📙قصهی امروز 📙
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃
#داستان_آموزنده
فتحعلی شاه قاجار گه گاه شعر می سرود و روزی شاعر دربار را به داوری
گرفت. شاعر هم که شعر را نپسندیده بود بی پروا نظر خود را باز گفت.فتحعلی شاه فرمان داد او را به طویله برند و در ردیف چهار پایان به آخور ببندند.
شاعر ساعتی چند آنجا بود تا آن که شاه دوباره او را خواست و از نو شعر را برایش
خواند سپس پرسید:«حالا چطور است؟».شاعر هم بی آنکه پاسخی بدهد
راه خروج پیش گرفت!. شاه پرسید:کجا می روی؟گفت: به طویله!!!
#قصهی_امروز
🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617
🆔https://zil.ink/bettiabaei
مردی در آینه قسمت هفدهم
خانم تادئو مشغول چهره نگاری صورت لالا بود ... که اوبران از پشت شیشه بهم اشاره کرد ... با فاصله از اتاق ایستادیم ...
- آقای تادئو درست می گفت ... اثری از گنگ توی مدرسه نبود اما توی اون ساختمون چرا ...
همه جا رو به دقت تمییز کرده بودن ...
اما نه اونقدر تمییز که مشخص نشه قبلا پاتوق شون بوده ...
و یه چیز جالب دیگه ...
نه تنها از این گنگ، اون اطراف خبری نیست ... بلکه توی کل منطقه هیچ اثری از گنگ ها یا مواد فروش های رهگذر نیست ...
با شنیدن این جمله ناخودآگاه چشمم برق زد ...
- مگه میشه اطراف یه دبیرستان نشه هیچ اثری از مواد فروش ها و گنگ ها پیدا کرد؟ ... پس دانش آموزها مواد و کارت شناسایی جعلی شون رو از کجا میارن؟ ...
نگاه و چهره اوبران هم به اندازه من متعجب بود ... دبیرستانی که بچه هاش به هیچ کار پر خطری دست نمی زنن؟ ...
چطور همه جا اینقدر تمییزه؟ ...
از مدرسه و خیابون های اطرافش گرفته ... تا اتاق و خونه کریس تادئو ...
حتی توی لپ تابش هم اثری از هیچ چیز نبود ... نه تصویر و فیلم خاصی ... نه هیچ رد و نشان دیگه ای ...
جز پروژه های دبیرستانی و یه سری کتاب های الکترونیکی ...
اونقدر همه چیز عجیب بود که انگار با پرونده موجودات فضایی سر و کار داشتیم ...
- به نظرت از کجا باید شروع کنیم؟ ...
صدای اوبران رشته افکارم رو پاره کرد ...
- فعلا سابقه مدیر دبیرستان رو چک کن ...
مطمئنم اگه همه چیز به اون ختم نشه ... بازم جواب خیلی از سوال هامون پیش اونه ...
می خوام همه چیز رو در موردش بدونم ... حتی بی اهمیت ترین نکته ها رو ...
بگو سابقه گروه های اون منطقه و دبیرستان رو هم چک کنن ... منم دنبال محل گنگ ها می گردم ... محاله هیچ ارتباطی بین دانش آموزها و مواد فروش ها نباشه ...
اگر واحد موادمخدر هیچ خبری ازشون نداره ... شک نکن خودشون پخش کننده مواد اون منطقه ان ...
جمله ام تموم نشده ...
کوین از دایره مواد پشت سرم بود ...
- می دونی توماس ... گاهی از خودم می پرسم چرا توی پرونده های مشترک به این عوضی کمک می کنی؟ ...
ولی بعدش که خوب فکر می کنم به این نتیجه میرسم که برعکس تو ... من یه پلیس خوبم ...
با حالت خاصی زل زدم بهش ... حالتی که مخصوص خودش بود ...
- باز اینجا یکی اسم جادوگر رو برد ... سر و کله ات پیدا شد...
(شبیه ضرب المثل فارسی ... "موی کسی را آتش زدن" یا "عجب نجیب زاده ای بود")
- حیف ... اگه واقعا جادو بلد بودم یه فکری برای این اخلاق گند تو می کردم ...
خوب که نمیشی ... حداقل شاید درصد عوضی بودنت کمتر می شد ...
فایلی رو که دستش بود انداخت روی میز ... و رفت سمت تخته اطلاعات جنایی ...
گوشه تخته یه علامت سوال کشید ...
با یه مربع دورش ...
- اومدی واحد ما نقاشی تمرین کنی؟ ...
به خودتون تخته و ماژیک ندادن؟ ...
مردی در آینه قسمت هجدهم
اوبران دیگه به زحمت می تونست جلوی خنده اش رو بگیره...
این اوضاع هر بار من و کوین به هم می رسیدیم تکرار می شد ...
- از حدود دو سال و نیم پیش که مدیر جدید دبیرستان این منطقه ... با درخواست از پلیس ... و استفاده از رابط هاش توی رده های بالاتر ... درخواست شدید برای پاکسازی گروه های خلاف و موادفروش منطقه رو داشت ... یه تغییر عجیب شکل گرفت که با وجود تلاش زیاد نتونستیم منشأش رو پیدا کنیم ...
درگیری بین گنگ ها و حذف نیروهای همدیگه برای افزایش قدرت و گسترش منطقه هاشون ... همیشه یه چیز طبیعی بوده ...
اما نکته قابل توجه اینجاست ...
ظرف یه مدت کوتاه ... الگوی رفتار گروه های مواد فروش اون منطقه عوض شد ...
خرده فروش ها رو شناسایی کردیم ...
همه خطوط به یه نقطه ختم میشن ...
و اون نقطه هیچ خبری ازش نیست ... این علامت سوال ... مال اون چهره ناشناخته است ...
واقعا جالب بود ... یعنی حل پرونده قتل کریس تادئو می تونست حلقه گمشده رو پیدا کنه؟ ...
- ممکنه همه اینها کار پرویاس، مدیر دبیرستان باشه؟ ...
- ما هم بهش مشکوک شده بودیم واسه همین بررسیش کردیم ...
چیز خاصی نبود ...
نتونستیم هیچ ارتباطی بین شون پیدا کنیم ... علی الخصوص که رابط های پر قدرتی داره ... بدون مدرک خیلی محکم نمیشه جرمی رو بهش چسبوند ...
همیشه از پرونده هایی که با دایره مواد یکی می شد بدم می اومد ... اگه پیچیده می شد ممکن بود پای خیلی چیزها و افراد وسط کشیده بشه ... و در نهایت با یه تظاهر به تسویه گروهی ... یکی رو به عنوان قاتل بندازن جلو تا از اعضای اصلی حمایت کنن ...
در آخر، ممکنه اونی که به جرم قتل زندان میره ... اونی نباشه که ماشه رو کشیده یا دستور کشیدن ماشه رو صادر کرده ...
- پخش کننده دبیرستان کیه؟ ...
- نمی دونیم ... هر کی هست خیلی حرفه ای تمام خطوط پشت سرش رو پاک می کنه ...
هنوز هیچ اثری از خودش نشون نداده ...
چرا پرسیدی؟ ...
به چیز مشکوک یا سر نخی برخوردی؟ ...
کم کم داشت ذهنم نسبت به شرایط شفاف تر می شد ...
حس می کردم دارم به نقاط خلا نزدیک میشم ...
نقاطی که نمی گذاشت سوالات ذهنم رو ساماندهی کنم ...
تا تصویر ابتدایی از شرایط به دست بیارم ... اما هنوز خیلی چیزها واضح نبود ...
#اردستانی
🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617
🆔https://zil.ink/bettiabaei
♡تمام دارایي مڹ ♡
♡قلبي است♡
♡ڪه در سینه دارم♡
♡براے شمامي تپد♡
♡آنرا به شماتقدیم میڪنم.♡
#سلام_صبح_بخیر ❤️
🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617
🆔https://zil.ink/bettiabaei
🔺🔻🔺🔻🔺
4_5872810823100927388.mp3
3.21M
🏴 #ایام_فاطمیه
♨️غریب ...
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617
🆔https://zil.ink/bettiabaei
#عکس_نوشت ؛ معامله من و نماز🧮
🎙استاد پناهیان
🖌نماز از ما کمی وقت میگیرد تا به ما برکت در وقت بدهد
🖌نماز کمی از ما خواب میگیرد تا بیداری بدهد.
🖌نماز از ما کمی توجه میطلبد تا به ما قدرت بسیار بدهد.
🖌نماز از ما کمی حوصله میخواهد تا به ما اشتیاق فراوان بدهد.
🌹🌹🌹🌹🌹
#آثار_نماز
#حجت_الاسلام_پناهیان
🍀🍀🍀🍀🍀
🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617
🆔https://zil.ink/bettiabaei
سخن بسیار کردن
ای سید، سخن بسیار کردن دل را در جنبش آرد و تفرقه بار(باز) دهد، و از کسب وحدت و یگانگی غافل سازد، جز به ضرورت حرف مزن، و هر چه گویی مختصر گوی، و اندیشه وحدت را یک لمحه از خود جدا مکن، چون در مجالس بنشینی بیشتر مقید شو مبادا غفلتی واقع شود، و سعی کن تا آن کثرت مرآت وحدت شود مقوی گردد.
کتاب رسائل عرفانی ص148 ، متن رساله نور وحدت
🆔https://eitaa.com/joinchat/2649751607C2b1adaf617
🆔https://zil.ink/bettiabaei