eitaa logo
به سوی ظهور
291 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
56 فایل
ان شاءالله بتوانیم در کنار هم گامی در جهت هموار شدن ظهور مولامون حضرت مهدی فاطمه عجل الله فرجه برداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
📢ماجرای حضور رهبر انقلاب بر مزار دو روز پس از تدفين شهيد 🏴پیکر شهید صیاد که دفن شد- اگر امروز دفن شد، صبح روز بعد- خانواده‌اش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا(س). فردای تدفینش. 🔹وقتی رسیدند جلوی مزار شهید، یک‌سری محافظ که نمی‌شناختند، آمدند جلوی جمع را گرفتند. از حضور محافظ‌ها معلوم شد که آقا آن‌جا هستند. 🔸گفتند ما خانواده‌ی شهید صیاد هستیم؛ تا گفتند خانواده شهید هستیم، گفتند بفرمایید. بعد، معلوم شد که آقا نماز صبح را آن‌جا بوده‌اند. 🏴خانواده‌ی صیاد گفتند: شما خیلی زود آمدید! آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده!» 👈مگر چقدر گذشته بود؟ آقا دو روز قبل از شهادت، صیاد را دیده بودند. یک روز هم از دفنش گذشته بود. آقا زودتر از زن و بچه‌ی‌ صیاد رفته بودند بالای سر مزار او. ✅این هم مثل بوسیدن تابوت صیاد از آن چیزهای نادری بود که من نشنیدم جای دیگری رخ داده باشد. شاید هم شده، من خبر ندارم. من نشنیده بودم آقا صبح فردای تدفین یک شهید، سر مزارش باشند. ✍ روايت از امير ناصر آراسته از هم‌رزمان شهید صیاد شیرازی 💠✨💠✨💠✨💠✨💠✨💠 🆔 @besooyezohur
🌷باسم رب الشهداء و الصدیقین🌷 💢 شهدا خبر داشتند 🌷 🔹می‌گفت من همین روزها از پیش شما می‌روم، همان‌طور هم شد، یک هفته بعد به آسمان پر کشید. 🔸صیاد شیرازی را همه می‌شناسند، مردی از تبارِ شجاعت و مهربانی. صبح آخر، وقتی ماشین را از پارکینگ بیرون آورد تا به سمت محل کار برود، دید رفتگری با ماسکی بر صورت به سمتش می‌آید، رفتگر نامه‌ای در دست داشت. 🌀مانند خیلی‌های دیگر که گره‌هایشان را نقش می‌زدند روی کاغذ و می‌سپردند دست او تا دست خدا باشد و گره‌گشایی کند. 🔸شیشه را پایین کشید، لبخند زد، خواست دستش را دراز کند برای یاری دادن، برای گرفتن نامه اما گلوله‌ها امان ندادند و خون پاشید به شیشه، وقتی نفس‌های آخرش را می‌کشید، 🔹پسرهایش توی ماشین بودند، پسرهایی با کیف مدرسه، شاهد شهادت بابایشان. 🔸همسر شهید می‌گوید : 🔹«آخریـن بـار گفـت: خانم! من می‌دانم همین روزها شـهید می‌شـوم. خواب دیده‌ام کــه یکــی از دوســتان شــهیدم آمــده و دســت مــرا گرفتــه کــه بــا خــودش ببـرد. شما گریه می‌کردید و مـن نمی‌توانستم بـروم. 🙏خانم! شما بایـد راضی باشـید کـه مـن شـهید بشـوم. خانم شما را بـه فاطمـه زهـرا(س) قسم بگوییـد کـه راضی هسـتید. 🔸سـاکت بـودم. اشـک تـا پشـت پلک‌هایم آمده بود اما نمی‌ریخت، یک‌دفعه اسمم را صدا زد، قلبم آرام شد، گفتم: 🔹«من راضی‌ام» درست یک هفته بعد، علی آقا شهید شد.» 🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷 🆔 @besooyezohur
✳ سه دقیقه با پدرم صحبت کردم؛ از حقوقم کم شود! 📌 از مواردی که شهید صیاد رعایت می‌کرد حقوق بود. من شاهد بودم که از منطقه با من که در دفتر ایشان بودم، تماس می‌گرفت و می‌گفت مثلا سه دقیقه با مشهد با پدرم صحبت تلفنی کرده‌ام. ما در طول این مدت تماس‌های شخصی او را یادداشت می‌کردیم سر ماه جمع‌بندی می‌کردیم و پولش را از محل حقوق وی کسر و به حساب بیت‌المال واریز می‌کردیم که رسید همه‌ی این پرداختی‌ها هم موجود است. شهید صیاد یک پیکان داشت در حالی که ده‌ها ماشین مدل بالا در اختیار ما بود، اما ایشان پرهیز می‌کرد و می‌گفت کارهای شخصی را با ماشین شخصی‌ام پیگیری کنید. 👤 راوی: حسن کلانتری رئیس دفتر سابق 📚 از کتاب 📖 ص 70 🆔 @besooyezohur
📌 به بهانه سالروز حمله منافقین به کشور عزیزمان یادی کنیم از فیلم ضعیف که بر خلاف قسمت اول آن (ماجرای نیمروز) که بسیار قشنگ بود رد خون چهره زشتی از بچه‌های اطلاعات نشان داد و به جای به تصویر کشیدن فداکاری‌های جوانان انقلابی و رزمندگانی همچون خبیث و جنایتکار را مظلوم و مومن و فداکار نشان داد!!! 🆔 @besooyezohur
✨باسم رب الشهداء و الصدیقین✨ ✳ سه دقیقه با پدرم صحبت کردم؛ از حقوقم کم شود! 📌 از مواردی که شهید صیاد رعایت می‌کرد حقوق بود. من شاهد بودم که از منطقه با من که در دفتر ایشان بودم، تماس می‌گرفت و می‌گفت مثلا سه دقیقه با مشهد با پدرم صحبت تلفنی کرده‌ام. ما در طول این مدت تماس‌های شخصی او را یادداشت می‌کردیم سر ماه جمع‌بندی می‌کردیم و پولش را از محل حقوق وی کسر و به حساب بیت‌المال واریز می‌کردیم که رسید همه‌ی این پرداختی‌ها هم موجود است. شهید صیاد یک پیکان داشت در حالی که ده‌ها ماشین مدل بالا در اختیار ما بود، اما ایشان پرهیز می‌کرد و می‌گفت کارهای شخصی را با ماشین شخصی‌ام پیگیری کنید. 👤 راوی: حسن کلانتری رئیس دفتر سابق 📚 از کتاب 📖 ص ۷۰ 🌷🍁🌷🍁🌷🍁🌷🍁🌷🍁🌷 🆔 @besooyezohur