🌹استادشهید_مطهری:
یک #ملت زمانی به بلوغ می رسد که #انتخاب کند.
👈 حتی اگر غلط هم انتخاب کند باز هم بهتر از انتخاب نکردن است.
در غیر این صورت آن ملت هیچگاه به #بلوغ نمیرسد و همیشه در معرض #سقوط است.
#انتخابات
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
یکی از راههای رسیدن به بلوغ فکری، مدد گرفتن از شهداست .
احدی با سبک #شهدایی، انتخاب نامطلوب نداشته است.
🌘🕊#شبتون_با_یاد_شهدا🕊🌘
┏━━ °•🖌•°━━┓
@besooyekhodaa
┗━━ °•🖌•°━━┛
#شعبان_المعظم
#ولادت_حضرت_علی_الکبیر_علیه_السلام
#أشبه_الناس_خلقا_و_خلقا_و_منطقا_برسول_الله
✍فرازی از زیارتنامه حضرت مولانا علی الکبیر (علیه السلام):
✨«يا کَرِيمَ النَّفْسِ ، يا کَرِيمَ الْأبِ ، يا کَرِيمَ الْجَدِّ ، إلَي أنْ يتَنَاهَي» (١)
ای آنکه صاحب نفسی کریم و بزرگوار هستی! ای آنکه پدر و جدّت تا به انتهای خاندانت همگی کریم و بزرگوار بوده اند
🔸از القاب مبارک حضرت مولانا علی الکبیر(علیه السلام) همچون جد شریفشان وجود مقدس رسول الله الأكرم (صلی الله علیه وآله) «کریم» است: ✨﴿إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ﴾ (سوره مبارکه تکویرآیه۱۹) (٢)؛ لقبی دالّ بر جامع صفات ممدوح که بر فرد طاهر الأصل و ظاهر الفضل اطلاق شده؛ بزرگواری و نیکوکاری، جوانمردی و مروّت، وفاداری و پرهیزکاری، اعطاء قبل از سوال.. همگی از آثار و تجلیات آن میباشد (۳). از مؤیدات کریم النفس بودن ذاتی حضرت أشبه الناس خَلَقا و خُلقا و مَنطقا برسول الله، علی اکبر (علیه السلام) شهره بودن ایشان به «ناری القری» است (۴)؛ چه آنکه این وصف در خصوص فردی کریم بکار میرود که به جهت هدایت غرباء و مساکین به خوان کِرامتش، آتشی را بر فراز جایگاهی بلند روشن می نماید(۵).
📔منابع
۱. بحار الأنوار ج۱۰۱ ص۲۴۲؛ دانشنامه امام حسين عليه السلام ج۱۲ ص۲۷۵؛ مصباح الزائر ص۱۲۴
۲.مناقب آل أبيطالب ج۱ص۱۳۰
۳.ر.ک به احادیث در باب کَرَم: غرر الحكم ج۱ ص۸۲۲؛ ميزان الحكمة ج۳ ص ۲۶۸۴؛ تحف العقول ج۱ص۲۲۵
۴.فرسان الهیجاء ج۱ ص۴۱۶
۵.مقاتل الطالبيين ص ۸۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوردن برگ درختان در پی کمبود شدید مواد غذایی در غزه😭😭
لعنت به رژیم کودک کش اسرائیل
منشور روحانیت.pdf
13.62M
✅ #منشور_روحانیت (پیام تاریخی و مهم امام خمینی ره خطاب به طلاب و روحانیان)، ۳ اسفند ۱۳۶۷
🔹رهبر انقلاب:
"منشور روحانیت را بخوانید، مکرر بخوانید"
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
┏━━ °•🖌•°━━┓
@besooyekhodaa
┗━━ °•🖌•°━━┛
امروز هیچ دلیل شرعی و عقلی وجود ندارد که اختلاف سلیقه ها و برداشتها و حتی ضعف مدیریتها دلیل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علمای متعهد گردد. ممکن است هر کس در فضای ذهن و ایده های خود نسبت به عملکردها و مدیریتها و سلیقه های دیگران و مسئولین انتقادی داشته باشد، ولی لحن و تعابیر نباید افکار جامعه و آیندگان را از مسیر شناخت دشمنان واقعی و ابرقدرتها که همۀ مشکلات و نارساییها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعی منحرف کند و خدای ناکرده همۀ ضعفها و مشکلات به حساب مدیریت و مسئولین گذاشته شود و از آن تفسیر انحصارطلبی گردد که این عمل کاملاً غیر منصفانه است و اعتبار مسئولین نظام را از بین می برد و زمینه را برای ورود بی تفاوتها و بی دردها به صحنۀ انقلاب آماده می کند
