گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد
ور گویمت که ماهی مه بر زمین نباشد
گر در جهان بگردی و آفاق درنوردی
صورت بدین شگرفی در کفر و دین نباشد
لعلست یا لبانت قندست یا دهانت
تا در برت نگیرم نیکم یقین نباشد
صورت کنند زیبا بر پرنیان و دیبا
لیکن بر ابروانش سحر مبین نباشد
زنبور اگر میانش باشد بدین لطیفی
حقا که در دهانش این انگبین نباشد
گر هر که در جهان را شاید که خون بریزی
با یار مهربانت باید که کین نباشد
گر جان نازنینش در پای ریزی ای دل
در کار نازنینان جان نازنین نباشد
ور زان که دیگری را بر ما همیگزیند
گو برگزین که ما را بر تو گزین نباشد
عشقش حرام بادا بر یار سروبالا
تردامنی که جانش در آستین نباشد
سعدی به هیچ علت روی از تو برنپیچد
الا گرش برانی علت جز این نباشد
#سعدی
#غزل
@beytolghazal
ریشهی نخل کهنسال از جوان افزونتر است
بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
از کتاب وصف تو یک حرف هر کس خوانده باشد
از سر حیرت دهانش چون حرا وا مانده باشد
هر کسی از سجده بر نورت تمرد کرد، رد شد
عدل حق است این که شیطان را ز عرشش رانده باشد
هر سری در ارتش علم تو باید پا بکوبد
خواه او سرباز باشد خواه او فرمانده باشد
جز برای مرتضی افلاک در خاطر ندارد
حکم تو خورشید را از راه، برگردانده باشد
بیت تو صُنع خداوند است پس جا دارد آقا
اینکه عزرائیل پشت در معطل مانده باشد
آتشی بر پا کنی قبل از قیامت تا که در آن
نامهی اعمال ما را دخترت سوزانده باشد
#میلاد_حسنی
#غزل
@beytolghazal
زمان خطبهات چرخِ فلک از کار میافتد
نه تنها از زمین از عرش هم پامنبری داری
#سید_جعفر_حیدری
#تک_بیتی
@beytolghazal
ای عشق نگویم که به جای خوشم انداز
یک بار دگر در تف آن آتشم انداز
آتش چه زنی بر دلم از نام جدائی
این حرف مگو با من و در آتشم انداز
بیماری خود داده به ما نرگس مستش
ای دیده ز پر کالهی دل مفرشم انداز
یا رب نپسندی که بخواهم ز تو چیزی
یا رب به کریمی خود از خواهشم انداز
از مغز سر خویش رضی شعله بر افروز
و اندر دل بی عزت خواری کشم انداز
#رضیالدین_آرتیمانی
#غزل
@beytolghazal
چشم تو را به سرمه کشیدن چه حاجت است؟
کوته کن این بهانهی دنبالهدار را!
