eitaa logo
دوستانه
360 دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
12.2هزار ویدیو
346 فایل
بشتابیم سحر نزدیک است. *کپی مطالب با ذکر صلوات برای ظهور، آزاد است*
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از منگنه‌چی انتخاباتی
🔹 «زنانه با نامزدهای انتخابات» 🌿 . زنی خانه‌دار، فعال، تحصیل‌کرده. 🌿من زنانی را می‌بینم که در کنار همسرانشان روزهای خوشی تجربه نمی‌کنند. 🌿من نیستم؛ اما می‌خواهم به جای شعارهای توخالی، مردان بد، خود را مواجه با قانون بدانند و نظام خانواده‌ام، حفظ شود. 🌿من یک زن هستم و زن بودن نامزدها برایم عجیب نیست! من یک زن هستم و مشکل مرا نه رفتن حل می‌کند، نه بی روسری گشتن. 🌿مشکل من رسیدن پیامک تذکر بی‌حجابی نیست، مشکل من بیکاری همسرم است. 🌿مشکل من این است که دلم می‌خواهد فرزند داشته باشم؛ اما به‌خاطر وضع از این نعمت بزرگ محرومم. 🌿مشکل من داشتن خودم نیست، کارخانه‌ی شهرمان تعطیل شده و جوانان کوچ کرده‌اند. 🌿مشکل من نیست، اتفاقاً من می‌خواهم از زنانی که من و همسر و پسرجوانم را تهدید می‌کنند، گله کنم. 🌿من زن هستم و می‌دانم اولین کسی که در ایران، مطالعات زنان وابسته به حکومت تشکیل داد، رهبرم بود که در سال‌های ریاست جمهوری‌اش، این کار را کرد؛ اما عده‌ای بازیگر هر چهار سال، مرا به سخره می‌گیرند و به اسم من، برای خودشان می‌خرند. من یک در ایران اسلامی‌ام هستم و از همه‌ی این خباثت‌ها و شعارزدگی ها خسته‌ام. 🌿من از تمام نامزدهایی که به جفا به اسم من، به کام خودشان رأی می‌خرند، شاکی‌ام‌. 🌿یکی بیاید حالی بعضی نامزدها کند که اگر مردید، برای مردان، ایجاد اشتغال کنید و کارگرها را دریابید. ما زن‌ها با همان روسری، و در کنار همسر و فرزندانمان، بیشتر حس داریم و گوشمان از این شعارها پر است. 🔹@mangenechi_2
هدایت شده از منگنه‌چی
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ دیروز ما شادی کردیم، مثل میلیون‌ها نفر دیگر. خیلی هم شاد بودیم، طوری که از خوشحالی در پوستمان نمی‌گنجیدیم‌ انگار پرنده‌ی روح بخواهد بال بزند و جا نداشته باشد. 😃 اما فیلم‌ها و عکس‌ها را نگاه کن. ما بلد بودیم‌ چه‌طور شادی کنیم. ما مستانه شادی نمی‌کنیم. ما «بی خدا» شادی‌ نمی‌کنیم. برخلاف چهار سال پیش، نه کسی رقصید، نه شراب نوشید، نه... ما یادمان است خدا در همین نزدیکی است «و ان الله لایحب الفرحین» ما شعر خواندیم، هلهله کردیم، بالا و پایین پریدیم، پیام تبریک فرستادیم، فیلم و عکس منتشر کردیم، اما حرام مرتکب نشدیم. این هنر ما نیست‌، این شیوه‌ی اسلام است. همان شیوه که باعث شد همین منتخب مردم، بگوید: «اگر با توهین به‌ من، مشکلات مردم حل می‌شود، خب توهین کنید.» سال‌هاست فریاد می‌کنیم: «می‌شود باخدا شاد بود». این بار، فقط گوشه‌ای را نشان دادیم. ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ 🔗 ╔═.🌼༺.════╗ @mangenechi ╚════.🌼༺.═╝
هدایت شده از منگنه‌چی
┄┅◈✨🔸✨◈┅┄ ✨ کرونایی بمانیم! ✨ دو سال پیش از این، وقتی می‌خواستی عروسی بگیری، آن‌قدر از مصیبت دعوت مهمان و هزینه‌ی تالار در گوشت خوانده می‌شد که کم کم احساس نیاز به همسر هم حتی از بین می رفت و از درون می خشکید! ☹️ امثال ما حتی کم کم داشتیم فکر می‌کردیم بهتر است مزاحم جناب ملک‌الموت هم نشویم! چون اگر قرار باشد هزینه‌های ترحیم و شب اول و سوم و هفتم و چهلم را بگذرانیم، چه بسا خود ایشان از ستاندن جان ما انصراف دهند و بفرمایند: «خب چه کاری است؟! زنده‌ات با هزینه‌ی ایاب و ذهاب و لباس و اسکان، کم‌هزینه‌تر است!!» 