🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
از غم بی دردی مردم به سینه "آه" داشت
درمیان بیت الاحزان، نالهی جانکاه داشت
گاه از چشم کبودش اشکِ غربت میچکید
گاه از پهلوی مجروحش شرارِ آه داشت
گرچه آزرده شد از همسایگان خود، ولی
لب به نفرین وانمیکرد و از آن اکراه داشت
لحظهای دست از دفاعِ از ولایت برنداشت
در غریبیِ علی، جان و دلی آگاه داشت
جان خود را او به قربان امام خویش ساخت
کوثری که عمر پر عزت، ولی کوتاه داشت
کس نمیداند مزارش را کجا پیدا کند
کاش مثل بچههای خود زیارتگاه داشت
نیست همدردی برایش ای «وفایی» درجهان
بعد زهرا گرعلی سر در میان چاه داشت
غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جانِ علیِ مرتضی افتاده بود
دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته
آیهای از سورهی کوثر جدا افتاده بود
دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست
پای دشمن باز شد، زهرا ز پا افتاده بود
مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته
لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود
فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچهها افتاده بود
کاش ای آتش! بسوزی در شرار قهر حق
هُرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود؟!
مادر مظلومه میپیچید پشت در به خود
دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود
فاطمه نقش زمین گردید «میثم» آه آه
فاطمه نه، بلکه ختمالانبیا افتاده بود
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زندهام به هوایِ دعای تو
همسایهها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچههای تو
خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه!
فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو
جایِ تمام شهر، خودم گریه میکنم
از بسکه خالی است در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
دیگر به تیغِ فتنهی کوفه نیاز نیست
خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو