💦 آن روز باران شديدي شروع به باريدن نمود و ما مي خواستيم(از محل دامداری) به منزل بازگرديم. زمين بسيار لغزنده شده بود. همين طور كه جلو مي رفتم ناگهان پايم لغزيد و زمين خوردم و من كه پسر كوچكي بودم، شروع به گريستن نمودم. محمدكه ازپشت سرم مي آمد مرا با مهرباني از زمين بلند كرد و گفت: «عباس جان، چرا گريه مي كني؟ تا منو داري چه غم داري؟» سپس مرا روي دوشش گذاشت و من (فاصله نسبتاً زیاد) تا منزل بر روي دوش او نشسته بودم.
🔎سیره شهید والامقام
🌹#شهید_محمد_فرهادی
📢راوی:عباس فرهادی (برادر شهید)
🔹ولادت:۱۳۴۴/۵/۲۳-بشرویه
🔸شهادت:۱۳۶۱/۵/۳-کردستان
📿شادی ارواح طیبه شهدا صلوات