😁 یا مثلاً اگر کسی گوشه‌ی صورتش را می‌پوشاند، سریع هفت هشت ده تا انگ ضد هنجار و امّل و بدبین به مردها و این‌جور حرف‌ها صاف می‌خورد توی صورتش. 😖 اما خب حالا به مدد این ویروس منحوس، خیلی از این اتفاق‌ها تغییر کرده‌اند؛ مثلاً شاید باورش سخت باشد، اما خیلی از بزرگان از دنیا رفتند ولی حتی زحمت رفت و آمد به تشییع جنازه هم بر دوش مردم نگذاشتند. عروسی هم که الی ماشاءلله زیاد شد. 😃 مثلاً تعداد زیادی از اقوام ما از ترس تمام شدن کرونا، در عرض شش ماه به خانه‌ی بخت رفتند. مرغ‌ها قاتی خروس‌ها و خروس‌ها قاتی مرغ‌ها شدند. از شما چه پنهان که تعدادی‌شان حتی در همین ایام جوجه‌دار هم شدند 😍 که خدا بهشان ببخشد. تازه همسایه‌ی کنار دستمان، با اینکه کل صورت و مافیهایش را با هزار عمل و تتو کلی گرگون کرده و از اساس، حالی به آن داده، حالا یک پارچه‌ی یک وجبی سی هزار تومانی، روی دماغ عملی و لب پروتزی‌اش می‌گذارد؛ اصلاً هم نگران نیست که کسی به او «عقب‌مانده» ببندد یا اینکه دماغی را که ده میلیون خرجش کرده، نمی‌بیند. تازه هیچ کس هم نه به آن‌ها که مراسم نگرفتند انگ نداری و خساست زد، نه به آن‌ها که ماسک زدند، انگ از مد عقب افتادن. الغرض، کرونا جان خیلی از عزیزان ما را گرفت 😔 که خدایش نبخشد. اما انصافاً قدمی بزرگ در اصلاح سبک زندگی ما برداشت. کاش حالا که این قدم‌های بلند برداشته شده، قدرشان را بدانیم و دوباره سر خانه‌ی اول برنگردیم! کاش بعضی آداب و رسوم ما کرونایی بماند! ┄┅◈✨🔸✨◈┅┄ 🔗 ╔═🔸✨◈═════╗ @mangenechi ╚═════🔸✨◈═╝
هدایت شده از منگنه‌چی
🌼🍂 قدیم برخلاف حالای بعضی خانواده‌ها، پدر فقط یک عابر بانک نبود؛ یا هیولایی که مادر هرجا کم می‌آورد، بچه‌ها را از کتکش بترساند. قدیم‌ها پدر از در که می‌آمد، می‌شد شمع خانه. بچه‌ها و همسر، دورش جمع می‌شدند. نه یکی، نه دوتا، شش تا، پنج تا، هشت‌تا! بچه‌ها، دور پدر جمع می‌شدند و پدر شام را کنارشان می‌خورد. بعد فیتیله‌ی چراغ گردسوز را پایین می‌کشیدند و تازه بزم آغاز می‌شد. پدرِ با ابهت روز، تبدیل می‌شد به قصه‌گوی شب. قصه‌های شاهنامه، حمله‌ی حیدری، منتهی الامال. قصه‌هایی که فقط قصه نبودند، پر بودند از رمز و راز زندگی. پدر آن روزها، معلم بی‌چوب بچه‌ها بود. بچه‌ها دور پدر عشق می‌کردند و همین طور که ابهتش، آن‌ها را گرفته بود، در قلبشان چراغ مهر به پدر روشن بود. قدیم‌ها، پدر هیولا نبود، اما حرمت داشت. از این سوسول‌بازی‌های حالا خبری نبود، اما جایگاه پدر و مادر طوری بود که بچه اگرچه آن‌ها را رفیق نم‌دانست، اما شفیق می‌دانست. حریم می‌فهمید و کمتر دست از پا خطا می کرد. مادر هم همسرش را آقا صدا می‌زد؛ تا نیامدنش سفره را پهن نمی‌کرد و به بچه‌ها می‌آموخت کسی جلوتر از پدر، حق ندارد دست به غذا بزند. شاید همین‌ها باعث شد یک عده فمنیست از خدا بی‌خبر میان میدان بیایند و به خیال خودشان، دادِ زن را از مردِ مقتدر ایرانی بگیرند. اما رفیق! بیا صادق باشیم من و تو خوب می‌دانیم شانه‌های مرد مقتدر، هزار بار بیشتر از رنگ و لعاب و فمنیست و کودک‌سالاری، برای شانه‌های لرزان و دستان ظریفمان به کار می‌آمد. این حرف‌ها طرفداری از نیست؛ اما کاش کمی بیشتر به داد اقتدار مردهایمان، به داد غیرت، حس مردانگی و قدرتشان برسیم. حتی تصور دنیایی که در آن مردها هم بلدند با زن‌ها چگونه تا کنند و هم بی‌عشوه و مقتدر مردانگی می‌کنند، شیرین است. دست من و توست که هم به همسرانمان، هم به فرزندانمان، به دختر و به پسر، یاد بدهیم چگونه بین این دو جمع کنند. 🌼🍂 @mangenechi