بخشی از منشور روحانیت
┏━━ °•🖌•°━━┓
@besooyekhodaa
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به عالمی نفروشم دمی زحالم را،
که انتظار فرج قیمتی ترین چیز
است:)
💫🌱🌸💫🌱🌸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_اقا
┏━━ °•🖌•°━━┓
@besooyekhodaa
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #کلیپ ؛ #استوری
☂️ وقتی چترت نگاه امام زمان است، بگذار ابر سرنوشت هرچه میخواهد ببارد.
🗓 ۲ روز مانده تا میلاد امام زمان
┏━━ °•🖌•°━━┓
@besooyekhodaa
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا افسرده ای
چرا مضطربی ؟!
امام زمان و داری❤️
#امام_زمان
┏━━ °•🖌•°━━┓
@besooyekhodaa
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موشن_گرافی💐💐💐
بسیار زیبا و تحسین برانگیز
چگونه در سرنوشت خود نقش داریم..
#ساروقی
┏━━ °•🖌•°━━┓
@besooyekhodaa
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ انتظار یعنی قانع نشدن به وضع موجود و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب...
⏳۲ روز مانده به #نیمه_شعبان
#امام_زمان (عج) | #جمعه | #انتخابات
#به_انتظارت_رأی_میدهم
┏━━ °•🖌•°━━┓
@besooyekhodaa
┗━━ °•🖌•°━━┛
هدایت شده از نسیم فقاهت و توحید
﷽| قالتاقها را به مجلس راه ندهید!
شما ملت مبارز قیام کرده قهرمان، حضورتان را برای همیشه در صحنه حفظ کنید؛ معیارهای را دقیقاً بشناسید و دقیقاً رعایت کنید. چند روز دیگر میخواهید نمایندگان مجلس و جاهای دیگر را تعیین کنید، همهجا مراقب باشید آدمهای قالتاق را در این دستگاه پیچیده راه ندهید، ببینید زمام امورتان را به دست چه کسی میسپارید. برادر من! خواهر من! مراقب باش سرنوشتت را به دست که خواهی سپرد. سرنوشت خود و انقلاب و سرنوشت جامعه را.
📚سید محمد حسینی بهشتی، مبانی نظری قانون اساسی، ص۴۸
#انتخابات
🆔 @rkhanjani
هدایت شده از نسیم فقاهت و توحید
تا انتخابات(1)
بیان ضرورت توجه به انتخابات پیش رو :
یک هفته تا انتخابات مانده است . اهمیت انتخابات این دوره از چندین جهت است هم از جهت همزمانی انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری که هر دو تاثیر گذار تعیین کننده و سرنوشت ساز می باشند، هم از جهت فشار پرحجم دشمن مستکبر و منافقین داخلی و خارجی برای منصرف کردن مردم از حضور در این انتخابات،هم از جهت اینکه اولین انتخابات بعد از شورش و اغتشاشات سال گذشته می باشد، و از طرفی در ایامی که جبهه مقاومت در منطقه ،بشدت درگیر مبارزه و جهاد تن به تن و نفس گیر با امریکا وانگلیس و ایادی آنها از جمله مزدوران صهیونیست هستند و این نیاز به حضور حداکثری، همراهی، تقویت و دلگرمی و در میدان بودن مردم دارد.
