eitaa logo
هیئت بی‌بی رقیه(س) اراک
288 دنبال‌کننده
10هزار عکس
5.8هزار ویدیو
96 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گر نگاهي به ما كند زهرا دردها را دوا كند زهرا بر دل و جان ما صفا بخشد گر نگاهي به ما كند زهرا كم مخواه از عطاي بسيارش كانچه خواهي عطا كند زهرا خانه ي وحي را ز رخسارش رشك غار حرا كند زهرا بضعه ي مصطفي بُوَد آري جلوه چون مصطفي كند زهرا نه عجب گر به شأن او گويند خاك را كيميا كند زهرا اين مقام كنيز او باشد تا دگر خود چه ها كند زهرا چهره پوشد ز مرد نابينا تا بدين حد حيا كند زهرا در طرفداري از خدا و رسول به علي اقتدا كند زهرا جان خود را و محسن خود را در ره دين فدا كند زهرا تا سه شب قوت خانه ي خود بر مساكين عطا كند زهرا روز محشر كه از شفاعت خويش حشر ديگر به پا كند زهرا همچو مرغي كه دانه بر چيند دوستان را جدا كند زهرا چه شود گر ز رحمت بسيار حاجت ما روا كند زهرا
هر کس به کسی نازد و ما فاطمه داریم گفتیم همیشه ، همه جا فاطمه داریم ننگ است بکوبیم درِ خانه هر کس دنبال سرابیم چرا فاطمه داریم ما ترس نداریم ز سیلاب حوادث مانند علی بعد خدا فاطمه داریم ما چشم طمع تا ابدالدهر نداریم بر ثروت هر بی سر و پا ، فاطمه داریم رو کن به مسیر دگری ای غم دنیا بیهوده به این سمت نیا ، فاطمه داریم زهراست که داده است به ما جرات طوفان در دل نبُوَد واهمه تا فاطمه داریم
فيض‌بي‌خاتمه‌ي‌خالق‌ِ سَرمد زهراست آن‌که‌باشدکرمش‌بیشتر از حَدزهراست ای که محتاج توسّل به رسول‌اللهی بهترین‌واسطه‌ در نزد مُحمّد زهراست آن‌که‌ نسبت‌به‌‌جهانی شدن‌ِمعرفتش پدرش داشته تاكيدِ مُؤَکّد زهراست نور سبزی که پذیرفت بیاید به‌ زمین‌ تاکه ما را ز سـیاهی بِرَهانَد زهراست آن‌كه‌بي‌واسطه‌ي وحي از اسرار جهان ميتوانست خبر داشته باشد زهراست آن‌که‌در محضر ذات‌ِاحدیّت ز اَلَست چون‌علی‌و پدرش‌داشته‌مَسند زهراست .......... ‌به‌خدا؛فاطمه‌یک جلوه‌ی بی‌تکرار‌ است فاطمه مهبط وحی‌است‌و خداگفُتار است سیزده نور خدا شاهد این عرض مَن‌اند چه کسی علّت پیدایش این انوار است گِرد او چرخ زدند آل علی دایره‌وار تا بفهمیم که او مرکز این پرگار است دلِ بی‌فاطمه‌ با ریگ ته جو همسنگ دل بافاطمه امّا شجری پُر بار است فضّه‌‌‌اش دختر شاه‌است ولی می‌داند دور اگر لحظه‌ای ازاو بشود بیچاره‌ست در خور همسری فاطمه در هردوجهان حضرت حیدر کرّار بلا فرار است .......... هرچه‌ داريم همه از کرم فاطمه است نعمت حُبّ علی از نِعَم فاطمه است این‌همه‌ گوهرِ بیرون‌زده از سطح زمین بی‌گمان از برکات قدم فاطمه‌ است سخنی گفت که رنگ از رخ کُفّار پرید خُطبه‌ی‌مسجد؛تیغ‌ِ دودَمِ‌ فاطمه است مادرم خاص‌ترین صحن جهان را دارد در دل شاه ولایت حرم فاطمه است آبرومند ترین بانوی ایرانی‌هاست شهربانو که عروس عجم فاطمه است گرچه‌ما غرقِ‌گناهیم‌ولی باکی نیست عَفو اگر روز جزا با قلم فاطمه است .......... غیر از او هیچ کسی مادر بابا نشده همدل و همسر و هم‌رُتبه‌ی مولا نشده شعر درباره‌ی او کم ننوشتند امّا مدح او قدر دوتاصفحه‌ هم انشا نشده رفته‌بسیار به نزد پدر امّا یک‌بار ننوشتند به پایش پدرش پا نشده غیرِ انسیه‌ی‌حورا که بهشتش هم بود دستبوس‌ِ احدی؛ سَیّدِ بَطحا نشده وصف بانوی پیمبر بُوَد‌ این یک‌مصراع جُز خدیجه احدی مادر زهرا نشده واضح‌است اینکه‌ بجز دُختر پیغمبرِ ما هیچکس دُختر او زینب کبری نشده ........ در ره کعبه‌ی مقصود بگو یازهرا در دل آتش نمرود بگو یازهرا تاکه روح‌القُدُس آید به هواداری شعر هاتفی آمد و فرمود بگو یازهرا تا به دستت برسد سیب بهشتی چون من خیز و با احمد‌ِ محمود بگو یازهرا هرکجا حرف حسین است بگو یاحیدر هرکجا حرف حسن بود بگو یازهرا هرکجا که گره کور به کارت افتاد عوض هر کاری زود بگو یازهرا وقت آتش زدن‌ آن‌دونفر بودی اگر محضرِ مهدی موعود بگو یازهرا
