eitaa logo
بیت‌ الغزل
1.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
15 ویدیو
33 فایل
🌺عکس‌ها و اشــــعار زیبا🌺 جهت دریافت عکس‌ها به صورت خام و با کیفیت اصلی پیام دهید🍁 👇👇👇 @SlmnFarsi
مشاهده در ایتا
دانلود
به عُذر و توبه توان رَستن از عذاب خدای ولیک می‌نتوان از زبان مردم جست @beytolghazal
امشب که در آخرین فرازم یا رب از غصه پر از سوز و گدازم یارب چون حسرت یک ماه چنین تلخ بُود با حسرت یک عمر چه سازم یا رب؟! @beytolghazal
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت @beytolghazal
با تمام ابر‌های در سفر همراه ما گفته‌ایم از اینکه پایانی ندارد راه ما زنده‌ایم و از نظرها غالبا پنهان، بناست بر همه پوشیده باشد راز مخفیگاه ما ما کبوترهای چاهی، گاه بی‌هم‌صحبتیم هرکه دلتنگ است گاهی سر کند در چاه ما ما رفیق وعده‌های قبل و بعد خرمنیم ذرّه‌ای جریان ندارد آب زیرِ کاه ما ما غروب جمعه‌های بی‌تفاوت نیستیم در دل هرکس نمی‌افتد غم ناگاه ما ما به روی بام می‌میریم همچون آفتاب بر سر پیشانی ما می‌درخشد ماه ما نعش ما پروانه‌ها را باد با خود می‌برد می‌رود از دست گاهی فرصت کوتاه ما ما سوار اسب‌های بال‌دارِ عزّتیم در زمین پیدا نمی‌شد مرکب دلخواه ما غُرّشی کردیم روزی آنچنان‌که سال‌هاست هیچ کفتاری نمی‌آید به جولانگاه ما دل در آتش، سینه خاکستر، جگرهامان مذاب آه اگر روزی بگیرد دامنی را آه ما... @beytolghazal
تسبیح شیخ پاره شد و دانه دانه شد از بس که استخاره زدم تا ببینمت! @beytolghazal
چند سال است دو ديوانه به هم خيره شدند دست‏ها را زده بر چانه به هم خيره شدند از پس پنجره‏ای رو به هم اما بسته چون دو همسايه‏ی بيگانه به هم خيره شدند تا مبادا که به هم خورده ترک بردارند از همان دور دو پيمانه به هم خيره شدند طاقت شيشه‏ایِ پنجره از هم پاشيد بس که يک عمر جسورانه به هم خيره شدند عشق در نقطه‏ی پايان خود آرام گرفت روي قافی که دو افسانه به هم خيره شدند @beytolghazal
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد مگر لیلی کند درمان، غم مجنون شیدا را... @beytolghazal
شاخه را محکم گرفتن این زمان‌ بی‌فایده‌ست برگ می‌ریزد، ستیزش با خزان بی‌فایده‌ست گاه سکّان را رها کردن نجات کشتی است گاه بین موج و طوفان، بادبان بی‌فایده‌ست بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت دست و پا وقتی نباشد نردبان بی‌فایده‌ست تیر از جایی که فکرش را نمی‌کردم رسید دوری از آن دلبر ابروکمان بی‌فایده‌ست تا تو بوی زلف‌ها را می‌فرستی با نسیم سعی من در سر‌به‌زیری بی‌گمان بی‌فایده‌ست در منِ عاشق توان ذره‌ای پرهیز نیست پرت کن ما را به دوزخ، امتحان بی‌فایده‌ست از نصیحت کردنم پیغمبرانت خسته‌اند حرف موسی را نمی‌فهمد شبان بی‌فایده‌ست من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا همچنان می‌گردم اما همچنان بی‌فایده‌ست @beytolghazal
به‌جای خون ز رگ و ریشه‌اش برآرد دود به دست درد، دلی را که عشق بفشارد @beytolghazal
نشسته در حیاط و ظرف چینی روی زانویش اناری بر لبش گل کرده سنجاقی به گیسویش قناری‌های این اطراف را بی‌بال و پر کرده صدای نازک برخورد چینی با النگویش مضاعف می‌کند زیبایی‌اش را گوشوار آن‌سان که در باغی درختی مهربان را آلبالویش کسوف ماه رخ داده‌ست یا بالا بلای من به روی چهره پاشیده است از ابریشم مویش؟ اگر یاس امین‌الدوله بودم می‌توانستم کمی از ساقه‌هایم را ببندم دور بازویش قضاوت می‌کند تاریخ بین خان دِه با من که از من شعر می‌ماند و از او باغ گردویش تو را از من جدا کردند هر باری به ترفندی یکی با طعنه‌ی تلخش، یکی با برق چاقویش رعیت‌زاده بودم دخترش را خان نداد و من هزاران زخم کهنه داشتم، این زخم هم رویش @beytolghazal
غنچه در پوست نگنجیده زِ تأثیر نسیم زاهد از خرقه برون آ که بهارست بهار @beytolghazal
روزی که از لب تو بر ما سلام باشد شادی قرار گیرد، عشرت مدام باشد گر جان من بخواهی، کردم حلال بر تو چیزی که دوست خواهد، بر ما حرام باشد گفتی که: در فراقم زحمت کشیده‌ای تو مردم هزار نوبت، زحمت کدام باشد؟ در هر دو هفته بینم روی ترا، ولیکن آن دم که بینم او را، ماهی تمام باشد احوال قید چون من سرگشته‌ای چه داند؟ جز بیدلی که او را پایی به دام باشد گویی که: من ببینم روزی به دیدهٔ خود کان رفته باز گردد و آن تند رام باشد؟ نشگفت اگر بسوزد دلها به گفتهٔ خود چون اوحدی کسی کو شیرین کلام باشد @beytolghazal