■ #شهیدانه🕊🖇
___________#بِیسێمٌ_چےً📞_______
شهیدهمت از زبان
سیدالشهداے مقاومت
جز هواے عاشقے در سر نداشت
نخل سبزے بود امّا « سَر » نداشت!
#شهید_همت
🖤پاره ای از زندگی شهید🖤
وقتی به خانه🏠 مي آمد ، من ديگر حق نداشتم كار كنم .☺️
بچه👶را عوض می كرد ، شير 🍼برايش درست می كرد . سفره را می انداخت و جمع می كرد ، پابه پای من می نشست ، لباس ها👕 را مي شست ، پهن می كرد ، خشڪ می كرد و جمع می كرد .
آن قدر محبت ❤️به پاي زندگی می ريخت ڪه هميشه به او می گفتم : درسته كه كم می آیی خانه ؛ ولی من تا محبت های تو را جمع كنم ، برای يڪ ماه ديگر وقت دارم .😉
نگاهم 👀می كرد و می گفت : تو بيش تر از اين ها به گردن من حق داری .
يڪ بار هم گفت : من زودتر از جنگ تمام می شوم وگرنه ، بعد از جنگ به تو نشان می داد تمام اين روزها را چه طور جبران می كردم.
#خاطره
#شهید_همت
همیشه سیمش وصل بود
ازجیبس کاغذی در آورد و داد به دستم و گفت : بیا این #زیارت_عاشورا رو بخون گفتم : حاجی بیا خودت بخون و گریه کن من هزار تا کار دارم وقتی بلند شدم🚶♂ حال عجیبی داشت زیارت را می خواند واشک می ریخت💔
#شهید_همت
#حاج_ابراهیم
💌#ڪلام_شھید
از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است؛
بپاخیزید و #اسلام را دریابید.
🌹#شهید_همت
🌸
بالاخره از طریق همین چشمهایت شهید میشوی
چشمهایش زیبا بود و از حرف او در آنها دلواپسیای نشست..خواست سر به سر حاجی بگذارد... اما از دهانش پرید که «تو بالاخره ازطریق همین چشمهایت شهید میشوی»!
چشمهای حاجی درخشید پرسید: چرا؟ و در نگاهش چنان انتظاری بود که او دلش نیامد بگوید: ولش کن! حرف دیگری بزنیم
دلش نیامد، بگوید: من نماز میخوانم، دعا میکنم که تو بمانی، شهید نشوی. آه کشید. گفت: «چون خدا به این چشمهایت هم جمال داده هم کمال. این چشمها در راه خدا بیداری زیاد کشیده، اشک هم زیاد ریخته
#شهید_همت
نیمه پنهان ماه / راوی همسر شهید