✤╮
📜 |🔰عقل، دل، آگاهی! 💠 ما دل و احساس را منبع شناخت و آگاهى نمى ‏دانيم! 💠 ادبيات ما سرشار از اين حكايتِ عقل گفتا و عشق گفتاست. در حالى كه بين دل و عقل عاشق هيچ درگيرى نيست. 💠 درگيرى ميان عقل فارغ و دل عاشق است. 💠 ما مى ‏خواهيم عشق ابراهيم را با عقل خودمان بسنجيم، در حالى كه عشق ابراهيم را بايد با عقل خودش سنجيد. 💠 هر عقلى اين را مى ‏پذيرد كه مهم را فداى مهم‏تر كن. وقتى ابراهيم در راه مهم‏تر، اسماعيل‏ اش را ذبح مى ‏كند، اين كار، هماهنگ و طبيعى است. 💠 همان طور كه تو پولت را فداى يك كيلو سيب مى‏كنى و يا عمرت را فداى فرزندت. پس عشق و عقل ابراهيم هماهنگ است و تضادى ندارد. 💠 اين تضاد ساختگى به خاطر اين است كه ما جايگاهش را در نظر نمى ‏گيريم و آدم ‏ها را با هم قاطى مى ‏كنيم. 💠 دل، منبع احساس و حب الخير است. 💠 قبل از اين احساس، در انسان شهادتى به وجود مى ‏آيد. اين شهادت همراه حب الخير، در انسان حركت ايجاد مى ‏كند؛ كه «إِنَّهُ عَلَى ذَلِكَ لَشَهِيدٌ وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْر» ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۵۶ #⃣ ╭✤ @Einsad ✤╮
📜 |🔰آنان که از امکانات خود بهره برداری نمی کنند دعایشان مستجاب نمی شود... 🔹 كسى كه خواسته ‏اش و نيازش را احساس كرده و با احساس و با تمام وجودش دعا مى ‏كند، نمى ‏تواند امكانات خود را راكد گذاشته باشد. 🔹 من كه احساس مى ‏كنم بايد به خانه بيايم و كليد هم دارم، پشت در نمى ‏نشينم كه دعا كنم. بايد از تمام امكانات خودم استفاده كنم و آن دم كه كليد شكست و هيچ راهى برايم نبود و يا زمان و فرصتى نداشتم، در اين هنگام عجز، به دعا رو بياورم و حتى در عجزم و در يأسم نااميد نشوم. 🔹 آنها كه از امكانات خود بهره نمى ‏گيرند و با دست و پاى خود راه نمى ‏روند، هنوز نياز خود را باور نكرده ‏اند و احساسى ندارند. 🔹 و اين است كه در روايات هست آنها كه از امكانات خود بهره ‏بردارى نكرده ‏اند دعايشان مستجاب نيست؛ چون اين‏ها در واقع خواسته ‏اى ندارند تا برآورده شود. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۵۳ #⃣ ╭✤ @Einsad ✤╮
📜 |🔰توپ‌ های بزرگ‌ تر ۱. وقتى كه ما بچه‏تر بوديم، مشتاق بازى و توپ بوديم، در انتظار مى‏نشستيم تا ما را به بازى بگيرند، تملق مى‏گفتيم تا راه‏مان بدهند و قهر مى‏كرديم و دور مى‏شديم تا نزديك‏مان كنند، اما همين كه ۲. اما همین که هدفى پيدا مى‏كرديم ديگر به توپ‏ها و بچه‏ها نگاه نمى‏كرديم، حتى اگر دعوت‏مان مى‏كردند مى‏خنديديم و اگر دست‏مان را مى‏كشيدند، نق مى‏زديم و فرار مى‏كرديم. چرا؟ ۳. مگر توپ همان توپ نبود و بازى همان بازى محبوب نبود؟ چرا. اينها همه‏اش همان‏ها بودند، اما ما ديگر آن نبوديم، ما هدفى داشتيم و لباسى به تن كرده بوديم و مهمانى مى‏خواستيم برويم... ۴. آه حالا مى‏فهمم كه چرا خيلى‏ها به توپ‏هاى بزرگ‏تر و كره‏هاى زمين و ماه و خورشيد هم همان طور نگاه مى‏كنند و توپ بازى نمى‏كنند و اسير بازى نمى‏شوند. اينها كارى دارند و هدفى دارند و اين است كه مشغول نمى‏شوند و سرگرم نمى‏شوند... بازى‏ها براى آواره‏هاست و آنها كه... ۵. آنهایی که جايى دارند و آنها كه كارى دارند و آنها كه به مهمانى دعوت شده‏اند و لباس ضيافت پوشيده‏اند، ديگر با توپ‏ها و با بازيچه‏ها كارى ندارند. اينها نه بازيگرند و نه بازيچه و نه تماشاچى. اينها رهرو هستند و به تحرك‏ها رسيده‏اند و از تنوع‏ها گذشته‏اند. ۶. اينها راه را مى‏بينند و وقت كم را مى‏بينند و اين است كه شب و روز مى‏كوشند و آرام ندارند. ... و این است كه على آن مرد راه، فريادش بلند مى‏شود: «آه مِن قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيق »؛ آه از توشه كم و راه دور ❛❛ عین‌صاد 📚 #⃣ ╭✤ @Einsad ✤╮
📜 |🔰 شناخت، عقیده، حرکت ❇️ هر شناختى عقيده ‏اى را به دنبال مى ‏كشد و عقيده ‏ها و عشق ‏ها حركت و كوشش را سبز مى ‏كنند. ❇️ هنگامى كه انسان عظمت خود را شناخت، به كم قانع نمى ‏شود و حتى به بهشت دلخوش نمى ‏گردد، كه: «رضوان من اللَّه اكبر». ❇️ هنگامى كه وسعت هستى را شناخت و دورى راه را شناخت، در تنگناى يك مرحله نمى ‏ماند و آرام پيش نمى ‏رود. ❇️ هنگامى كه دنيا را يك راه ديد، در آن نمى ‏ايستد و هنگامى كه آن را كلاس ديد، از آن درس مى ‏گيرد و هنگامى كه آن را كوره ديد، از دردهايش عقده نمى ‏آورد. ❇️ هنگامى كه كارش را شناخت، بى ‏كار نمى ‏نشيند. ❇️ هنگامى كه جهتش را شناخت ديگر كند نمى ‏رود و درنگ نمى ‏كند؛ چون در كاروانِ متحركِ هستى، ركود و درنگ، كمتر از عقب گرد نيست و عقب گرد جز تنهايى نيست و تنهايى در راه و در كوير هستى جز هلاكت نيست. ❇️ بر پايه ‏ى اين شناخت ‏ها و اين عقيده ‏ها بارهاى سنگين تكليف قرار مى ‏گيرد. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۷۹ #⃣ 🔺 ما را در دیگر شبکه های اجتماعی 👉🏻 دنبال کنید. ╭✤ @Einsad ✤╮
📜 |🔰 اسير حرف ها نباش 🔹آزادى از اسارت ‏ها با شناخت عظمت انسان و شناخت وسعت هستى و شناخت ‏هاى ديگر بدست مى آيد. من كه تا ديروز اسير توپ‏ها و عروسك ‏هايم بودم امروز از آن‏ها بيزارم؛ چون به وسعتى رسيده ‏ام و چون عظمت خودم را يافته ‏ام و بزرگى خودم را شناخته ‏ام. 🔹براى ميزان و سنجش، نيروى عقل هست؛ و براى اطمينان بيشتر مى ‏توان با ميزان‏هاى ديگر مشاوره كرد و از فكر و عقل، از ارزيابى و سنجش آن‏ها بهره ‏مند شد. 🔹در هنگام مشورت نبايد اسير برداشت‏ها و حرف‏ها بود، بايد ملاك‏ها را بدست آورد و بايد از اطلاعات و آگاهى ‏هاى ديگران بهره ‏مند شد و آن‏ها را سنجيد و سپس انتخاب كرد.مشورت، چشم خود را كور كردن نيست، بلكه از چراغ ‏هاى ديگر بهره گرفتن است. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۳۱ #⃣ 🔺 ما را در دیگر شبکه های اجتماعی 👉🏻 دنبال کنید. ╭✤ @Einsad ✤╮
