#حدیــــث
امام صادق عليه السّلام فرمودند:
كان على بن الحسين - عليهماالسلام
اذا قام الى الصلاة ، تغير لونه .فاذا سجد لم يرفع راءسه حتى يرفض عرقا ؛
#امام_سجاد (علیه السلام) وقتى به نماز مى ايستاد رنگش دگرگون مى شد و چون به سجده مى رفت سربر نمى داشت تا آن كه عرق از وى مى ريخت .
📚فروع كافى ، ج ۳، ص ۳۰۰
بیت_العباس_عاشقان_شهدا
✅محفل انقلابیها✅
@beytabbas133
مراسم هفتگی و ایام شهادت #امام_سجاد (علیه السلام)
♻️به آدرس و ساعت توجه بفرمایید♻️
🔻🔻🔻🔻🔻
لینک کانال
#بیتالعباسعاشقانشهدا
در پیام رسان سروش
👇👇👇👇
https://sapp.ir/beytabbas133
📢لینک کانال
#بیتالعباسعاشقانشهدا
در پیام رسان ایتا
👇👇👇👇
https://eitaa.com/beytabbas133
🔺🔺🔺🔺🔺
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
✅هفت مصیبتِ شام از زبان #امام_سجاد (علیه السلام)...
✍️از امام سجاد (علیه السلام) پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
📚برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
بیت_العباس_عاشقان_شهدا
✅محفل انقلابیها✅
@beytabbas133