┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
#یک_آیه، یک داستان
بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ
وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ
ﺑﻠﻜﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻭﺿﻊ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﻴﻨﺎﺳﺖ. ﻫﺮ ﭼﻨﺪ [ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮﺟﻴﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺶ] ﺑﻬﺎﻧﻪﻫﺎ ﺑﺘﺮﺍﺷﺪ
(قیامة/١٤و١۵)
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر...
امتحاناتی که هر هفته میگرفت و هر کسی باید برگهی خودش را تصحیح میکرد، آن هم نه در کلاس، در خانه، دور از چشم همه!
☘ اولین باری که برگهیی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم.
نمیدانم ترس بود یا عذاب وجدان، هرچه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم.
فردای آن روز در کلاس فهمیدم همه بیست شدهاند به جز من! به جز من که از خودم غلط گرفته بودم.
من نمیخواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم.
بعد از هر امتحان آنقدر تمرین میکردم تا در امتحان بعدی نمرهی بهتری بگیرم.
🍁 مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید.
امتحان که تمام شد، معلم برگهها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت.
چهرهی هم کلاسهایم دیدنی بود.
آن ها فکر میکردند این امتحان را هم مثل همهی امتحانات دیگر خودشان تصحیح میکنند.
اما این بار فرق داشت.
این بار قرار بود حقیقت مشخص شود.
⏪ فردای آن روز وقتی معلم نمرهها را خواند، فقط من بیست شدم؛ چون بر خلاف دیگران از خودم غلط میگرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمیکردم و خودم را فریب نمیدادم. 😊
🌷 زندگی پر از امتحان است.
خیلی از ما انسانها اشتباهاتمان را نادیده میگیریم و خودمان را فریب میدهیم.
اما یک روز برگهی امتحانمان دست معلم میافتد.
باید برای آن روز آماده باشیم. 👌
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