📜 |🔰 ظرفیت، برای حرکت 👥 گاهی اوقات، انسان، فکر بزرگ دارد، ولی خودش از فکرش بزرگ‏تر است. در نتیجه، فکرهای بزرگ، او را خُرد نمی ‏کند. 👥 گاهی حتی احساس عقب ‏ماندگی، باعث پیشرفت است. انسان می داند عقب افتاده است ولی این عقب ‏ماندگی باعث حرکتش می شود. 👥 انگار وسیله و مرکبی با قدرت حرکت بالا زیر پایش است که هرچه گاز دهد، سرعتش بیشتر می شود. در نتیجه هرچه بیشتر خودش را عقب افتاده بداند، بیشتر گاز می ‏دهد و بیشتر پیش می رود. 👥 یک موقع هیچ مرکبی ندارد؛ در چاله هم افتاده و رفیقان هم همه رفته اند؛ احساس عقب افتادگی چه نتیجه ‏ای برایش دارد؟ 👥 مگر اینکه او بزرگ‏تر از این احساس باشد و بتواند این احساس را به یک عمل تبدیل کند و با آن، مرکبی بسازد تا به هدف برسد. 👥 دور هم جمع شدن و فقط مطلب شنیدن، ما را به جایی نمی رساند. ما تا حرکت نکنیم، به جایی نمی ‏رسیم. 👥 یکی از مشکلات ما این است که مطالبی را می دانیم، ولی نمی توانیم به آنها عمل کنیم. دلیلش این است که عشق به بردن بار هست، ولی بار را نمی توانیم تحمل کنیم و بیش از ظرفیت ماست. 👥 این است که هرچه هم دور هم جمع شویم، مطالب هم روشن شود، بارها هم دسته ‏بندی شود، بدانیم که این بارها را باید برداشت، عشق به برداشتن هم داشته باشیم، ولی تا تحصیل قدرت نکرده باشیم، بی فایده است. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۱۱۶ #⃣ 🔺 ما را در دیگر شبکه های اجتماعی 👉🏻 دنبال کنید. ╭✤ @Einsad ✤╮
📜 |🔰 دیگر تحمل ندارم! 🔹به همان نسبتى كه ارزش نصرت و هدايت بالا مى ‏رود، طبيعى است كه وسوسه ‏ها و فتنه ‏هاى شياطين هم بيشتر شود و شبهات و نتيجه گيرى ‏هاى غلط از مقدمات موهوم و يا صحيح هم زيادتر گردد. شيطان با بدى كسى كه تو به آن خوبى كرده ‏اى نتيجه مى ‏گيرد، پس ديگر احسان نكن؛ در حالى كه احسان حتى به بدكار بد نيست و بدى در يك مورد دليل تعطيل احسان نيست. با وجود مشكلات در راه، شيطان نتيجه مى ‏گيرد كه بنشين؛ در حالى كه بايد آماده ‏تر شد و برخاست ... 🔹 دقت و بصيرت و مشورت، درمان اين وساوس و شبهات است. خدايا به تو پناه مى ‏بريم و از تو كمك مى ‏خواهيم. 