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
خط محیط دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید
طنین نام مرا موریانه خواهد خورد
مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید
دگر به منطق منسوخ مرگ میخندم
مگر به شیوه ای دگر مرا مجاب کنید
چو صخره های یخ از انجماد دلگیرم
مرا به هرم نفس های عشق آب کنید
در این درنگ طویلی که پای من لنگ است
ز دست میروم ای دوستان شتاب کنید
مگر سماجت پولادی سکوت مرا
درون کوره ی فریاد خود مذاب کنید
بلاغت غم من انتشار خواهد یافت
اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید
#قيصر_امينپور
#غزل
@beytolghazal
ای روی دلارایت آتش زده در جانها
درد غم سودایت سرمایه دورانها
چون از غم عشق تو صد جامهی جان چاک است
عشّاق چه غم دارند از چاک گریبانها
صد طایر جان هردم پروانه صفت سوزد
گر همچو رُخت باشد شمعی به شبستانها
گل چاک زده جامه بر بوی تو در گلشن
از بهر خریداری از پرده به دامانها
در میکده وحدت چون شیر و شکر ای جان
درد و غم عشق تو آمیخته با جانها
کوی تو و روی تو چون کعبه و عید آمد
جانهای نکوکیشان در پیش تو قربانها
عقلم همه فنها را آراسته بود اول
چون عشق تو برخواندم از یاد برفت آنها
شعری که حسین ای جان در وصف تو پردازد
هر بیت از او شاید سر دفتر دیوانها
#حسین_خوارزمی
#غزل
@beytolghazal
رسیدی تا نشان ما دهی آن قبر پنهان را
بنا این است در قم، فاطمه صاحب حرم باشد
#مسعود_یوسف_پور
#تک_بیتی
@beytolghazal
یوسف ما ز تهیدستی خلق آگاه است
به چه امّید به بازار رساند خود را؟
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
تا تو را داشته باشم، به خدا رو زدهام
سرمه بر چشم سیه، شانه به گیسو زدهام
یوسف من تویی من آن زن مصری که ز شوق
لحظهی دیدنت انگشت به چاقو زدهام
با تو از موج نگاهت به لب ساحل عشق
تا که غرقم نکنی یکسره پارو زدهام
مؤمن یاد توام، کافر عشق دگران
که سر قبلهی تو خم شده زانو زدهام
تا دلت را ببرم رفتهام هر راه که بود
دست بر شعبده و جمبل و جادو زدهام
گاه از شادی و غم، گر که سرودم شعری
تویی منظور، فقط حرف دوپهلو زدهام
#ارس_آرامی
#غزل
@beytolghazal
برون آیند آخر روسیاهان بر ولی نعمت
کسوف آفتابِ بی زوال از ماه می باشد
#صائب_تبریزی
#تک_بیتی
@beytolghazal
غم تنهایی ام را یاکریم خانه میفهمد
زبان شعله های شمع را پروانه میفهمد
دگر بعد تو از باغ و گل و بلبل گریزانم
صدای نالهام را جغد در ویرانه میفهمد
چه آورده سرم ساقی شراب درد بی دردی
که طعم تلخ آن را از لب پیمانه میفهمد
هزاران راز پنهان کردهای در ناز چشمانت
رموز غمزه ها را عاشق رندانه میفهمد
کجا فرزانه از شیدایی مجنون خبر دارد
پریشان حالی دیوانه را دیوانه میفهمد
گره از زلف وا کن آبشار مو تماشاییست
حریر زلف را آرامگاه شانه میفهمد
#مختار_عظیمی
#غزل
@beytolghazal
پائیز شدم بیتو، من منتظرم ای عشق
یکمعجزه با من باش، تا فصل سبکباری
#شیوا_فرازمند
#تک_بیتی
@beytolghazal
فانی نمیشود عشق، اکنون ادامه دارد...
لیلا ادامه دارد، مجنون ادامه دارد...
با یک نگاه دلبر، دل را زِ دست دادن،
در عشق، تا ابد این، قانون ادامه دارد...
عاشق اگر بمیری، فریاد روشن عشق
حتی زِ خاکِ جسمِ، مدفون ادامه دارد...
کشتارِ آدمیّت، سلّاخیِ حقیقت
در سِیرِ صبح و شامِ، گردون ادامه دارد...
با چشمِ دل نظر کن، از خونِ سرخِ یاران
بعد از چهارده قرن، جیحون ادامه دارد...
پاشید بر جهان تا، ثابت کند به دنیا
کشتید گرچه ما را، این خون ادامه دارد...
#عادل_حسین_قربان
#شاهچراغ
#غزل
@beytolghazal
دلت را داغها در بر کشیدند
به خون و خاک و خاکستر کشیدند
سه غم آمد سراغت هر سه یکبار!
پدر، مادر، برادر، پر کشیدند...
