eitaa logo
منهاج نور
160 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
5 فایل
ارتباط با ادمین 💐تبریک و تهنیت به مناسبت دهه کرامت 👌🏻دغدغه های بصیرتی یک دانش پژوه عبایی 📚 @betti_abaei
مشاهده در ایتا
دانلود
شب جمعه حرم یار چه دیدن دارد گریہ هاے من هجران زده دیدن دارد شب جمعه است نوایے ز حرم می آید نوحہ ے حضرت زهراست شنیدن دارد الله علیک یا اباعبدالله
هدایت شده از 💖꧁ꕥ💗همراه شهیدان💗ꕥ꧂💖
🕌زیارت مجازی حرم امام حسین علیه السلام در شب زیارتی حضرت اباعبدلله الحسین (ع)😭 👉 app.imamhussain.org/tour/ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِك🌹🤲🏻 َ
‌ 😰چون سلام از ما ، جوابی از تو دارد هرکجا هر شب جمعه میان خیل زواریم ما... . "صلی الله علیک یا اباعبدالله" . https://eitaa.com/betti_abaei https://chat.whatsapp.com/GqmXQge8hJ89FcW6l7CjRB
‌ گریه کردم بس که از داغ تو بیمارم حسین(ع) تار می بیند دو چشمانِ عزادارم حسین(ع) می نشیند با شروعِ روضه چشمانم به اشک تا ابد این رزق را از مادرت دارم حسین(ع) پای کارت ایستادم! چون بدون فوتِ وقت- آمدی! تا که گره افتاد در کارم حسین(ع) دست هایت را رها کردم، زمین خوردم! ببخش... بد نمک نشناسم آقا، سهل انگارم حسین(ع) جا نمانم! این بلا از هر بلایی بدتر است جا نمانم اربعین! مشتاقِ دیدارم حسین(ع) مشکلات من فقط کنج حرم حل میشود دعوتم کن کربلا! خیلی گرفتارم حسین(ع) جانِ آن خواهر که با دستانِ بسته رفت و گفت: راهیِ دروازۂ ساعات و بازارم حسین(ع) سنگباران بود و نامحرم! خدا صبرش دهد گفت چشم از چشمهایت برنمیدارم حسین(ع)! ویژه اینستاگرام 🆔https://chat.whatsapp.com/GqmXQge8hJ89FcW6l7CjRB 🆔https://eitaa.com/betti_abaei 🆔https://www.instagram.com/bettii_abaeii?r=nametag
‌ ای وسعت محبت بی منتها حسین ای روضه ات ورای همه روضه ها حسین با گریه های خویش نظر کرده مادرت بر روی پرچمی که نوشته است یا حسین عقبای ما تویی، همه دنیای ما تویی ای از تمام خلق، حسابت جدا حسین جایی ندیده ایم بجز خانه ی غمت اینقدر مفتخر به لباس گدا حسین ما را به عرش می برد این روضه های تو از بس که هست ذکر خدایی ما حسین در روز حشر دور شما حلقه می زنیم ای آبروی ما همه پیش خدا حسین غافل شدیم و توبه نکردیم از گناه دیدیم بسته شد حرم کربلا حسین یوم الفرار، روز قرار تمام ماست آنجا جواز هیئت ما هست با حسین **** گودال قتلگاه پر از تیر و نیزه بود خیلی زدند بر بدنت بی هوا حسین خنجر نمی برید سرت را و می زدی با هر نفس نفس زدنت، دست و پا حسین