چند توصیه:
1. یک وظیفه را سرلوحه فعالیت ها و اقدامات خود قرار دهیم توجه به خود و وظایف و تکالیف بر دوشمان در این عرصه خطیر انتخابات
2. احساس مسئولیت و تکلیف نسبت به همه اطرافیان ،همه را توصیه به حضور پرشور کنیم
3. از ابزارهای کوچک وبزرگ در اختیارمان برای تشویق و ترغیب بقیه استفاده کنیم
4. توصیه بر اینکه ید واحده بودن تنها راه نجات کشور ما در همه زمینه هاست
5. نقاط ضعف و ایراد ها و اشکالات موجود، ما و دیگران را به سمت مایوس شدن و دشمن شاد نمودن ننماید
6. وسوسه های شیطانی را در خود و دیگران بخشکانیم راه پیش روی کشور پر از امید و نشاط و نقاط قوت می باشد .
7. تکیه بر نقش آفرینی همه قشر های مردم در مصالح و منافع کشور با حضور یا عدم حضور در انتخابات
8. برنامه های دشمن برای منصرف کردن مردم از انتخابات را با صدای رسا برملا کنیم
9. در انتخاب اصلح بکوشیم هم برای خود هم برای دیگران . در انتخاب اصلح از رای و نظر اقراد صالح و باتجربه و انقلابی استفاده کنیم
به تعبیر شهید بهشتی ره : شما ملت مبارز قیام کرده قهرمان، حضورتان را برای همیشه در صحنه حفظ کنید؛ معیارهای را دقیقاً بشناسید و دقیقاً رعایت کنید. چند روز دیگر میخواهید نمایندگان مجلس و جاهای دیگر را تعیین کنید، همهجا مراقب باشید آدمهای قالتاق را در این دستگاه پیچیده راه ندهید، ببینید زمام امورتان را به دست چه کسی میسپارید. برادر من! خواهر من! مراقب باش سرنوشتت را به دست که خواهی سپرد. سرنوشت خود و انقلاب و سرنوشت جامعه را.( سید محمد حسینی بهشتی، مبانی نظری قانون اساسی، ص48)
رضا خانجانی
@rkhanjani
أیْنَ الْأَقْمَارُ الْمُنِیرَةُ ؟
مگر نمیدانند ...
که بی روی ماهتـ❤️ـان
عیدی در کار نیست؟!
سلام به روی ماهتـ❤️ـ ...
#سلام
┏━━ °•🖌•°━━┓
@besooyekhodaa
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دولت حضور
🔸 مستحضرید كه ائمه (علیهم السلام) عموماً و وجود مبارك ولی عصر خصوصاً، اینها #خلیفه_الله هستند...
اگر مشكلی هست در غیبت ماست نه در غیبت ولی ما!
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
┏━━ °•🖌•°━━┓
@besooyekhodaa
┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊#نماز_مخصوص_شبهای_ایام_البیض
🌺 نماز شب سیزدهم ،چهاردهم وپانزدهم ماه رجب،شعبان ،رمضان که خواندن آن برابرباثواب کامل این ماههاست وتمام گناهان انسان، جزء،شرک آمرزیده میشود.
🌱این فرصتهای طلایی را از دست ندهیم.
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
┏━━ °•🖌•°━━┓
@besooyekhodaa
┗━━ °•🖌•°━━┛
داستان زندگی مادرامام زمان
┏━━ °•🖌•°━━┓
@besooyekhodaa
┗━━ °•🖌•°━━┛
مهدی شناسی
داستان زندگی مادر امام زمان عجل الله
مادر امام زمان عجل الله زندگی بسیار خاصی داشته اند، ایشان بانویی نمونه بوده اند. ایشان را با اسم های ملیکا، ملیکه، نرجس و نرگس می شناسند.