🔹 آن‏جا كه تو با هدايت خدا به پيمان و عهد او درآمدى، ناچارى كه تمامى‏ تعهدات او را به عهده بگيرى و تمامى قرارهاى او را دنبال باشى و اين تعهد از متن عهد و عبوديت برخاسته و اين تكليف در اين سرزمين ايمان و هجرت و جهاد، ريشه دوانده. مهم اين است كه بايد اين بار را مستانه، مستانه ‏ى مستانه، با تمامى عشق و با تمامى اشتياق برداشت و اگر افّ بگويى و اگر از ناراحتى ‏ها بگويى از ولايت خارج شده ‏اى. اين كه من خسته شده ‏ام و نمى ‏كشم و اين كه پر شده ‏ام و تحمل ندارم، حرف ‏هاى كسانى است كه جبران و عنايت خدا را در نظر نمى ‏گيرند و بازسازى و لطف و انس و گفت و گوى او را به حساب نمى ‏آورند. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۴۵ #⃣ 🔺 ما را در دیگر شبکه های اجتماعی 👉🏻 دنبال کنید. ╭✤ @Einsad ✤╮
📜 |🔰 ماندن در راه، کم از عقبگرد نیست... 🔸می گوییم اگر در سلوک، معاصی را ترک کنیم و طاعات را بیاوریم نجات خواهیم داشت. 🔸ولی حقیقت این است که انسان حتی با طی کردن تمام این مراحل، تازه متقی می شود و متقی اگر به احسان هم برسد تازه به قرب رحمت حق رسیده است. و در قرب رحمت حق، احتمال ابتعاد و دوری و انتکاث و عقبگرد و بازگشت وجود دارد. 🔸باید این ایمنی را از خود دور بداریم که اگر به درجه ای رسیدیم جزو ثوابت می مانیم. این طور نیست! که ماندن در راه، کم از عقبگرد نیست! کسی که در یک کلاس می ماند، به این معنا نیست که در همان کلاس باقی مانده است. در کاروانی که در حال حرکت است، توقف و ماندن، از دست رفتن و به دست گرگ ها افتادن است. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۶۹ #⃣ 👤: @ad_Einsad
📜 |🔰شیطان هم کشف و شهود داشت! ▫️ما چون احاطه نداریم و محدودیم، می خواهیم همه عالم را در دقیقه ای خلاصه کنیم. ▫️ حقیقت این است که کسانی که چشم خدا را پیدا می کنند باید رحمت و رافت او را هم پیدا کنند. ▫️وقتی فهمیدیم کسی مبتلاست تازه تکلیفمان سنگین تر می شود! ▫️ما خیال می کنیم کشف و شهود، افتخار ماست. همان طور که نعمت ها را افتخار می دانیم. ▫️به خیالمان دری باز شده و ما آدم شده ایم! ▫️در حالی که این در برای شیطان در آسمان هفتم هم باز شد، در بهشت نشست و خوابید و بلند شد. این که مسئله ای نیست! ▫️دلی که به اندازه دنیاست، نمی تواند کارهایی را که به اندازه تمامی عوالم است تحمل کند. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۱۱۶ #⃣ 👤: @ad_Einsad
📜 |🔰 حرف های بی ثمر 🗣 اگر خودمان را نقد بزنیم و از خودمان بیلان بگیریم، می بینیم در قسمت روحی واقعاً بی باریم. 🗣 بیدار شده ایم و عشق داریم، ولی همین ‌‏طور مانده ایم. 🗣 در جمع ها در زمینه های مختلف حرف هایی زده شده است؛ در اقتصاد، تربیت و مسائل دیگر؛ باید بنا بگذاریم که حرف های اولی را انجام دهیم. 🗣 به مابقی حرف ها کار نداشته باشیم. هر حرف جدیدی که می شنویم، ببینیم اگر حرف های اولی اجرا شده است، سراغ مطالب بعدی برویم، اما اگر حرفی زده شده، ولی انجام نشده، همان را اجرا کنیم. 🗣 بنا بگذاریم همان هایی که یافتیم را عملی کنیم. ببینید با این برنامه هر روز چقدر جلو می آییم. 🗣 این مسائل باید همگام با هم تنظیم شود. گوش دادن به حرفهای قشنگ و فکرهای بزرگ، مادامی که پای حرکت به سوی آنها را در خودمان ایجاد نکرده باشیم، گناه است.چون به جای اینکه ما را پیش ببرد، خُردمان می‏ کند. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۱۱۴ #⃣ | عضو شوید 👉🏻 👤: @ad_Einsad