‌ همیشه در میان شادی و غم دوستت دارم چه شعبان‌المعظم، چه محرّم دوستت دارم دلم با عشق، خویشاوندی دیرینه‌ای دارد از آغاز جهان، از عهد آدم دوستت دارم وضوی گریه می‌گیرم در استغفار و می‌ریزم به پایت جان که ای جانان دمادم دوستت دارم برای این دل بیچاره همدم، عاشقت هستم برای زخم‌های سینه مرهم، دوستت دارم نگو از چشم من افتاده‌ای من چشم در راهم که از تو بشنوم یک‌بار من هم دوستت دارم خودم را بین آغوش تو می‌بینم شبیه حُر که با اشک خودش می‌گفت نم‌نم دوستت دارم در این دنیا نبردی آبرویم را در آن دنیا چه خواهی کرد؟! من در هر دو عالم دوستت دارم مرا حتی اگر در آتش خشمت بسوزانی زنم فریاد در بین جهنّم دوستت دارم دل دلواپسی دارم، دلی از غصه‌ها سرشار ولی «یا کاشف الهَم کاشف الغم» دوستت دارم فراز آخر شعر است و یک اقرار بی‌پایان مرا بسیار می‌خواهی و من کم دوستت دارم 🆔https://chat.whatsapp.com/GqmXQge8hJ89FcW6l7CjRB 🆔https://eitaa.com/betti_abae 🆔https://www.instagram.com/bettii_abaeii?r=nametag
 📙قصه‌ی امروز 📙 🔴 چشماني كه بينا شد يكي از اطبّا اصفهان مي گفت: من به هيچ ديني معتقد نبودم. به خدا ايمان نداشتم. با اين كه بچه مسلمان هم بودم ، يك روز به عمرم نماز نخوانده بودم، روزه نگرفته بودم. خارج آمدم و تحصيل كردم، دكترايم را گرفتم. به ايران برگشتم. مطب باز كردم و متخصّص چشم بودم.  ازدواج كردم. خدا به من دختري داد، روز به روز كه اين دختر بزرگتر مي شد، علاقه من به او بيشتر مي شد،  دختر به سنّ 6-7 سالگي رسيد، يك روز صبح آمدم صدايش كردم، از خواب بيدار شد، چشمهايش را هم باز كرد. ولي به من گفت: بابا، هيچ جا را نمي بينم، هر چه دستم را جلو چشمش تكان تكان دادم، ديدم نمي بيند. وحشت زده لباسهايم را پوشيدم. او را به مطب آوردم معاينه اش كردم، ديدم نابينا شده. صددرصد ، و بينايي اش را كاملاً از دست داده،  تلفن كردم، بعضي ديگر از رفقاي همكارم آمدند؛ كميسيون كردند، گفتند: هيچ اميدي به او نيست. از ايران به كشورهاي خارجي آمديم، همه جا جواب رد دادند. دوباره به ايران برگشتيم. ديگر نه غذا مي توانستيم بخوريم، نه خواب داشتيم، نه آسايش داشتيم، يك روز زنم آمد با اشك جاري، گفت فلاني، چند سالي است كه ما با هم زندگي مي كنيم، هنوز يك همچنين خواهشي از تو نكرده بودم. امروز مي خواهم يك خواهش از تو بكنم، كه به خاطر من انجام بدهي .  گفتم: چه هست كه بگويي انجام بدهم؟ گفت: نه تو اعتقاد نداري. چكار كنم؟ گفت: انگليس، آمريكا، آلمان بردي خوب نشد، اطبّاي ايران جواب كردند. مي خواهم از تو يك خواهش كنم، مي دانم تو خدا را قبول نداري، دين و امام رضا (ع) را قبول نداري، ولي ما اصفهان هستيم و تا مشهد راهي نيست. همه جا بچّه يمان را برديم.بيا سه تا بليط بگيريم و سه تايي، براي سه شب مشهد برويم و برگرديم  گفتم: اين حرف ها چيست؟ مزخرفات مي بافي. گفت: من كه گفتم: فقط به خاطر من اين كار انجام بده. گفتم باشد. ولي من خودم نمي آيم. من به امام رضا (ع) و اين حرف ها اعتقاد ندارم. گفت :« بسيار خوب» شما داخل حرم نياييد. من را ببر دمِ درِ حرم، من به حرم مي روم. شما دو ساعت ديگر دنبالم بيا. بليط گرفتم، براي سه شب آمديم مشهد، وارد شديم، در هتل اثاثيه را گذاشتيم. حرم آمديم. چشمم به گنبد علي بن موسي الرضا افتاد، برگشتم. زن در حرم رفت. دو ساعت بعد برگشت. شب دوّم، شب سوّم گذشت، خبري نشد. به زنم گفتم : ديدي گفتم اين ها همه اش كشك است. علي بن موسي الرضا (ع) يعني چه؟ حالا ديگر بيا برويم. امشب ديگر پروازمان هست، زن باز هم زد زير گريه. گفت: امشب كه شب سوّم هست، شب جمعه هست، من شب جمعه حرم امام رضا (ع) را ترك نمي كنم. برو بليطمان را تمديد كن. سه روز ديگر بيشتر بمانيم. بليط را تمديد كردم. هم گذشت، خبري نشد. روز جمعه هم گذشت خبري نشد. شنبه صبح بود زنم گفت: ما را حرم نمي بري؟ گفتم چرا مي برم. ساعت 8 ما را حرم برد. خودش رفت كه ساعت 10 دنبالمان بيايد، دم صحن قرار گذاشتيم.  من رفتم و ساعت 10 آمدم دم قرار، ايستادم . دم صحن ديدم خبر نيست. ترسيدم « خدا» تا الآن تخلّف نكرده بودند. هر روز سر ساعت همين جا بودند. كجا رفتند؟ گم شدند؟ نگاه كردم در حرم تا آن لحظه حاضر نبودم از تعصّبي كه داشتم، داخل صحن را نگاه كنم. يك وقت ديدم حرم قيامت شده. مردم بر سرشان مي زنند. هر كسي هر كجا هست رو به حرم ايستاده، مي گويد: يا علي ابن موسي الرضا. خدا، چه خبر شده، چه شده، چه اتّفاقي افتاده؟ يك نفر آن نزديكي بود. صدا كردم. گفتم بيا جلو. نمي خواستم داخل حرم بروم. جلو آمد، گفتم: چه خبر است. حرم اين قدر قلقله است. گفت: مگر نمي داني امام رضا يك دختر بچه كور 6-7 ساله را شفا داده،  الآن روي دست مردم است.  گفت: ديگر نفهميدم چه شد، گفتم: واي بر من، نكند دختر خودم باشد، داخل صحن دويدم، جمعيّت را شكافتم. يك وقت ديدم دخترم روي دست مردم است، از آن دور من را ديد، مي گويد: بابا ديگر مي بينم. گفت: جلو رفتم. دخترم را بغل كردم. دستم را جلوي چشمهايش حركت دادم ديدم چشم حركت مي كند. فهميدم بينا شده. دختر را رها كردم، داخل حرم دويدم، شبكه هاي ضريح را گرفتم. گفتم: آقا به خدا ديگر نوكرت هستم. اين قدر كريمي كه من به تو اعتقاد نداشتم، من را هم دست خالي برنگرداندي، به من هم عنايت كردي 📗منبع: نوار گلچين مصيبت هاي مرحوم خبازيان 👌داستان بسیارتاثیر گزار وخواندنی حتما بخونید🙏 🆔https://chat.whatsapp.com/GqmXQge8hJ89FcW6l7CjRB 🆔https://eitaa.com/betti_abaei 🆔https://eitaa.com/shaams_shomos 🆔https://www.instagram.com/bettii_abaeii?r=nametag
فیش شب قدر مصادف با شب جمعه گنهکارم بدم بی‌اعتبارم خوشی رفت از تمام روزگارم اسیر نفسمُ بی اختیارم قبولم کن گره اُفتاده کارم خدایا من علی را دوست دارم .. جوانیِ منِ عاصی کجا رفت به راه غفلت و راه خطا رفت چه شد از این دلم دیگر حیا رفت مرا امشب بغل کن بی قرارم خدایا من علی را دوست دارم .. مراجوری کریمانه خریدی که انگاری گناهم راندیدی دلم راسوی مولایم کشیدی خزانم من! علی باغ و بهارم خدایا من علی را دوست دارم علی یا ربنای مومنین است علی دست خدا در آستین است ولای مرتضی معنای دین است خودت بنویس بر سنگ مزارم خدایا من علی را دوست دارم .. دوعالم بر تولا تکیه دارد نبی بردوش مولا تکیه دارد ولی حیدر به زهرا تکیه دارد به لطف فاطمه امیددارد خدایا من علی را دوست دارم .. شب قدرت بها میخواهم از تو خبرداری چه ها میخواهم از تو برات کربلا میخواهم از تو