داستان زندگی مادر امام زمان عجل الله
ملیکا (نرگس خاتون) از طرف پدر، دختر ((یشوعا)) فرزند امپراطور روم شرقی بود، و از طرف مادر، نوه ((شمعون)) بود.شمعون از یاران مخصوص حضرت عیسی علیه السلام و وصی او بود.
ملیکا با اینکه در کاخ و با خاندان امپراطوری زندگی می کرد، اما آنچنان پاک و باعفت بود که گویی نسبتی با این خاندان نداشت، بلکه به مادر و خانواده مادری خود رفته و زندگیش از صفا و معنویت و پاکی خاصی برخوردار بود. از این رو نمیخواست با خاندان امپراطوری دنیاپرست ازدواج کند بلکه دوست داشت در یک خانواده پاک و خداپرست، زندگی کند. خداوند او را در این هدف کمک کرد و او را به طور عجیب به خواسته اش رساند.
مراسم ازدواج بانو ملیکا در قصر
وقتی که ملیکا به سن ازدواج رسید، جدش امپراطور روم خواست او را به همسری برادرزاده اش در آورد. با توجه به اینکه کسی نمیتوانست از فرمان امپراطور سرپیچی نماید،امپراطور از طرف برادرزاده اش، از ملیکا خواستگاری کرد و سپس مجلس عقد بسیار با شکوهی ترتیب داد که در آن مجلس،سیصد نفر از برگزیدگان روحانیون و کشیشان مسیحی و هفتصد نفر از افسران و فرماندهان ارتش و چهار هزار نفر از اشراف و معتمدین و ثروتمندان شرکت داشتند.
تشریفات مراسم عقد فراهم شد، روحانیون برجسته مسیحی، کنار تخت با لباس مخصوص، شمعدان به دست، در دوطرف به صف ایستادن و کتاب مقدس انجیل در دست داشتند، همین که انجیل را گشودند که آیات آن را تلاوت کنند، ناگهان زلزله آمد، کاخ لرزید، و هرکسی که روی تخت نشسته بود بر زمین افتاد، خود امپراطور و برادرزاده اش نیز بر زمین افتادند.
ترس و لرز حاضران را فراگرفت، یکی از کشیشان بزرگ به حضور امپراطور آمد و عرض کرد: «این حادثه عجیب، نشانه خشم خدا و علامت پایان یافتن آیین و مراسم است، ما را مرخص فرمایید برویم». امپراطور اعلام ختم مجلس کرد، و همه رفتند.
مدتی گذشت و امپراطور تصمیم گرفت مراسم ازدواج ملیکا را دوباره برگزار کند. دستور داد مجلس را در کاخ، مثل مجلس سابق آراستند، همین که مراسم عقد شروع شد، و کشیشان خواستند عقد را بخوانند، بار دیگر حادثه زلزله رخ داد و همه حاضران پریشان شدند و رنگها پرید و مجلس به هم ریخت و تختها واژگون شد، امپراطور و برادرزاده، از تخت بر زمین افتادند و همه وحشت زده از کاخ بیرون آمدند و به خانههای خود رفتند. امپراطور، بسیار ناراحت شد، در اندوه و فکر فرو رفت و لحظه ای این دو حادثه عجیب را فراموش نمیکرد.