#سید_محمدجواد_شرافت
#شاهچراغ
#برای_آرتین
#دوبیتی
@beytolghazal
خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا
گذری کن که ز غم راه گذر نیست مرا
گر سرم در سر سودات رود نیست عجب
سر سودای تو دارم سرِ سر نیست مرا
ز آب دیده که به صد خون دلش پروردم
هیچ حاصل به جز از خون جگر نیست مرا
محنت زلف تو تا یافت ظفر بر دل من
بر مراد دل خود هیچ ظفر نیست مرا
بی رخت اشک همی بارم و گل می کارم
به جز این کار کنون کار دگر نیست مرا
بر سر زلف تو زان روی ظفر ممکن نیست
که توانایی چون باد سحر نیست مرا
من پروانه صفت گرچه پر و بالم سوخت
همچنان ز آتش عشق تو حذر نیست مرا
منم آن شمع که در سوز چنان بی خبرم
که گرم سر ببُری هیچ خبر نیست مرا
تا که آمد رخ زیبای تو در چشم جلال
بر گل و لاله کنون میل نظر نیست مرا
#جلال_عضد
#غزل
@beytolghazal
هر کجا کردم محبت، غرق محنت شد دلم
یا من این حکمت ندانم، یا محبت باب نیست
#جواد_جعفری
#تک_بیتی
@beytolghazal
مرا آتش صدا كن تا بسوزانم سراپایت
مرا باران صدا ده تا ببارم بر عطشهایت
مرا اندوه بشناس و كمک كن تا بیامیزم
مثالِ سرنوشتم با سرشتِ چشم زیبایت
مرا رودی بدان و یاریام كن تا در آویزم
به شوق جذبهوارت تا فرو ریزم به دریایت
خیالی، وعدهای، وهمی، امیدی، مژدهای، یادی
به هر نامه كه خوش داری تو، بارم ده به دنیایت
مرا آن نیمهی دیگر بدان، آن روح سرگردان!
كه كامل میشود با نیمهی خود، روح تنهایت
#حسین_منزوی
#غزل
@beytolghazal
در دلم بودی و شرمنده ز مهمان بودم
که سـزاوار تو این خانهی ویرانه نبود
#فاضل_نظری
#تک_بیتی
@beytolghazal
اگر چه از منِ غمدیده سخت دلگیری
علاج کن غم دل را به لطف و تدبیری
غزل غزل غم هجران سرودم، اما حیف!
نداشت در دل سنگ تو هیچ تاثیری
رسیده کار من امشب به فالِ قهوهی تلخ
نشسته در ته فنجان، چه تلخ تعبیری!
«قرار چیست؟ صبوری کدام و خواب کجا؟»
خیال چیست، من و تو کجا، چه تقدیری؟
تو نیستی و شب و روز من جهنمی است
تو با بهشت خودت دلخوشی و درگیری
به هم تنیده روانم، از آن پریشانم
ندارم از تو، نه یادی، نه عکس و تصویری
بیا! بیار به سویم نسیم عشقت را
اگر چه از منِ دیوانه خسته و سیری
مباد آنکه نیایی و مبتلا بشوم
به همنشینی دیوانههای زنجیری
#شهرام_آذین
#غزل
@beytolghazal
آبرویم ریخت از طرز مسلمانی دل
رو اگر میداشتم از نو مسلمان میشدم
#محمد_سهرابی
#تک_بیتی
@beytolghazal
نگاهی نامسلمان ناگهان انداختی رفتی
ندیدی سوختم... آتش به جان انداختی رفتی
به شك افتاده بین پنج و شش ركعت شمار ما
تو باز اهل یقین را در گمان انداختی رفتی
نماندی تا ببینی شهر را در خون و خاكستر
عصایت را میان ساحران انداختی رفتی!
شبیه چای، خود را پیشكش كردم، تو با سردی
مرا در انتظارت از دهان انداختی رفتی
اگر خیری رساندی بی گمان نشناختی، گویا
گلی بر سنگ قبری بی نشان انداختی رفتی
برایت ارزش كشتن ندارم، دیده ام هرجا
كه رویارو شدم با تو، كمان انداختی رفتی
#حسین_زحمتکش
#غزل
@beytolghazal