سرم را روی تربت میگذارم خدایا من علی را دوست دارم ... ✅عجب شب قدری شده امسال شب بیست و سوم که شب زیارتی ابی عبدالله علیه‌السلام است مصادف شده با شب جمعه. می دونی امشب کربلا چه خبره اول : اینکه نگاه خاص خدا شب جمعه به کربلاست. مفصلا روایات صفوان از امام صادق علیه‌السلام در کامل الزیارات رو در این باب ببینید. دوم: امام صادق(ع) ‏در این زمینه فرمودند: «پیغمبرى در آسمان‌ها و زمین نیست مگر آن‌که از خداوند می‌خواهد تا به او اجازه دهد که به زیارت حسین بن على(ع) بشتابد» کامل الزیارات ص۱۱۱. سوم: وقتى شب‏ جمعه‏ فرا می‌رسد تعداد زیادی از ملائکه در کربلا نازل و براى امام حسین(ع) گریان می‌شوند و فضائل و مناقب آن‌حضرت را ذکر می‌کنند.«ر.ک: «فرشتگان و پیامبران و زیارت امام حسین(ع) در کربلا»، 32193؛ «فرشتگان زائر بر سر قبر امام حسین(ع)»، 30703.» چهارم: بنابه آنچه بین مردم و قدیمی‌ها مرسوم است و سلیمان اعمش هم نقلی و داستانی دارد امشب شب زیارت مادر سادات از کربلاست .« یادش بخیر مداح های قدیمی می خوندن، شب‌های جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه ، آید به دشت کربلا»»» حالا با این حالت تو این شب قدر بریم کربلا... امشب برا فرج امام زمان زیاد دعا نکنید. باور داشته باش هرکس به ابی عبدالله سلام بده فطرس ملک سلامشو می بره کربلا،،، وحتی علما فرمودند هرجا برا ابی عبدالله گریه کنی اونجا کربلاست حالا امشب اینجا رو کربلا کن یاعلی..... دوباره یک شب جمعه دوباره آه حسین رسیده تا همه جا بوی قتلگاه حسین دوباره فاطمه دارد بُنَیّ میخواند گرفته زمزمه دارد بُنَیّ میخواند لباس دوخته بودم کجاست پیرهنت؟ گرفت پهلوی من وقت دست و پا زدنت هرآنچه نیزه که آمد درآمد از پشتت عقیق رفته که رفته،. کجاست انگشتت 💮 خدا لعنت کنه بجدل(۱) را که انگشتر از دستت کشید که هیچ کاری کرد دلها رو سوزاند ما نجیب انگشت رو با انگشتر برد زینب کبری سلام الله علیها که رسید کنار برادر بدن برادر رو نشناخت چون بدن را باید با یه علامتی شناخت، یا با سر ، یا با پیرهن، یا با علامتی مثل انگشتر اما ابی عبدالله هیچ کدوم از این علامت ها را نداره لذا شاعر اینجور گفت: برادر جان سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری چرا عمامه ای بر سر نداری بمیرم من مگر مادر نداری. ناله بزن یا حسین...... ____ مستندات (۱)مثیر الاحزان ص ۷۶ لهوف ابن طاووس طبری امامی( طبری دوتا داریم، یکی تاریخ طبری، که سنی است و طبری شیعه صاحب کتاب دلائل الامامه است) ص۷۳ بجدل بن سلیم کلبی انگشت امام را قطع کرد و انگشتر حضرت را برد. 🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617 🆔https://zil.ink/bettiabaei