📜 |🔰آن‏جا كه رشته‏ ى ولايت گسسته شود، هر كدام براى شكستن ديگرى كافى هستيم و نياز به دشمن خارج نيست... 🔳 آن‏چه در برابر كفر و فتنه و فساد آن، نيرومند مى‏ ايستد، ايمانى است كه به قدرت تبديل شده و به محبت و ولايت و به سرپرستى و ولايت گره خورده است. مادام كه ايمان به ولايت مبدل نشود، نيروى جلوگير و مصلح نخواهد بود. 🔳 اگر ما چهار نفر هر كدام از ليوان خودش دفاع و حفاظت كند، پس هر ليوان يك محافظ بيشتر نخواهد داشت؛ اما اگر هركس از همه ‏ى ليوان‏ ها حفاظت نمايد، پس هر ليوان چهار محافظ خواهد داشت و هر خانه و هر فرزند و هر خانواده محافظ هاى زيادترى خواهند داشت. و همين باعث قدرت تو و ترس دشمن و نگه‏دارى از مصالح عمومى و كلى خواهد بود. 🔳 آن‏جا كه رشته‏ ى ولايت گسسته شود، هر كدام براى شكستن ديگرى كافى هستيم و نياز به دشمن خارج نيست و آن‏جا كه اين رشته مستحكم گردد و هر كس پاسدار حريم و حرمت تمامى همراهان باشد؛ ناچار هجوم و تجاوز و تعارضى نخواهد بود؛ كه اهل كفر به خاطر منافع درگير مى‏شوند. و با فقدان منافع، و با ابهام منافع درگيرى آغاز نمى‏ شود و بر مصالح هجومى نمى ‏رود. اصل نصرت، از اين ريشه‏ ها تغذيه مى‏ كند و اصل ولايت تا اين حد گسترده است. 🔳 پس آن‏جايى كه از تو كمك بخواهند و از تو دعوت كنند و حفاظت از مصالح و دفع فتنه را طالب باشند، نمى ‏توانى كوتاهى كنى و نمى‏ توانى چشم و گوش ببندى. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۴۱ #⃣ | عضو شوید 👉🏻 👤: @ad_Einsad
📜 |🔰 دین از غربت انسان شکل می‌ گیرد... 🔸وقتی بحث از آینده و از ارتباط می‏ شود، خیال می‏ کنیم چون دین به سبب حیرت شروع شده و علم حیرت ‏زداست، پس دین در آینده جایی ندارد؛ درحالیکه دین از غربت انسان شکل می‏ گیرد. آدمی، بزرگ‏تر از این زندگی است؛ می تواند این دنیا را با یک گام طی ‏کند. 🔸 ارتباطات پیشرفته، این گام را سریعتر می ‏کند. من که پا ندارم به آن دیوار برسم و دو روز باید بغلتم، اگر توانا باشم در یک لحظه می ‏رسم. پس نیاز به دین، به مراتب بیشتر می‏ شود؛ چراکه با پیشرفت علم، توقع جدیدی در انسان پدید می‏ آید. 🔸با این نگاه، بحث «انتظار ما از دین» با «احتیاج ما به دین» جایش عوض می ‏شود؛ کسی که دین را نمی ‏خواهد و در را به روی دین بسته است، انتظاری از دین ندارد و طرح مسئله انتظار از دین در برابر او بی معناست؛ ولی اینکه چه نیازی به دین دارد، یک واقعیت است که نمی ‏شود از آن چشم پوشید. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۹۸ #⃣ | عضو شوید 👉🏻 👤: @ad_Einsad
