#پل_کارون
بالاتر از چهار راه جمهوري ، نرســيده به چهــار راه امير اکرم، #کاباره اي بود به
نام"پل کارون"
بيشتر مواقع بعد از ورزش با شاهرخ به آنجا ميرفتيم.
هميشــه چهار يا پنج نفربه دنبال شــاهرخ بودند.
هميشه هم او رفقا را مهمان
مي کرد.
صاحب آنجا شخصي به نام #ناصر_جهود از يهوديان قديمي تهران بود.
يکروز بعد از اينکه کار ما تمام شد، ناصرجهود من را صدا کرد و خيلي آهسته
گفت:
اين جواني که هيکل درشتي داره اسمش چيه؟! چيکاره است؟!
گفتم: شــاهرخ رو مي گي؟
اين پسر ورزشــکار و قهرمان کشتیه ، اما بیکاره
،
گنده لات محل خودشونه، خيليها ازش حساب ميبرن، اماآدم مهربون و خوبيه
گفت: صداش کن بياد اينجا
شاهرخ را صدا کردم، گفتم: برو ببين چيکارت داره!
آمــد کنار ميــز ناصر، روبــروي اونشســت.
بعد بــا صداي کلفتــي گفت:
فرمايش؟!
ناصرجهود گفت:
يه پيشــنهاد برات دارم.
از فردا شما هرروز میياي کاباره
پل کارون، هر چي ميخواي به حســاب من ميخوري، روزي هفتاد تومن هم
بهت ميدم،
فقط کاري که انجام ميدي اينه که مواظب اينجا باشي
#شاهرخ_حرانقلاب
#اردستانی
🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617
🆔https://zil.ink/bettiabaei