حتما مطلب پایین رو با دقت مطالعه کنید👇 🟣چرا امام زمان عج به داد شیعیانشون نمیرسن؟ ✍کلیددار حرم امام حسین که 82 ساله کلید داره نقل میکنه: ‌ خدمت یکی از علما بودیم که یک هندویی آمد.نه داشت نه عقیده و اعتقادی.. ‌‌ ‌‌گفت: میلیاردرم اما برام پآپوش درست کردن انداختن گردنم.. ‌ ‌‌وکیل از انگلیس گرفتم کلی پول دادم تنها کاری که برام کرده یک روز فرجه گرفته اعدامم رو عقب انداخته... ‌ شنیدم شما شیعیان کسی رو دارید که میتونه بهم کمک کنه...دارید؟ ‌گفتن بله ‌ ‌گفت چیکار باید بکنم؟من یکروز وقت دارم م حتمیه! .‌گفتن: میری بازار یک دست لباس پاک،کفش پاک،خودتو میشوری پاک باشی... ‌‌‌ ‌‌ میری شیعه ها،اونجا صدا میزنی اونی که فریادرس ما شیعیانه میاد،مشکلتو میگی کمکت میکنه.. ‌‌ ‌کلیددار میفرماید:فردا یا پس فردا دیدیم هندو اومد با چشمان‌ گریون،گفتیم دیدی؟ چی شد؟ ‌‌ ‌‌گفت من رفتم قبرستان 5 ساعت بدون وقفه یکسره گفتم یابن الحسن.. آخر کار گفتم: نکنه منو قبول نداره که جوابمو نمیده؟ ‌‌ ‌دقت کنید! هندو مطمئنه امام زمانی هست وفریادرس شیعه اس،منکر بودنش نیست!میگه لابد من لیاقت ندارم که جوابمو نمیده... ‌ ‌‌دوباره صدا زدم یابن الحسن...جلوه هایی از نور دیدم اما کسی رو ندیدم،حتی رد سم اسبها رو هم حس میکردم اما حتی اسبش رو هم‌نمیدیدم.. ‌‌ ‌‌شخصی ازم پرسید: فلانی پسر فلانی چی میخوای؟ گفتم آقایی که اسم من و پدرمو میدونه حتما میدونه برای چی اومدم.. ‌‌ ‌آقا فرمودن: برات‌پاپوش درست کردن توی فلان جا فلان کشو مدارکش هست و خلاصه...تبرئه شدی، راهشو برات هموار کردیم... ‌‌ ‌‌میگه حس کردم اسب میخواد حرکت کنه گفتم آقا عرضی داشتم.. ‌فرمود: بفرما. ‌گفتم: شما که انقدر آقایی ما که نداریم چه برسه به .. شیعه های شما انقدر گرفتارن توی فقر و بدبختی و...چرا به دادشون نمیرسید؟ ‌ فرمود: کدومشون مثل تو 5 ساعت اومد صدا زد شک نکرد؟ یا کسی با اعتقادی که تو داشتی اومد صدا زد و ما جوابشو ندادیم؟.... 📕پیوست: گیر ما شیعیان توی افکار و اعتقادات سستی هست که بعضا داریم... 🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617 🆔https://zil.ink/bettiabaei
13.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای خدا امشب مرا از مستی دنیا بگیر سر بزیرم کن، سرم را از کرم بالا بگیر روسیاهم در دلِ شب، راه را گم کرده ام مثل نوری در دل تاریک من مأوا بگیر قطره ی اشکم چو دُر، به چشم صیاد آمده قطره ای ناچیز را از ساحل دریا بگیر من شدم تنها، رفیقان هم فقط دورم زدند باز هم دنبال کارم را خودت تنها بگیر نیمه ی شعبان گذشت و سفره ی آن جمع شد قبل ماه میهمانی، خود برایم جا بگیر طفل، بد باشد فقط مادر به دردش میخورد پس سراغم را دگر از مادرم زهرا بگیر تا که گفتم می شود امشب پناه من شوی؟ زود گفتی می شود ... یک اذن، از مولا بگیر با مژه از صحن حیدر خاکروبی می کنم آخر سال است ... دیگر گرد و خاکم را بگیر دستِ خالی، کربلا میخواهم امشب یاحسین! دست من را در کنار مرقد سقا بگیر من فدای آن که عباسش میان علقمه گفت جایم، معجری روی سرِ زن ها بگیر من شدم غارت ولی دنبال آن پیراهنند چشم زینب را برادر، از همین حالا بگیر شاعر:رضا دین پرور 🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617 🆔https://zil.ink/bettiabaei