هزار شکر که داریم این سعادت را خدا بگو که نگیرد ز ما محبت را (توان واژه کجا و مدیح گفتن تو) ببخش بر من و بر این خطوط لکنت را برای مدح تو با عجز دست و پا زده ام که شرح گویم آن بیکران فضیلت را برای کامل مطلق زبان من قاصر همان درست که گویم همین عبارت را محبت تو و اطفال تو هویت ماست خدا نگیرد از امثال ما ارادت را حدیث کامل لولاک مثل خورشید است شناختیم به این خط دلیل خلقت را تورمت قدماهای تو زخیل نماز به عابدان جهان یاد داد عبادت را برای مدح تو کس مرد شعر گفتن نیست (زنی چنین که تویی جز تو هیچکس زن نیست) بتول راضیه صدیقه انسیه حورا زکیه حانیه نوریه زهره و زهرا نمی ز دفتر فضلت هزار اقیانوس غریق تاول دستت هزار تا دریا کدام چشم رسیده به ساحت خورشید به محضر تو جهان سائلیست نابینا چه گویم از ((قدرت)) ای تو دختر ((یاسین)) که ایستاده به پای تو بارها ((طه)) چنان بلند و رفیعی که طفل کوچک تو به پای بوس تو شد شاه ظهر عاشورا زمان ضعف رسول خدا پناهش چیست؟ به خانه‌ی تو رسید و گرفت از تو کسا تو حجت الحججی و همین سخن کافی‌ست که در صفت به تو گویم عمود آل عبا چه گویم اینکه کسی در مقام زهرا نیست (چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست) تو امتحان شدی و ساده برگزیده شدی برای ظلمت محض جهان سپیده شدی تو از قدیم تو از ابتدا تو قبل از خلق کدام گوش شنیده است آفریده شدی تو مونس شب تنهایی خدا بودی وحید بود تو هم بودی و وحیده شدی جهان تلالو نام تو از زبان خداست و در سکوت زمین بارها شنیده شدی توان حمل تو بر شانه‌ی رسولان نیست به شکل سیب شبی از بهشت چیده شدی به درک ذات تو عقل کدام خلق رسید کسی ندید تورا هر زمان که دیده شدی خدا سپرد تورا پس به پادشاه نجف (تو آن دری که برون ناید از هزار صدف) رضای توست چو شرط رضایت یزدان به دست توست کلید خزانه‌ی غفران هر آن سخن که تورا وصف کرده است حدیث فقط بخاطر کوثر کتاب شد قران امام، آنکه مرید تو بود از آغاز رسول، هرکه به زهرا بیاورد ایمان بمیرد از غم روز سقیفه‌ات عالم فدای شوق غدیر تو فطر با قربان غبار چادر صد وصله‌ی تو آسیه یکی ز خیل غلامان خانه‌ات سلمان تو آفتابی و شب از وجود تو روشن از آن ز دیده‌ی ما در شبی شدی پنهان خدا گواست به از کیمیا کند پیدا (نسیم اگر برباید غبار کوی تورا) روایت است که آدم نگاه افکندت نشسته‌ای به سراپرده با خداوندت دو گوشواره‌ی گوشت حسین بود و حسن رسول تاج تو بود و علی گلوبندت سوال کرد که این نور بی نظیر از چیست چه بود پاسخ او؟ جلوه ای ز لبخندت زمان گذشت و نیامد شبیه تو هرگز ندید چرخ فلک هیچگاه مانندت تویی همان زن در کشفیات یوحنا نجات بخش بشر کودک برومندت تویی همان که به هنگام دیدن تابوت برای مرگ تورا دیده اند خرسندت تویی که هم سخن مادر از رحم بودی نه آنچنان که سخن گفت باتو فرزندت که کشته ام من و با من طرب نخواهی دید (در این مقام طرب بی تعب نخواهی دید) نشسته است به چادر زهی به شان غبار رسیده است به میل تو خوش به حال انار خوشا به نان که به طبخ تو میرسد هر روز دخیل بسته‌ی دستاس توست گندمزار جهان برابر تو سبحه ایست خاک آلود که چرخ خورده به انگشت تو هزاران بار شب زفاف مگر از چه چشم پوشیدی که حق به عرش ندا داد بارک الستار نماز و روزه و حج کی نشان ایمان است که بندگان خدا را محبت تو عیار برای مثل تویی سایبان حسین و حسن به سایه‌ی تو پناهنده حیدر کرار زمان غسل تو اشک علی تورا می‌شست چرا که غسل به خون تو کرد آن مسمار (خیال حیرت آیینه می‌کند تحریر) که طهر را چه نیازی به آب یا تطهیر