ب سوی نور
ای شهید
حالا فقط
کمی نگاهم کن...
یا که اصلا صدایم کن
#قهرمان...
#شهید_حججی
ب سوی نور
کشش ساحل اگرهست،
چرا کوشش موج،
جذبه ی دیدن تو می کشد از هرطرفم !
#فاضل_نظری
🌿
ب سوی نور
دکتر شریعتی یک جمله ای داشتند تحت این مضمون ، که گاهی آدم ها در ظاهر و صورت عمل و فریضه ای توقف پیدا می کنند یا به قول خودمان گیر می کنند ...
کم هم نمی بینیم، در جامعه و اطراف خودمان این آفت ظاهربینی را
این که الان این جمله را می نویسم
بی تاثیر از این نبوده که برخی از هموطنانمان
این روزها ندای ربنای یک هنرمندی را در فضای مجازی منتشر کرده و دلبستگی هایشان را به حضرت استاد، اظهار کرده و به تمجید و تعریف از ربنای خاصه ایشان می پردازند.
که البته هم اثر بسیار فاخریست
اما داشتم به این فکر می کردم ، ما به صداها دلبسته هستیم؟
یا ندای ربنا و استغاثه وبندگی
و صدا زدن پروردگار را
شبیه کسی شده ایم که قران را میخواند
و نمیداند چه می گوید
چه می خواهد
همین نماز خواندمان
روزه گرفتنمان و ...
این ها را من باب مثال عرض کردم
در لحظه به لحظه زندگی ،تمام اعمال و حوادث روزمره مان درگیر این تشرع و ظاهربینی ها
این گیر افتادن ها ،این سرعت گیرها هستیم و خواهیم بود
کمی حواسمان بیشتر به اصل هاباشد
مسیر و راه مشخص است
اسیر منظره و گل های کنار جاده نشویم
او منتظر ماست...
🌿
ب سوی نور
خدایا
چنان کن که قرآن
در تاریکی شب ها
مونس ما باشد ..
#صحیفه_سجادیه
دعای چهلم و دوم
🌿
ب سوی نور
دیشب که غرق اضطراب و بی قراری به خواب رفته بودم ، نمیدانستم داستان امروز و آن همه ترس به کجا خواهد کشید
صبح که بیدار شدم ، هنوز دل آشوبه شب در وجودم احساس می شد
قدری نشستم ،با خودم حرف زدم
گفتم ببین اقا جان ،شما که خودت را می شناسی
حتی می دانی این همه ترس هم بی جهت است،
گفتم شاید سر خودم شیره بمالم شاید یادم رفت
دیدم نه ، این که ما ادم ها کامل نیستیم
امریست مسلم وحتمی
هرکسی هم یه عیبی دارد
من اما یک ترسی داشتم
که بر میگشت به خودم
خلاصه اینکه
دیدم این حرف زدن ها با خودم زیاد موثر واقع نمی شود
دلم را بند زدم به خدا
ندا زدم پروردگارم ، محبوبم
مگر خودت نمی گویی تو را یاد کنم تا دلم ارام بگیرد
مگر تو این قلب اشفته را به خودت همیشه حواله نکردی
حالا بیا برای بنده ات کاری کن
تو میدانی من بر خودم تسلط و غلبه ای نیست
نفسم ضعیف و پاهایم سست است
مرا بر خودم اعتمادی نیست
اما الان دلم تنها به تو خوش است
این را گفتم و دل را زدم به دریا...
اغراق نکنم
نمیدانم چه شد ،چه گذشت ، چطور تمام شد
اصلا...
فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا
خدا از جایی که فکرش را نمیکردند، بر آنها درآمد
...
همیشه از جایی که فکرش را نمیکنیم، میگیرد و می دهد.
#حشر_2
تو حواست به ما هست
وعده که می دهی مثل ما زیرش نمی زنی
هوایمان را داری
تو خدایی دیگر...
بنده نوازی می کنی
اما من...
(مثل همیشه پای معامله با توست
و دوباره قول های که به تو داده ام...)
🌿