eitaa logo
بسوی ظهور🌱
168 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
8 فایل
فعالیتهای مجموعه بسوی ظهور از جمله جشنها،مراسمها ، هیئت نوجوان ،گروه سرود کودک و نوجوان در مناسبت‌های مختلف سال را میتوانید اینجا دنبال کنید علاوه بر اینها تو این کانال میخواهیم از فرمانده جانمون مهدی(عج) و انحرافات آخرالزمانی حرف بزنیم
مشاهده در ایتا
دانلود
بسوی ظهور🌱
#طوطی_و_تاول 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت سی و پنج ✨کمی نرم شد. از پوست عبوسی آمد بیرون. خندید و گفت: نه، پسر خو
❣قسمت سی و شش 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨به نسخه نگاه کردم. خواستم اسم داروها را بخوانم، هیچ جوری سوادم خط خانم دکتر را نبرید. 🍁اسم خانم دکتر را خواندم: دکتر آنجلّا صدیق. زیرش هم آدرس مطب و شماره تلفنش بود. یقین کردم که این خانم دکتر، مسیحیِ باایمان است و واقعا برنامه ای دارد در این سفر. خواستم به آن دو نفر نشان بدهم که منصرف شدم چون احساس کردم همین الان است که شیخ ناصر از این فیلم بگیرد و با کلی هیاهو در صفحه اش هوا کند که مثلا تبلیغ کرده باشد یا از اهمیت اربعین بنویسد که ترسایی ها شرکت می کنند در آن. مورچه ای را که روی کاغذ نسخه بود، انداختم توی مسیری که می رفتند سمت درخت، ولی مورچه سریع برگشت، راه خود را گرفت سمت جاده. مورچه را نشان شیخ دادم. گفتم: می بینی، اینها ظاهرا می روند. الان نیم ساعتی است که دارم همین جوری نگاهشان می کنم. همین طوری منظم و پشت سر هم می روند. اینها حتی موکب کوچکی هم ندارند تا بنوشند و بروند. اشاره کردم به ردیف مورچه های روی درخت که بالا می رفتند: اینها بالا می روند. هر دو جلوتر آمدند. سه نفری سیر نگاهشان کردیم. حامد با فِس فِس گفت: درست است، ولی رفتن اینها از روی شعور و آگاهی نیست. من گفتم: نفرمایید، سید متکلّم. گفت: اگر شعور داشتند بر اینها تکلیف هم بار می شد. به ناصر نگاهی کردم و گفتم: توی قرآن داریم که مورچه به سلیمان اعتراض می کند، که می ترسم متوجه نشوید و له کنید. تعبیری که به کار می برد درباره سلیمان و لشکریانش لایشعرون است؛ حتما خودش شعوری دارد که چنین حرفی را می زند. شیخ ناصر احسنتی گفت، آیه را کامل خواند، رو کرد به حامد: سید حرف شما خلاف نصّ صریح قرآن است. من تعجب می کنم از شما که این حرف را می زنید. حامد گفت: الان وقتش نیست. من در این باره حرف دارم؛ سر وقتش برای شما اثبات می کنم که جریان چی است. هر دو گوشی شان را درآوردند؛ از مسیر حرکت مورچه ها که تقریبا بی انتها بود، فیلم گرفتند. من در این مدت هم چنان احساس می کردم چند تا مورچه افتاده اند داخل موهایم و نمی توانند بیایند بیرون. شیخ بعد از فیلمبرداری به حامد گفت: همت را از اینها یاد بگیر. تو از نجف پیله کردی با ماشین برویم. من به شوخی گفتم: حاج آقا، این مورچه ها نمی روند، اینها را می برند. به آنجلّا صدیق فکر کردم؛ زیر لب گفتم: آنجلّا، ایتها الصدیقه... هر دو دوباره بور شدند به من. با تعجب سر تکان دادند. انگار انتظار نداشتند از من چنین حرف هایی را بشنوند. حامد گفت: کی می برد؟ گفتم: صاحب راه. خواستم آن آیه ای را که پیرمرد خوانده بود برایشان بخوانم که یادم نیامد، جز کلمه و حملنا هم اش. شیخ با تعجب دوباره پرسید: آقا شما واقعا کارتان چی است؟ احساس کردم مورچه ای افتاده توی ریشم. خاراندمش و گفتم: عرض کردم که زنبوردار هستم. حتی قیمت عسل طبیعی و انواع عسل ها را هم گفتم بهت. مشتری باشی، فروش اینترنتی هم داریم. شما اگر مدخل نحل را نوشتید، بگو برایت یک شیشه هدیه بفرستم. ادامه دارد... 🌼السلام علیک یا اباعبدالله✋ 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ═━━⊰❀⊱━━═━ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
﷽❣ ❣﷽ 🔹السَّلاَمُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ فِي بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ... سلام بر مولایی که زمینیان، عطر خدا را از وجود او استشمام می‌کنند؛ سلام بر او و بر روزی که حکومت خدا را روی زمین برپا خواهد کرد. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة‌الله 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ═━━⊰❀⊱━━═━ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
مکتب امام حسین (ع) مکتب انسان سازی است نه مکتب گناهکار سازی؛ که بگوید برو گناه کن و بعد بیا برای (ع) گریه کن و خدا تو را خواهد بخشید.
