eitaa logo
بیت‌ الغزل
1.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
15 ویدیو
33 فایل
🌺عکس‌ها و اشــــعار زیبا🌺 جهت دریافت عکس‌ها به صورت خام و با کیفیت اصلی پیام دهید🍁 👇👇👇 @SlmnFarsi
مشاهده در ایتا
دانلود
هر شام ز ماه رمضـــان صبح امیدی است هر روز از این ماه مبارک شب عیدی است @beytolghazal
بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشد ما در این گوشه زندان و بهار آمده باشد چه گلی گر نخروشد به شبش بلبل شیدا چه بهاری که گلش همدم خار آمده باشد نکند بی خبر از ما به در خانه پیشین به سراغ غزل و زمرمه یار آمده باشد از دل آن زنگ کدورت زده باشد به کناری باز با این دل آزرده کنار آمده باشد یار کو رفته به قهر از سر ماهم ز سر مهر شرط یاری که به پرسیدن یار آمده باشد لاله خواهم شدنش در چمن و باغ که روزی به تماشای من آن لاله عذار آمده باشد شهریار این سر و سودای تو دانی به چه ماند روز روشن که به خواب شب تار آمده باشد @beytolghazal
بار‌ها رفـــتم کنار آینــــه شـــاید که تو ذره‌ای جا‌ مانده باشی و تماشایت کنم @beytolghazal
تمامِ خانه، پیچ کوچه‌ها، طول خیابان را به یادت کوه ها و دشت ها را و بیابان را برای دیدن چشمت، دلم تنگ است و دنیا تنگ شبیهِ برّه ای کوچک که گم کرده‌ست چوپان را خدا با دیدن چشمان اشک آلود من امروز برای حس همدردی فرستاده‌ست باران را نه آغوشی، نه حتی پاسخ گرم سلامم، آه! چگونه حس نباید کرد سرمای زمستان را؟! تو وقتی میرسی که فرصت لب باز کردن نیست و در خود میکُشم من آرزوهای فراوان را نگاهم می کنی؛ چون کوه سرسختم ولی چشمم، گواهی می‌دهد آرامش ماقبل طوفان را! میان خانه عطرآشنایی دور پیچیده و باد آورده از آغوش سبزت بوی ریحان را و من که عاشق سرسبزی و کوه و در و دشتم، ندیدم بی تو مدت‌هاست گل‌ها را، گیاهان را من از آداب مهمانداری‌ات چیزی نمی‌دانم ولی در شهر من رسم است، می‌بوسند مهمان را میان بازوانت خلوت امنی فراهم کن برایم فاش کن آن عشق پنهان در گریبان را تو بین خواب هایم با پرستو کوچ خواهی کرد و من از صبح تا شب، یکه و تنها کلاغان را @beytolghazal
گفتمش دل بردی از ما، جان من مقصد کجاست؟ گفت: عاشــــق را نشــاید پرس‌ و جو، با ما بیا! @beytolghazal
رسید لب به لب و بوسه های ناب زدیم دو جام بود که با نیت شراب زدیم دو گل که با عطش بوسه های پی در پی به روی پیرهن سرخشان گلاب زدیم نه از هوس که ز جور زمانه! لب به شراب اگر زدیم برای دل خراب زدیم مؤذنا به امید که می زنی فریاد؟ تو هم بخواب که ما خویش را به خواب زدیم مگرد بی سبب ای ناخدا که غرق شده است جزیره ای که به سودای آن به آب زدیم! @beytolghazal
میخواهمت که خواستنی‌تر ز هر کسی کو واژه‌ای که ساده‌تر از این بیان کنم @beytolghazal
من آمده ام فاتح دنیای تو باشم تا گام نخستین به بلندای تو باشم تو قله ی برفی و نفس گیر تر از مرگ می خواهم از این دامنه هم پای تو باشم با من؛ که تو آغوش اگر واکنی امروز مصلوب شوم بر تو؛ مسیحای تو باشم با شاعرِ در بند جنون تو گرفتار می سوزم و می سازم اگر جای تو باشم خورشیدَمی و عادت هر روزه‌ام این است؛ یک پنجره مبهوت تماشای تو باشم @beytolghazal
به تکلم، به تبســـم، به خمــوشی، به نگاه می‌توان برد به هر شیوه دل آسان از دست @beytolghazal
در طواف شمع می‌گفت این سخن پروانه‌ای سوختم زبن آشنایان ای خوشا بیگانه‌ای بلبل از شوق گل و پروانه از سودای شمع هریکی سوزد به نوعی در غم جانانه‌ای گر اسیرخط و خالی شد دلم‌، عیبم مکن مرغ جایی می‌رود کانجاست آب و دانه‌ای تا نفرمایی که بی‌پروا نه‌ای در راه عشق شمع‌وَش پیش تو سوزم گر دهی پروانه‌ای پادشه را غرفه آبادان و دل خرم‌، چه باک گر گدایی جان دهد درگوشهٔ ویرانه‌ای کی غم بنیاد ویران دارد آن کش خانه نیست رو خبر گیر این معانی را ز صاحب‌خانه‌ای عاقلانش باز زنجیری دگر بر پا نهند روزی ار زنجیر از هم بگسلد دیوانه‌ای این جنون‌ تنها نه مجنون را مسلم شد بهار باش کز ما هم فتد اندر جهان افسانه‌ای @beytolghazal
ز شهر عشقم و آوارگی نشان من‌ است در این ره آنچه که بی‌ارزش است جان من است @beytolghazal
هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد آن کس که دلی دارد آراسته‌ی معنی گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد آخر نه منم تنها در بادیه سودا عشق لب شیرینت بس شور برانگیزد بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت بی‌مایه زبون باشد هر چند که بستیزد فضل است اگرم خوانی عدل است اگرم رانی قدر تو نداند آن کز زجر تو بگریزد تا دل به تو پیوستم راه همه دربستم جایی که تو بنشینی بس فتنه که برخیزد سعدی نظر از رویت کوته نکند هرگز ور روی بگردانی در دامنت آویزد @beytolghazal