📜 |🔰 رفاه حیوانی! 💎 بر فرض كه ما به ثروت ها و لذت ‏ها برسيم و در هر دقيقه چند ميليون تومان به چنگ بياوريم. 💎 اين همه ثروت و لذت در ما چه استعدادى را زياد مى‏كند؟ 💎 اين ما هستيم كه ثروت ‏ها را زياد كرده‏ ايم اما ثروت ‏ها، چه؟ فقط نيروى ما را مصرف‏ كرده ‏اند و روى هم جمع شده‏ اند. 💎 بر فرض اين ثروت ها به ما رفاه و آسايشى بدهند اما بيشتر از اين‏ها از ما گرفته ‏اند. 💎 ما براى رفاه به اين همه استعداد نياز نداشتيم. ما براى رفاه به انسان بودن نياز نداشتيم. 💎 يك زنبور عسل به رفاه در سطح عالى ‏ترى رسيده بدون اين كه اين همه استعداد داشته باشد. بدون اين كه از فكر، عقل، اختيار، وجدان و فرقان برخوردار باشد. 💎 [حیوانات] لباسشان همراهشان است و خوراكشان دم دستشان و هيچ گاه خودكشى هم نكرده ‏اند، زيرا خودآگاهى نداشته ‏اند. 💎 عبوديت در راه نفس و خلق و دنيا و شيطان، چيزى جز از دست رفتن و چيزى جز خسارت نيست.بندگىِ اين‏ها اسارت است و بندگىِ حق، آزادى است. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۷۷ #⃣ | عضو شوید 👉🏻 👤: @ad_Einsad
📜 |🔰 تکرارِ زنده ماندن 🍃 آنها كه ضربه مى‏ خورند، با همين ضربه‏ها درون گرا مى شوند. 🍃 آنها كه به پيروزى مى رسند و غنيمت‏ ها را به چنگ مى ‏آورند و ثروت‏ها را جمع مى‏كنند، در كنار اتراف و تجمل و باده‏ ى پيروزى، در كنار شور شب‏ها و جلوه ‏ى روزها، به خستگى و وازدگى مى‏ رسند. 🍃آنها كه چيزى ندارند براى زندگى خويش دليل‏هايى دارند كه بمانند و باغشان را بكارند و رقص گندم زار را ببينند و بارش آب را بر شاليزار جشن بگيرند و روز ميوه چينى در غوغاى شلوغ و فريادهاى مستانه ‏ى دخترها و پسرها، هميشه خوش باشند. 🍃اينها دليل‏هاى زيادى براى زنده ماندن و زندگى كردن دارند ... 🍃 اما آن كس كه تمام اين تكرارها را تجربه كرده و با تلاوت تكرار، روز و شب را گذرانده، او ديگر چه دليلى براى زنده ماندن دارد؟ راستى او چرا زنده بماند؟ 🍃انسان همراه تجمل و اتراف به وازدگى و خستگى مى ‏رسد. و بى‏ دردى، مى‏ شود عامل تنوع طلبى او. 🍃آنها كه تحركى ندارند تنوع طلب خواهند شد، گرچه تنوع ‏ها هم براى اينها گره گشا نخواهد ماند كه انسان براى هميشه فريب نخواهد خورد. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۳۰ #⃣ | عضو شوید 👉🏻 👤: @ad_Einsad