یـہ بزرگے میگـ؋ـت: شک نکن وقتے به یـہ شهیـב ؋ـکر کرבی چنـב لحظـہ قبلش همون شهیـב בاشتـہ بـہ تو ـ؋ـکر میکرבه(:🌿🌸
بسوی ظهور🌱
❣قسمت سی و شش 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #طوطی_و_تاول ✨به نسخه نگاه کردم. خواستم اسم داروها را بخوانم، هیچ جوری سواد
❣قسمت سی و هشت 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨گفت: دوستانم جلوترند. قرار است در عمود نهصد منتظرم بمانند. 🍁ولی من امیدی به دیدار رفقای آردی نداشتم، آنها رفته بودند، من مانده بودم؛ حالا قوت و قدرت را از تنهایی می گرفتم. اوفّی کرد و زل زد به عمودهای کنار خیابان. _خیلی عقب هستی برادر، اینجا عمود ششصد و نود و سه است، با این پاها شاید تا فردا هم نرسی، البته آن طبیب کتابی پای شما را خوب درمان کرد. گفتم: اغلب طبیب های حاذق، کتابی اند. به همین خاطر حضرت امیر هم وقتی ضربت خورد، گفت از نوع کتابی اش بیاورند. سید گفت: ماشاءالله اطلاعات تاریخی ات هم خیلی خوب است. به ساعتش نگاه کرد و گفت: به نظرم بهتر است این مسیر عمود نهصد را سوار ماشین بشوی. لبخندی زدم و گفتم: البته گفتم که من نمی روم. تا اینجا هم من خودم نیامده ام. من همیشه تنهایم. یاد حرف پیرمرد افتادم که از مزه و طعم تنهایی گفته بود. شیخ که هم چنان غرق قیام مورچه ها بود، بدون اینکه به ما نگاه کند، گفت: این سفر، سفر تنهایان است. من زیر لب حرف شیخ را تکرار کردم: سفر تنهایان. روی کارتن غلت زدم. حرف پیرمرد افتاد روی زبانم؛ رو به آسمان زمزمه کردم: بله، هر کس بمیرد و مزه تنهایی را در اربعین نچشد به مرگ جاهلی مرده. شیخ با تعجب نگاهم کرد. خواستم نکته دیگری اضافه کنم که حامد گفت: چرا؟ دوباره شیخ بدون اینکه نگاه کند، گفت: چون سفر قیامت است. حامد ریش و گردن خود را خاراند و گفت: من نمی دانم شما این حرف ها را از کجا درمی آورید. حرف های عجیب و غریب می زنید. یکی تان می گوید من را می برند، یکی تان می گوید سفر تنهایان. این حرف ها چی است که از خودتان در می آورید؟ اینها با معارف عقلی ما سازگار نیست. اشاره کرد به خیابان به انبوه جمعیت که جاری بودند و گفت: کجای اینها تنهایان هستند؟ من بلند شدم. یک تکه سنگ سیمانی را برداشتم، گذاشتم زیر درخت. جوری نشستم که اشراف داشته باشم به هر دوی آنها. بعد خطاب به سید حامد که هم چنان مشغول تاولش بود گفتم: آنگاه که تیر می انداختی تو تیر نمی انداختی، خدا بود که تیر می انداخت. این حرف خدا نیست مگر؟ شیخ فورا عربی اش را خواند: ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی. در همین حیص و بیص پسر بچه ای سینی خرمای آغشته به اَرده را گرفت جلوی ما و به اصرار گفت برداریم. من یکی برداشتم. شیخ که به تک تک مورچه ها خیره بود،به عربی عذر خواست. برنداشت. حامد چنگ زد، مشتی برداشت. شیخ گفت: ما اکلت اذ اکلت... بعد خندید. شیخ چشم غرّه رفت و محل نگذاشت به گرته برداری اش. حامد که خرماها را یکی یکی می خورد و هسته اش را تف می کرد سمت ما، رو کرد به من: حرفم را باور ندارید؟ من حرفی نزدم. حرفش را تغییر داد: این همه قیامت قیامت می کنید، من اصلا نمی فهمم. ما آمدیم یک پیاده روی کنیم به یاد امام حسین(علیه السلام) و برگردیم به خانه مان. والسّلام. حالا این قیامت از کجا آمد؟ من تکه ای از خرما را گذاشتم در مسیر مورچه ها، در چند ثانیه ده بیست تایشان جمع شدند. بعد گفتم: همه سفرها به نوعی منجر می شود به قیامت. فقط مشکل آنجاست که خیلی ها سفر را با امرِ توریستی یکی می گیرند. ادامه دارد... 🌼السلام علیک یا اباعبدالله✋ 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ═━━⊰❀⊱━━═━ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
دختر شهید می گوید:🌷 وقتی بابادستم راگرفته بود و راه میرفتیم گاهی سرم رابه پای پدر میچسباندم و هنوز گرمای آن لباس رزم را روی صورتم حس میکنم.. 🌺  اللهم صلــــــــــی علی محــــــــــمد وآل محــــــــــمد و عجــــــــــل فی فرج مولانا صــــــــــاحب الزمان عج الله و ایــــــــــد امامناالــــــــــخامنه ای 🌺 اللهم ارزقنا شهادت ═━━⊰❀⊱━━═━ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو دمای ۴۸ درجه ❤️‍🔥 اینطوری از زائران استقبال کردن جیگر میخواد 😉 ═━━⊰❀⊱━━═━ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
"✌️چقدر این جمله زیباست✌️ انسانهای ناپخته همیشه میخواهند که در مشاجرات پیروز شوند... حتی اگر به قیمت از دست دادن "رابطه" باشد... اما انسانهای عاقل درک میکنند که گاهی بهتر است در مشاجره ای ببازند، تا در رابطه ای که برایشان با ارزش تر است "پیروز" شوند... هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد ؛ مگر به " فهم و شعور " ؛ مگر به " درک و ادب " ؛ آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند ! واین قدرت تو نیست ؛ این " انسانیت " است....!! ‎‌‌‌‌‌‌ ═━━⊰❀⊱━━═━ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فدات بشم عزیزم چه تلاشی داره میکنه تا یه خوراکی دست زائرها بده
یکی از بچه ها به اینا نمیگه هندونه میگه : دلبر جان الحمدالله کما هو اهله
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 پشت پرده «دین تفکر نوین»! جالبه که ایشون خودش از مروجان تفکر نوینه! معنویت های کاذب آخرالزمان را بشناسیم ، تفکر نوین معنویت کاذب و انحرافی بیش نیست ═━━⊰❀⊱━━═━ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
﷽❣ ❣﷽ بی تو دلمان خیـــر ندیده است بیا در لاک گنـاه خـود خزیده است بیا هم بارش غصه‌هایمان بی‌حداست هم‌کاردبه‌استخوان‌رسیده‌است بیا 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 ﷻ ═━━⊰❀⊱━━═━ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan