#تلنگر 🚥
یه دختر اونقدر با ارزشه
که خدا در کنار قرآن قرارش
داده یعنی اگه بخوای قرآن رو
لمس کنی باید بری زحمت بکشی
وضو بگیری و بعد...
اگر هم میخوای یه دختر رو
مالک بشی باید زحمت بکشی
و بری خواستگاری..
حالا اگه منت گذاشت و جواب
بله داد اونوقته که اجازه داری
نگاهش کنی و بهش دست بزنی 🚶🏻♂
آقا پسر محترم با شمام 🙃
#شهید_احمد_محمد_مشلب
#کنیزة_الزهرا
🍀بیسیم چی🍀
┄┄┅┅❅༻☑️༺❅┅┅┄┄
https://eitaa.com/ghasen
┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
💢دخترانی را میبینیم که عکسهایشان را با نامحرمان به اشتراک میگذراند
من منظورم با همه نیست❌
من هم از فیسبوک استفاده میکنم
⚡️اما تاکنون همچین اتفاقاتی رخ نداده😊....
#شهید_احمد_محمد_مَشلَب
#حواسٺبہدݪامامزمانٺهسٺ....
#ࢪفیق⁉️
🍀بیسیم چی🍀
┄┄┅┅❅༻☑️༺❅┅┅┄┄
https://eitaa.com/ghasen
┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
•┄❁ #قرار_شبانہ ❁┄•
فرستـادن پنج #صلوات
به نیابت از
#شهید_احمد_محمد_مشلب
#غریبتوس
جهت سلامتے و ٺعجیـلدر
#فرجآقاامامزمانعج🙏
#شِفای_بیماران🙏
#شبتون_شهدایی ✨
#هر_شب_یک_شهید
🍀بیسیم چی🍀
┄┄┅┅❅༻☑️༺❅┅┅┄┄
https://eitaa.com/ghasen
┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄
*#شهید_مدافع_حرم بی.ام.دبلیو BMW سواری که از تعلقات دنیایی گذشت و به زرق و برق دنیا پشت پا زد! «#شهید_احمد_محمد_مشلب» از لبنان* ، را اولین بار با این لقب شناختیم.
جوان خوش تیپ و خوش سیمایی که در تصویر معروف کنار خودروی گرانقیمت خود ایستاده و لبخندی به لب دارد؛ از همان لبخندهایی که به خاطر می ماند ، مثل لبخند «جهاد» که انگار اینجا دیگر هیچ کس شبیه او لبخند نمی زند...
احمد محمد مشلب از اهالی شهر نبطیه لبنان بود .از همان کودکی با عشق به اهل بیت (ع) در خانواده اش تربیت شد ، نفس کشید و بزرگ شد . *شهید احمد محمد مشلب، شهید ۲۳ ساله حزب الله لبنان که به خاطر #شیک_پوشی به القاب مختلفی مشهور و معروف بود ،اما خودش دوست داشت به او «#غریب_طوس» بگویند چراکه به #امام_رضا (علیه السلام) علاقه فراوان داشت*
درست در روزهایی که عده ای کج فهم تلاش می کردند تا مغرضانه «دفاع از حرم عقیله بنی هاشم» را به «پول» پیوند بزنند، «احمد» با آن لبخند زیبایش از راه رسید. همان روزهایی که می گفتند این جوان ها به خاطر 500 دلار یا به خاطر بیکاری و تنگدستی به سوریه می روند. همان موقع بود که احمد آمد.
🍀بیسیم چی🍀
┄┄┅┅❅༻☑️༺❅┅┅┄┄
https://eitaa.com/ghasen
┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅
لطفاً بخونیم 🥺🤞🏻
خاطرات شهدا
🗣يکي از مسئولين کاروان شهدا ميگفت:
⚰پيکر شهدا رو واسه تشييع ميبردن...🌷
😳نزديک خرم آباد ديدم جلو يکي از تريلي ها شلوغ شده‼️
اومدم جلو ديدم...
🤔يه دختر 14،15 ساله جلو تريلي دراز کشيده، گفتم: چي شده❓
گفتن: هيچي اين دختره اسم باباشو رو اين تابوت ها ديده گفته تا بابامو نبينم نميذارم رد شيد
بهش گفتم :
🌷صبر کن دو روز ديگه ميرسه تهران معراج شهدا، برميگردوننشون...
گفت: نه من حاليم نميشه، من به دنيا نيومده بودم بابام شهيد شده،بايد بابامو ببينم😭
⚰تابوت هارو گذاشتم زمين پرچمو باز کردم يه کفن کوچولو درآوردم🇮🇷
سه چهارتا تيکه استخوان دادم
هي ميماليد به چشماش، هي ميگفت بابا،بابا...😭
ديدم اين دختر داره جون ميده گفتم: ديگه بسه عزيزم بذار برسونيم😔
گفت: تورو خدا بذار يه خواهش بکنم؟
👤گفتم: بگو
گفت: حالا که ميخوايد ببريد به من بگيد استخوان دست بابام کدومه؟✋🏻
همه مات و مبهوت مونده بودن که ميخواد چيکار کنه اين دختر
اما...‼️
کاري کرد که زمين و زمانو به لرزه درآورد...❕❕
استخوان دست باباشو دادم دستش؛ تا گرفت گذاشت رو سرش و گفت:
🙏"آرزو داشتم يه روز بابام دست بکشه رو سرم..." 😭
✨ یازهرا (س) 🙏
تو رو خدا
یه جور زندگی کنیم
که فردای قیامت بتونیم جواب این جور چیزا رو بدیم💔
#التماس_دعا
#شهید_احمد_محمد_مشلب