📜 |🔰 ایمان سرد ❇️ براى سازندگى و تربيت بايد از اعماق شروع كرد. هنگامى كه مى‏ خواهيم رفتار و گفتار كسى را عوض كنيم، هنگامى كه مى‏ خواهيم‏ لباس كسى را دگرگون كنيم، بايد پيش از اين مرحله، عشق ‏ها و علاقه‏ هايش را عوض كنيم و ناچار شناخت ‏هايش را و ناچار فكرهايش را، كه ادامه‏ ى تفكر، شناخت است و ادامه‏ ى شناخت، عشق و ادامه‏ ى عشق، عمل. ❇️ ما عاشق آفريده شده ‏ايم فقط معشوق‏ ها را انتخاب مى‏كنيم و براى اين انتخاب است كه بايد آن ‏ها را بسنجيم كه چه مى ‏دهند و چه مى‏ گيرند. ❇️ با اين روش نتيجه ‏هاى سريع ‏ترى بدست مى ‏آيد. اگر فقط لباس كسى را عوض كرديم و چادر بر سرش انداختيم و نمازخوانش نموديم و با شعارها و تلقين ‏ها و يا تشويق‏ ها و تهديد ها، داغش كرديم، بدون اين كه از درون روشنش كرده باشيم و عشقى در نهادش گذاشته باشيم، ناچار در محيطى ديگر سرد مى ‏شود و يخ مى ‏زند؛ همان‏ طور كه آهن تفتيده در محيط ديگر، سرد و سخت مى‏شود. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۴۴ #⃣ 👤: @ad_einsad
📜 |🔰 حجاب و پاکیِ دل 🔍مسأله اين نيست كه من پاكم، مسأله اين است كه اگر كسى با عمل من گنديد، ناچار گند او به من هم سرايت مى ‏كند، كه من در جامعه ‏ى مرتبط زندگى مى ‏كنم. 🔍 مسأله اين است كه من از محدوده ‏ى حصارها و ديوارهاى من و خودم گذشته ‏ام و در من تمام خلق گنجانده شده و عشق آنها در دل من هم نشسته است. 🔍مادرهايى كه داروهاى سمى را از دسترس بچه ‏هاى فضول دور نگه مى ‏دارند، از همين عشق سرشار شده ‏اند و اين است كه بريز و بپاش نمى ‏كنند. 🔍اين عشق و آن ارتباط و پيوستگى، اين دو عامل مانع اين است كه تو به گنديدگى و آلودگى ديگران بى ‏اعتنا باشى؛ كه در هستى نظام يافته و در جامعه ‏ى مرتبط نمى ‏توان ولنگار و بى ‏تفاوت بود. 🔍 پاكى دل، ناچار پاكى عمل را به دنبال خواهد آورد، كه درخت زنده بار خواهد داد و دل پاك، عمل پاك خواهد آورد. 🔍اما كنجكاوى ‏ها، هنگامى از درون با شناخت‏ها و بينش ‏ها، ارضاء شده باشد، آنوقت نبايد از بيرون، تحريك ‏ها در ميان باشند و سنگ ‏ها مانع حركت شوند. 🔍 آنچه كنجكاوى را تحريك مى ‏كند، همان به خويش خواندن ‏هاست،چه در حجاب و چه بدون حجاب! 🔍كنجكاوى هنگامى بيشتر خواهد بود كه، جلوى استعدادها را گرفته باشند، اما اگر رهبرى كرده باشند و جهت داده باشند، ديگر مسأله ‏اى نيست. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۴۲ #⃣ 👤: @ad_Einsad
📜 |🔰 مبارزه ی پیچیده ⚔️از پيش براى بستن درهاى خانه ‏ى اهل بيت، چه در زمينه ‏ى عرفان و زهد و چه در زمينه ‏ى فقه و حديث، برنامه ريزى ‏هايى شده بود. ⚔️مأمون با ترجمه ‏ى كتاب ‏هايى فلسفى و طرح مباحث كلامى و مناظره، يك جبهه ‏ى ديگرى را باز كرد كه مى ‏خواست حساب شده، خانه امامت را محصور كند و امام را ذليل سازد. ⚔️برخوردى كه هارون با امام كاظم (علیه السلام)و خاندان علوى داشت، آنقدر شديد بود كه به حساب آن‏ها بايد كار يكسره مى ‏شد ولى ريشه ‏هاى محكمى كه از سجاد و باقر و صادق (عليهم السلام) آبيارى شده بودند با اين شدت ‏ها به رشد زيادتر رسيد. ⚔️پول ‏هاى زيادى كه براى حضرت كاظم(علیه السلام) مى ‏رسيد و وجوهاتى كه در نزد وكلاى او جمع شده بود، از اين رشد حكايت مى ‏كند، بى ‏جهت نبود كه بسيارى از وكلاى حضرت موسى كاظم(علیه السلام) به وقف رو آوردند و منكر وفات حضرت شدند و امامت على بن موسى الرضا(علیه السلام) را انكار كردند. ⚔️هارون، امام كاظم (علیه السلام) را در زندان نگه مى ‏دارد و مأمون حضرت رضا را به مرو مى ‏كشاند و در كنار خويش محصور نگه مى ‏دارد و با پنبه سر مى ‏برد و پنهانى حضرت را به شهادت مى ‏رساند تا جايى كه بعضى از علماى شيعه خيال مى ‏كنند كه مأمون، حضرت را شهيد نكرده؛ چون خود به سر و سينه مى ‏زده و حضرت را جانشين خود مى ‏دانسته است. ⚔️مى ‏بينى كه چقدر مبارزه پيچيده شده و چگونه دشمن به روش ‏هاى تازه روى آورده و چگونه طرح ‏ها با كمك يكديگر شكل مى ‏گيرند و ميخ و نعل مى ‏شوند؟! ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۲۱۵ #⃣ 👤: @ad_Einsad
📜 |🔰 انفاقِ احمقانه 🔹کسانی که چیزی در دست فقیر می ‌‏گذارند، در واقع با «او» معامله می‌ کنند. 🔹 ما حقیقت‌ ها را مسخ کردیم و شکلک درمی‌ ‏آوریم! یک لقمه نان و پنیر به طرف می‌ ‏دهیم و خیال می‌ کنیم او را خریده ‏ایم! 🔹از خود نمی ‏پرسیم که از چه کسی به فقیر می‌‏دهیم؟ اگر فکر می‌ کنیم از خودمان به فقیر می‌ ‏دهیم که با چنین فکری، احمقیم و ضرر کرده‌ ایم و باخته‌ ایم! 🔹 اما اگر از «او» به خودش می‌ ‏دهیم که دیگر باد کردن ندارد؛ بلکه این فقیر است که بر ما منّت دارد! 🔹این خلق است که بر تو منّت دارد و آب را در وجود تو به جریان انداخته است تا آن تغوط ‏ها و کثافت ‏هایی را که شیطان در وجود تو ریخته، پاک ‏کند. 🔹مادر خیال می‌‏کند اوست که به بچه شیر می‌ ‏دهد؛ حال‌آنکه این بچه است که شیر را به سینه مادر می‌ ‏آورد. اگر بچه نباشد، شیری هم در سینه‌ ها نیست؛ اگر هم شیری آمد، مفید نیست، بلکه غده چرکین می ‏شود که باید مثل دمل بزنند و خلاصش کنند. 🔹ما بسیار فریب می‌ خوریم! آن‌طور که ما انفاق می‌ کنیم، یا غرور در ما می‌‏آید یا بت ساختن که هر دو کمبودی در ماست. 🔹 کسی که می ‏خواهد نیازی را برطرف کند، باید به‌ گونه ‏ای باشد که آن فقیر و نیازمند، شکسته، ذلیل، متملق، اسیر و بت ‏پرست نگردد! کسی هم که انفاق می‌ ‏کند، اسیر غرور نشود؛ نه منت بگذارد و نه باد بیاورد؛ بداند از چه کسی به چه کسی می ‏دهد و دستش به دست چه کسی می ‏رسد. اگر بداند وقتی با او دست داد، دست او بالاتر از دست خودش است، دیگر غرورش می ‏شکند. ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۴۸ #⃣ 👤: @ad_Einsad