ب سوی نور
تصور میکنم هر روز
میان وهم ها تو را میبینم
انگار تو گم کرده ی من را
صدا میزنم ، تورا صدا میزنم
خواندنت با دل است
این زبان بیچاره عاجز می شود
خدایا ما گمشده ایم
ما برخود ستم کرده ایم
ماتو را دیده ایم و انکارت کردیم
خدای من این که با تو عهد میبندیم
این که بارها به تو قول داده و زیرش می زنیم
از غفلت و نابینایی این چمشان سرتاسر الوده و ناپاکمان است
پروردگارم ،ما از تو دست کشیده ایم
و تو نکشیدی
ما به غیر تو دل بستیم ، قلبمان را از غیر تو پر کردیم و عشق تورا از یاد بردیم
اما محبت تو به ما همیشه بوده
همیشه هست،تو انگار قصد بریدن از ما را نداری...
خدای من دوباره به سوی تو بازمیگردم
تو را میخوانم و از تو طلب میکنم ،که تویی پناه و قرار هر بی پناهی
تویی انیس دل های تنها و غریب
خدای من
این روز ها ،
این شب ها
در این ایام که برای توست ،ما را دوباره دریاب
دلمان را ،نفسمان را ،محبت هایمان را
خدای من، تمام مارا برای خودت قرار ده
برای خود خودت...
ما را غیر تو، خدایی نیست...
ای مهربان ترین، مهربان ها
هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ
گریزان از تو به سوی توام...
🌿
ب سوی نور
بدون تو آسمان و زمین بی تابند!
می بینی؟
همه دریاها کاسه شیر پیشکش کرده اند
تا راهی نشوی... پدر!
حسنین...
زینب...
عباس...
التماست می کنند...
و این مائیم که از پس قرن ها فاصله، التماست می کنیم!
شیعه بدون تو، به کدام دیوار تکیه کند پدر؟
آنقدر در نگاه اهل آسمان عزیزی، که شب تولدت به آغوش خدا را شب قدر نام گذاشته اند.
تو همه ی اعجاز خدایی...
و ما باز درد نداشتن تو را برای هزارمين بار لمس می کنیم.
الهی..
علی سهم تو بود نه ما!
که هزار سال است، در انتظار سهممان از آخرین فرزندش، خیره به راه مانده ايم.
امشب، فقیرترین بنده ات منم
و دستان خالی ام... به امید تحفه ای عظیم بالا آمده است!
اذن دعا داده ای و اجابتش را ضمانت کرده ای.
من یقین دارم که مرا بدون توشه راهی نخواهی کرد.. 🍃