خواب ها و پیام ها به بانو ملیکا
گرچه «ملیکا» با آن طینت پاکی که داشت، خواستار چنین ازدواجی با چنان افرادی نبود، و آرزوی رفتن به خانه ای که پر از صفا و معنویت و خداپرستی باشد میکرد، اما دو حادثه ای که رخ داد، او را نیز غرق در تفکر کرد. با خود میگفت: «سرنوشت من چه خواهد شد، سرانجام کجا خواهم رفت؟ خدایا به من کمک کن و مرا نجات بده…» او همچنان فکر میکرد و اندوهگین بود تا اینکه در شب، خوابش برد، در عالم خواب دید، جدش شمعون همراه حضرت مسیح و یاران مخصوص حضرت مسیح وارد کاخ شدند، ناگهان منبری بسیار با شکوه به جای تخت امپراطور گذاشته شد، سپس دید دوازده نفر که مردانی بسیار خوش سیما و نورانی و زیبا بودند وارد کاخ شدند، در عالم خواب به ملیکا گفته شد:
اینها که وارد شدند، پیامبر اسلام صلی الله و امام علی و امام حسن و امام حسین، امام سجاد،امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام هستند…
ناگهان مشاهده کرد که پیامبر اسلام رو به حضرت مسیح کرد و فرمود: ما به اینجا آمدهایم تا «ملیکا » را از شمعون برای فرزندم «حسن عسکری» خواستگاری کنیم. شمعون از این پیشنهاد بسیار خوشحال شد. آنگاه حضرت محمد(ص) به منبر رفت و خطبه عقد را خواند و «ملیکا» را به عقد امام حسن عسکری (ع) در آورد، و سپس حضرت مسیح و شمعون و یاران حضرت مسیح به این عقد گواهی دادند.
«ملیکا» میگوید: از خواب بیدارشدم ولی ماجرای خواب را به هیچ کس و حتی جدم امپراطور روم نگفتم، تا مبادا به من آسیبی برسانند، ولی شب و روز در فکر این خواب عجیب بودم، و با خود می گفتم من در اینجا، و امام حسن عسکری (ع) در شهری بسیار دور از اینجا، چگونه به خانه او راه مییابم، محبت امام حسن عسکری (ع)، سراسر دلم را گرفته بود تنها به او می اندیشیدم تا اینکه بیمار و رنجور شدم، تمام پزشکان روم را به بالین من آوردند، ولی معالجه آنها بینتیجه ماند، چرا که بیماری من، بیماری جسمی نبود! تا با معالجه آنها، خوب شوم. روزی پدرم که از من ناامید شده بود، به من گفت: آیا هیچ آروزیی داری تا آن را برآورم، گفتم: آرزویم این است که ۰۰۰۰
┏━━ °•🖌•°━━┓
@besooyekhodaa
┗━━ °•🖌•°━━┛
👇داستان زندگی مادر امام زمان عجل الله
قسمت دوم
آرزویم این است که به زندانیان مسلمان که در جنگ، اسیر و دستگیر شده اند سخت نگیرید و آنها را از شکنجه، معاف دارید و آنها را آزاد کنید.
پدرم خواسته مرا برآورد و مجازات و شکنجه بعضی را بخشید، و آنها را آزاد کرد. بسیار خوشحال شدم، از آن به بعد روز به روز حالم بهتر میشد، چهارده شب از این جریان گذشت، شبی در خواب دیدم فاطمه زهرا (س) ، همراه حضرت مریم (س) و بانوان دیگر نزد من آمدند، حضرت مریم به من گفت که این بانو، مادر همسر تو است. بی اختیار به یاد امام حسن عسکری (ع) افتادم، و قلبم فرو ریخت و به حضرت فاطمه (س) عرض کردم: از حسن عسکری گله دارم که سری به من نمی زند دیگر گریه امانم نداد، زار زار گریستم. فاطمه (س) فرمود: اگر میخواهی خدا و حضرت مسیح از تو خشنود شوند، دین اسلام را بپذیر تا چشمت به جمال امام حسن عسکری علیه السلام روشن شود.
گفتم: ای بانوی بزرگ! با تمام وجودم حاضرم كه اسلام را بپذيرم.
آنگاه فاطمه زهرا (سلام الله) مرا به آغوش محبتش گرفت و نوازش داد و فرمود: خوشحال باش! به تو مژده میدهم كه از اين به بعد امام حسن عسکری(ع) به ديدارت خواهد آمد!
از خواب بيدار شدم بسيار خوشحال بودم و همواره شهادت به یکتایی خدا و پيامبری محمد(ص) را به زبان میگفتم،و در انتظار ديدار امام حسن عسكری(ع) بودم تا شب بعد شد، در خواب ديدم امام حسن عسکری(ع) به ديدار من آمد، از ديدار او بسيار خوشحال شدم، گله كردم كه چرا به ديدار من نمیآمدیی با اينكه دلم غرق محبّت تو بود!
