🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
#ختم_صلوات_هفته_سی_و_هشتم
🌼باعرض سلام و احترام🌼
آرزوی سلامتی برای شما عزیزان
و تشکر از اعضاء محترمی که در ختم صلوات شرکت می کنند.
☘ الحمدللّه،جمع تعداد صلوات فرستاده شده این هفته عبارتست از: ۵۰/۲۰۰ صلوات.☘
ختم صلوات این هفته جهت سلامتی امام زمان ، تعجیل فرج و هدیه به:
🌷#امام_کاظم_علیه_السّلام
➕مجموع صلوات ختم صلوات در دَه ماه =۲،۳۴۳،۶۵۶
مجموع صلوات ختم صلوات در ماه دهم =۱۹۸،۴۱۹
تعدادصلوات#هفته_سی_و_هشتم: ۵۰/۲۰۰
▫اجرکم عنداللّه.
👈جهت شرکت در ختم صلوات به نیابت شهدا تعداد صلوات مورد نظر را به آیدی ادمین بفرستید.
👇👇👇👇👇
ادمین:talaeiperfume@
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
شماهم دعوتید به کانال
⚘معنوی بیت الزّهرا⚘
🌐لینک کانال معنوی بیت الزهرا ☟
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
https://eitaa.com/beytozzahra77
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
#امام_کاظم_علیه_السلام
🩸حکایت کنیز زیبارویی که آمد «دلربایی» کند اما دلش گرفتار موسی بن جعفر علیهماالسلام شد ...
در نقلها آمده است:
هارون الرشید ملعون، کنیز زیبا و خوشرویی را با پیکی به نزد حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام فرستاد...(تا به بهانه خدمت، آن حضرت را مشغول این کنیز کرده و او را بدنام کند)
🥀 وقتی که کنیز را در زندان برای آن حضرت بردند، امام کاظم عليهالسّلام آن را قبول نکرده و پیک برگشت؛ هارون با مشاهده این صحنه، سراسر خشم شد و به پیک گفت: پیش او برگرد و به او بگو: ما تو را با رضایت خودت دستگیر ننموده و زندانی نکردهایم! کنیز را پیش او بگذار و بازگرد. پیک رفت و کنیز را در زندان گذاشت و برگشت. مدتی بعد هارون ملعون، خادم خود را پیش ایشان فرستاد تا از وضع کنیز خبر بیاورد؛
📋 فَرَآهَا سَاجِدَةً لِرَبِّهَا لَا تَرْفَعُ رَأْسَهَا تَقُولُ قُدُّوسٌ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ
▪️خادم به زندان رفت و دید کنیز به درگاه الهی به سجده افتاده و سر بلند نمیکند و دائماً میگوید: «قُدُّوسٌ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ»
🥀 هارون گفت: به خدا قسم موسیبنجعفر علیهماالسلام او را به سحر خود جادو کرده است؛ بروید کنیز را بیاورید. او را آوردند … کنیزک میلرزید و چشمش به طرف آسمان بود.
🥀 هارون گفت: تو را چه شده است؟ کنیز گفت: حال جدیدی پیدا کردهام؛ ایشان شب و روز نماز میخواندند و من همین طور پیش ایشان ایستاده بودم، وقتی نمازشان تمام شد و مشغول تسبیح و تقدیس شدند، عرض کردم: سرور من! چیزی احتیاجی دارید بیاورم؟!
🥀 اما آن حضرت فرمود: من چه احتیاجی به تو داشته باشم!؟ گفتم: مرا پیش شما آوردهاند تا کارهای شما را انجام دهم. فرمودند: پس اینها چه کارهاند!؟ نگاه کردم و باغی پر از گل دیدم که از هیچ طرف انتهایش دیده نمیشد، و نشیمنهایی مفروش از فرشهای رنگارنگ و دیبا که بر آنها کنیزان و غلامانی حاضرند که در زیبایی مانند آنها را ندیده بودم و لباسی چون لباس آنها را ندیده بودم ...
🥀 با مشاهده این صحنه به سجده افتادم تا وقتی که این خادم آمد و مرا صدا زد و دیدم در میان زندان هستم. هارون گفت: ای زن خبیث! شاید در سجده خوابت برده و اینها را در خواب دیدهای؟ گفت: نه؛ به خدا! همه اینها را قبل از سجده دیدم و بعد از دیدن آنها به سجده افتادم.
🥀 هارون الرشید ملعون به خادم گفت: این خبیث را بگیر و نگه دار تا کسی این حرفها را از او را نشنود. از آن پس کنیز شروع به نماز خواندن کرد؛ وقتی به او گفته میشد: چرا این قدر نماز میخوانی، میگفت: عبد صالح را در چنین حالی دیدم... آن کنیز تا هنگام مرگ پیوسته در همین حال بود....
📚المناقب، ج۳ ص۴۱۴
🌐کانال معنوی بیت الزّهرا 👇
@beytozzahra77