فرمود: علت جدایی اين بود كه تو در دين اسلام نبودی، از اين به بعد به ديدار تو خواهم آمد، تا روزی كه خداوند تو را در ظاهر همسر من گرداند. از خواب بيدار شدم، هر شب آن بزرگوار را میديدم، از آن به بعد حالم رو به بهبود میرفت و به لطف خدا سلامتی خود را باز يافتم.
ملیکا همچنان آروز میکرد كه روزی بيايد و از ميان خاندان امپراطور روم دور شود، و از آلودگی دنيا پرستی اين خاندان نجات يابد تا به افتخار و سعادت خدمت در خانه امام حسن علیه السلام برسد. بین مسلمانان و رومیان سالها جنگ بود،گاهی مسلمانان پيروز میشدند و گاهی روميان، طبیعی است كه در جنگ، عدّهاي اسير میشدند. در آن زمان رسم بود كه اسيران را به عنوان غلام و كنيز، می فروختند.
فرمان امام حسن عسکری علیه السلام در خواب به بانو ملیکا
در شبی از شبها حضرت امام حسن عسکری(ع) به خوابش آمد و فرمود: در فلان روز جدت لشگری به جنگ با مسلمانان خواهد فرستاد. تو خود را درميان كنيزان و خدمتگذاران قرار بده به نحوی كه تو را نشناسند و از پی جد خود روانه شو و از فلان راه برو. اين كار را انجام داد. در راه لشگر مسلمانان به آن جمع برخوردند و آنها را اسیر کردند. «ملیکا» وقتی كه همراه عدّهای از بانوان اسير شد، برای اينكه کسی او را نشناسد، خود را نرگس ناميد (كه تلفّظ عربی اش همان نرجس است).
بشر بن سليمان طبق پيشنهاد امام هادی(ع) همان روز معيّن به بغداد آمد، صبح زود كنار پل بغداد رفت، ديد كشتيها رسيدند، و كنيزها را در معرض فروش قرار دادند، در اين هنگام کنیزی را ديد كه دارای آن اوصافی است كه امام هادی(ع) فرموده بود، خريداران اصرار دارند او را بخرند،ولی او مايل نيست كنيز آنها شود.
بُشر جلو آمد و با اجازه فروشنده، نامه امام هادی(ع) را به «نرجس» داد،نرجس تا آن را گشود و خواند، بیاختيار منقلب شد و اشك در چشمانش حلقه زد، در حالی كه گریه شوق گلويش را گرفته بود به صاحبش گفت: مرا حتماً به صاحب اين نامه بفروش.
عمرو بن يزيد، گفت: مانعی ندارد، آنگاه در مورد قيمت او با بُشر بن سليمان صحبت كرد، او به همان مقدار پولی که امام هادی(ع) فرستاده بود، راضی شد.
بُشر میگوید:كنيز را خريدم و با او از آنجا حركت كرديم. او همواره نامه را میبوسید و به چشم میکشید، من از روی تعجب گفتم تو كه هنوز صاحب نامه را نمیشناسی چرا اين قدر نامه را میبوسی؟
گفت: اگر پيامبر(ص) وجانشينان آنان را میشناختی چنين نمیگفتی!» آنگاه داستان خود را از اوّل تا آخر برای من بيان كرد.
رسیدیم به سامرا، و او را به حضور امام هادی(ع) بردم.امام به او خوش آمد گفت و سپس خواهر حکیمه خاتون را خبر کرد و به او فرمود: این است آن بانوی محترمه ای که در انتظار او بودی،
حکیمه او را در آغوش گرفت و به او تبریک گفت. سپس امام هادی(ع) به خواهرش فرمود: او را به خانه ببر و دستورات اسلامی را به او بیاموز.
┏━━ °•🖌•°━━┓
@besooyekhodaa
┗━━ °•🖌•°━━┛